کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 

۳

 

 

 

۴

 

 

۵

 

 

۶

 

 

۷

 

 
 

   

ترجمه و تخلیص: غوث جانباز

    

 
اسرار دیپلوماسی
تاریخ روابط دو جانبۀ افغانستان و ایالات متحدۀ امریکا (۱۹۱۹-۱۹۵۵)
مولفین:
G. P. Ezhov P. F. KIRPENKO

 

فصل سوم
اولویت های سیاست خارجی ایالات متحدۀ امریکا پس از ختم جنگ دوم جهانی
آسیای جنوبی، استقامت مستقل در سیاست خارجی امریکا

 


پاکستان بدینترتیب نارضایتی خود را از برخورد واشنگتن ابراز داشت. به منظور جلوگیری از افزایش تشنج میان هند و پاکستان ایالات متحدۀ امریکا از مارچ ۱۹۴۸ الی مارچ ۱۹۴۹ قیودات صدور اسلحه را به هر دو کشور وضع نمود. (۱۲)
در آغاز ۱۹۴۸ اولین سفیر امریکا، " پول اولینگ " با پرسونل اندکی به پاکستان آمد. به تاریخ ۲۶همان سال طی مراسمی نهایت شانداری سفیر امریکا اعتبار نامه اش را به جنرال – والی پاکستان جناح پیشکش کرد. شکوه و جلال مراسم و اینکه علی جناح شخصاً بلافاصله روابط خیلی نزدیک با سفیر امریکا برقرار کرد بازگو کنندۀ آن بود که رهبری پاکستان سخت علاقمند نزدیکی با واشنگتن بود. سه هفته پس از انجام مراسم سپردن اعتبارنامه، سفیر امریکا " اولینگ " با همسرش به اقامتگاه علی جناح که در حاشیۀ شهر کراچی در لب بحر قرار داشت مهمانی رفتند. رهبری پاکستان به شمول صدراعظم با پشت پا زنی به نورمهایی معمول دیپلوماتیک، حتی کارمندان عادی سفارت امریکا را گاه و بیگاه برای اشتراک در مراسم مختلف نزد خویش دعوت میکردند...(۱۳) پاکستان به مساعی همه جانبه مبنی بر نزدیکی هر چه بیشتر با امریکا و جلب سرمایه گذاری های از آن کشور ادامه میداد.
در اکتوبر ۱۹۴۸ حین اجلاس عمومی سازمان ملل متحد که در پاریس دایر گردیده بود، صدراعظم پاکستان " لیاقت " با وزیر امور خارجۀ امریکا " مارشال " ملاقات کرد.این اولین ملاقات بین دو کشور در سطح بلند بود. صدراعظم پاکستان تیزس " تهدید اتحاد شوروی " و سائر مشکلاتی را که کشورش با آن روبر بود با " مارشال " در میان گذاشت. " لیاقت " هنگام گفتگو با " مارشال " مکرراً تأکید میکرد که " پاکستان هیچگاه " شکار کمونیزم " نمیگردد و همچو چیزی غیر قابل تصور است... " " لیاقت " بر مبنای استدلال خود امریکا را فرامیخواند تا به پاکستان و سایر دول شرق میانه کمک های خود را مبذول دارد. " مارشال " به نوبۀ خود به " لیاقت " توصیه میکرد تا در جلب سرمایه های خصوصی کوشش کند.
سال ۱۹۴۹ برای پاکستان در کُل در رقابت با هند سپری شد. هر دو کشور تلاش اعظمی به خرج میدادند تا حسن نظر هر چه بیشتر امریکا را به خود جلب کنند، هر یک با شدت و حدت زایدالوصف از " تهدید شوراها " یاد آور میشدند. در اواسط ۱۹۴۹ رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا از صدراعظم هندوستان " جواهر لال نیرو " دعوت بعمل آورد تا به آنکشور سفر رسمی نماید. در عین حال از صدراعظم پاکستان " لیاقت " چنین دعوتی صورت نگرفت. " لیاقت " واقعۀ مذکور را لطمۀ برای حیثیت و اعتبار خویش تلقی میکرد. در این میان صدراعظم پاکستان بصورت غیر منتطره از طرف رهبری شوروی دعوت گردید تا به مسکو سفر نماید. این دعوت زمانی صورت میگرفت که روابط میان مسکو و کراچی نهایت سرد بوده و تبادلۀ سفارت خانه ها هنوز بین دو کشور صورت نگرفته بود. دعوت مذکور در اثر مهارت " راجی غضنفر " سفیر پاکستان مقیم تهران که روابطه دوستانه با سفیر اتحادشوری در تهران داشت زمینه سازی گردیده بود. " لیاقت " حین یکی از سفرهایش از طریق تهران در می ۱۹۴۹ ملاقاتی با شارژدافیر شوروی در ایران آقای " علی علی یف " انجام داده بود. حین ملاقات مذکور صدراعظم پاکستان اظهار علاقمندی نموده بود تا به مسکو سفری داشته باشد. به تاریخ دوم جون دعوتنامۀ سفر به مسکو از طریق سفیر پاکستان در تهران به رئیس دولت پاکستان مواصلت کرد. در دسمبر همان سال (۱۹۴۹) حکومت امریکا نیز صدراعظم پاکستان " لیاقت " را به واشنگتن دعوت کرد.
 

