کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

بخش های پیشینِ
این شعر بلند:

 

 

[١]

 

[٢]

 

[٣]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اما «وطواط» را بساط بر چیده ایم

و «زمخشری» و تقازانی» را قماط در بده

ما نه چون فقیهان شما

علم از اسفار و افواه رجال

اخذ کرده ایم

بل از معرکه آرایان جدال و قتال

ولی همه گان را اط سطوت ما

رعی در دل افتاده است

و از شبحه گان و عوانان ما چنان ترسند

که قبطیان عتیق

بدین اندازه از فرعونان نمی هراسیدند

با «سلجوقی»

ـ آن که «تجلی خدا در آفاق و انفاس» را نوشت ـ

نیز اگر زنده بودی

راه مواخات و مواسات

در پیش نمیگرفتیم

زیرا با منکوحهء خویش عکس یادگار گرفته

و بلاریب

آیینه اعتقاد او را غبار گرفته بوده!

لفظ غبار را به کار بردیم

آشوبگری فرا بادمان آمد

که او را «غبار» گفتندی

و باید با عجله

و با شور وهلهله

فریاد بزنیم

که سلام بر جغالان تاریخ

و ننگ بر آنانی

که چونان «غبار» بغاوت کردار

خط نسخ بر تواریخی کشیده اند

که سلاطین سلف

به مسخ آنها پرداخته بودند!

آتش بر تاریخ «غبار»

که صادید ما را آبرو نزد

و شما عوام کالانعام را

به شورش انگیزد!

ای نسلهای آینده!

فرمان میدهیم:

"او را از یاد ببرید

و خاطره اش از الواح ضمایر

و اوراق حواطر

فرو بسترید

این کار شما را صمان باشد

تا از قهر ما در امان باشید"

ای عوام کالانعام

 

 

 

در شماره های آینده دنبال میگردد....

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣٣                          سال دوم                               اگست ٢٠٠٦