اکستان از نظر مساحت کوچکتر، نفوس کمتر و بنیۀ اقتصادی آن ضعیف تر از هندوستان بود. کشور مذکور از همان روزهای نخست تشکیل خود در وضعیت ناهنجار و آگنده از دشواری های گوناکون قرار داشت.
بخش های شرقی پاکستان از مناطق غربی آن هزاران کیلومتر فاصله داشت. چون دولتی نو بنیاد بود، تشکیل ادارات دولتی را از صفر شروع کرد. دولت مذکور فاقد کدر و منابع مالی بود. روابط پر از تشنج با هندوستان که از روزهای اول پس از فروپاشی نظام استعماری هند برتانوی بروز کرد، ماهیت سیاست خارجی این کشور را برای سالیان متمادی تعیین نمود. یافتن متحدین بخاطر تقویت مواضع خویش و همچنان به منظور مقابله با هندوستان به یکی از اهداف اساسی این کشور مبدل گردید. پاکستان در عین زمان به متحدینی که در راه مقابله با افغانستان و کشورهائیکه از آن حمایت میکردند نیز نیاز داشت. در جنگ سرد، پاکستان جانب غرب را گرفت. دلخواه ترین متحدین برای اسلام آباد برتانیۀ کبیر و ایالات متحدۀ امریکا بودند. بدینترتیب، از همان آغاز موجودیت خود سیاست خارجی پاکستان از ستراتیژی هندوستان که پیوسته موضع بی طرفی و عدم انسلاک را تعقیب میکرد، متفاوت بود. پاکستان به امریکا منحیث قویترین دولت دنیا اهمیت فوق العاده میداد.
درست دو هفته بعد از کسب استقلال، غلام محمد وزیر مالیۀ پاکستان با لیوئیس، شارژدافیر امریکا ملاقات نموده و در رابطه به جلب کمک های مالی از واشنگتن با وی صحبت کرد. رهبری پاکستان با سوء استفاده از تضادها میان اتحاد شوروی و ایالات متحدۀ امریکا مانع تلاشهایی دولت افغانستان مبنی بر استقلال مناطق پشتون نشین و ایجاد یک دولت مستقل پشتونستان میگردید.
جناح، رئیس دولت پاکستان، در جلسۀ مورخ ۱۱ سپتمبر ۱۹۴۷ شورای وزیران اظهار داشت: " تأمین امنیت ایالت سرحدی شمال غرب اهمیت همه جانبه داشته و صرف موضوع مربوط به پاکستان محسوب نمیشود. " جناح تأکید میکرد که در عقب تلاشهایی افغانستان در مورد ایجاد دولت مستقل پشتونستان، اتحاد شوروی قرار داشته و هدف آن شعله ور ساختن مجدد شورشهایی قومی در هند و پاکستان میباشد. برای ثبوت ادعای خود جناح استدلال میکرد که صرف اتحاد شوروی پیام تبریکیه را به مناسبت تولد دولت جدید (پاکستان) نفرستاده است. (۹)
در اکتوبر ۱۹۴۷ دو ماه پس از تقسیم هندوستان، جنرال- والی پاکستان جناح، نمایندۀ خاص خود را به نام میر لایق علی برای دریافت قرضۀ پنج ساله به امریکا اعزام داشت. رهبری پاکستان دو میلیارد دالر قرضه تحت عنوان " رفع ضروریات اردو و انکشاف اقتصادی " میخواست. جناح از طرف خود به امریکا وعده میداد که متحد وفادار آن باقی خواهد ماند. (۱۰)
تقاضای مذکور هیچگونه چانسی برای عملی شدن نداشت و ثابت میساخت که حکومت پاکستان درک نادرست از اولویت های سیاست خارجی آنزمان امریکا داشت. اولویت های خارجی آن دوره برای واشنگتن اروپا، شرق نزدیک و چین بودند. حکومت امریکا به آن نظر بود که منطقۀ آسیای جنوبی هدف تهدید های فوری و بالفعل قرار ندارد. علاوه بر آن پاکستان از ظرفیت کافی برای تأمین منافع امریکا در سطح جهان برخوردار نیست. در دسمبر ۱۹۴۷ امریکا درخواست پاکستان را مبنی بر دیافت قرضۀ ۲ میلیارد دالری رد نموده در بدل گرانت 10 میلیون دالری را که صفر اعشاریه پنج فیصد مبلغ تقاضا شدۀ پاکستان را تشکیل میداد به پاکستان پیشنهاد کرد. در عکس العمل به جواب رد امریکا، وزیر امورخارجۀ پاکستان ظفرالله خان با خاطر آزرده و کنایه آمیز اظهار داشت: " احساس نهایت دوستانۀ پاکستان در برابر امریکا، رد ایدیالوژی روسها ( شوروی ) و ارزیابی " جدی " درخواست های ما برای رفع نیازمندی های تدافعی پاکستان همان جواب بود که ما از واشنگتن انتظار داشتیم. "

 

واشنگتن به آن باور بود که مسکو در آینده نیز با اتکاء به تجارب گذشته اش به فعالیت های تخریبکارانه در کشورهای مختلف پرداخته و از ناهنجاری های اقتصادی و اجتماعی این دولت ها سوء استفاده خواهد کرد. جورج کینان، دانشمند فرهیخته و صائب نظر مسائل روابط بین المللی که در آن ایام دیپلومات عادی سفارت امریکا در مسکو بود برنامۀ سیاست بازدارندۀ کمونیزم را طرح و تدوین نمود. کینان تئوری خود را در فبروری ۱۹۴۶ طی تلگرامی که متشکل از هشت هزار کلمه بود برای نخستین بار ترتیب نموده به واشنگتن ارسال داشت.
سندی را که کینان ارائه نموده بود در تأریخ روابط بین المللی به نام " تلگرام طویل " یاد میشود. در تلگرام ضمناً آمده بود که نباید به شوراها فرصت داده شود تا ساحۀ نفوذ خود را توسعه دهند: نه بلوسیلۀ حملات بالای کشورهای دیگر و نه از طریق فعالیت های خرابکارانه.
براساس " تئوری کینان " اقدامات سیاسی- اقتصادی و قبل از همه حمایت نظامی و اقتصادی از نظامها مثمرترین وسایل دفع نفوذ شوراها خوانده میشد و باید در عمل پیاده شوند. جورج کینان هرچه تأکید میکرد تا در برابر فعالیت های خرابکارانۀ شوراها در کشورهای دیگر از وسایل و ابزار اقتصادی نسبت به نظامی استفاده صورت بگیرد. کینان پیش بینی میکرد که اگر اتحاد شوروی نتواند سیاست عظمت طلبانۀ خود را پیش ببرد، در اینصورت از درون فرو خواهد پاشید و سقوط خواهد کرد. (۷)
افکار کینان تأثیر عمیقی بالای ادارۀ ترومن و سیاست خارجی وی گذاشت. به تأریخ ۵ جون ۱۹۴۶ وزیر امور خارجۀ امریکا مارشال ابتکار جدید حکومت امریکا را در عرصۀ سیاست خارجی تحت عنوان " آرزوی کمک برای احیای اقتصادی اروپا " اعلام داشت. بدینترتیب پلان مشهور مارشال برای عمران اروپا عرض اندام نمود. در پلان مذکور اشتراک اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی برای کسب کمک های ایالات متحدۀ امریکا منع قرار داده شده بود. اندکی بعدتر در فبروری ۱۹۴۹ " شورای همکاری های اقتصادی " به میان آمد، مرجعی که در حقیقت به ریسمان گردنی برای اروپای شرقی مبدل شد.
در اپریل همان سال سازمان نظامی " ناتو " تشکیل گردید. ایجاد ناتو در حقیقت تطبیق و تداوم بعدی اهداف " دکترین ترومن " بود.
طوریکه قبلاً تذکر یافت، قبل از جنگ دوم جهانی و همچنان پس از ختم آن حوزۀ " آسیای جنوبی " استقامت مستقل سیاست خارجی امریکا محسوب نمیشد، زیرا نیم قارۀ هندوستان جزلاینفک امپراتوری برتانیۀ کبیر بود. پس از فروپاشی نظام استعمار و ایجاد دولت های هند، پاکستان، سیلون ( سریلانکا )، نیپال، استقامت مذکور در سیاست خارجی امریکا بوجود آمد.
در ختم دهۀ چهل سدۀ بیستم، حوزۀ مذکور در ردیف دوم اولویت های سیاست خارجی امریکا قرار داشت.
اما واقعات و اوضاع پیچیدۀ حوزۀ مذکور طالب توجه هرچه بیشتر بود. هند و پاکستان که وقتاً فوقتاً میان شان تصادمات مسلحانه رخ میداد و روابط شان پر از تشنج بود، نقش کلیدی را در این حوزه بازی میکردند.
در ادبیات سیاسی اتحاد شوروی طی دهه ها تأکید صورت میگرفت که تجزیۀ دولت واحد هندوستان و تشکیل دو دولت مستقل به عوض هند برتانوی، گویا نتیجۀ سیاست مکارانۀ استعمارگران انگلیسی بود که از اصل " تقسیم کن و حکومت کن! " کار گرفتند. اما در واقعیت انگلستان مخالف تجزیۀ هندوستان بود. موجودیت هند از دیدگاه لندن برای حفظ توازن در آن منطقه مفید بود. برتانیۀ کبیر بدینترتیب میتوانست تأثیر خود را بالای شبه جزیرۀ هندوستان، اقیانوس هند دوام بدهد و مانع نفوذ کشورهای غیر دوست در این ناحیه گردد. ( هدف از کشورهای غیر دوست، قبل از همه اتحاد شوروی بود. هندوستان واحد قرار بود عضویت اتحادیۀ کشورهای مشترک‌المنافع را بدست بیاورد.

 

اعزام قوای اتحاد شوروی و انگلستان به ایران نقش بزرگی را بازی کرد. قوای مذکور مخصوصاً در حصۀ اکمالات اتحاد شوروی با استفاده از قانون " وام و اجاره " نهایت مفید واقع شد. اتحاد شوروی و انگلستان توافق نمودند که شش ماه پس از اختتام جنگ قوای خود را از ایران بیرون میکنند. اما مسألۀ خروج نظامیان باعث بروز یک سلسله مشکلات شد. برتانیۀ کبیر طبق تعهد خویش قوای خود را از ایران خارج ساخت، اما اتحاد شوروی آرزو نداشت اینکار را بکند. اتحاد شوروی طی مدت زمانیکه قوایش در ایران بود بیباکانه در امور داخلی ایران مداخله میکرد و سعی مینمود تا وحدت اینکشور را برهم بزند. با اتکاء به حزب تودۀ ایران (همتای حزب کمونیست اتحاد شوروی) مسکو توانست دو واحد مستقل را در قلمرو ایران ایجاد نماید: جمهوری خود مختار آزربایجان و جمهوری خلق کُردستان. این دو واحد از حکومت مرکزی در تهران اطاعت نمیکردند. ایران به نوبۀ خود در مارچ ۱۹۴۶ به شورای امنیت ملل متحد عارض گردیده خواستار خروج قوای اتحاد شوروی از خاک خویش گردید. از جانب دیگر ایالات متحدۀ امریکا و برتانیۀ کبیر فعالیت های اتحاد شوروی را در منطقه تهدیدی برای استخراج منابع نفتی خواندند. به قول تأریخ نویس روسی ن. زاگلادین: " ... ایالات متحدۀ امریکا برای اولین بار از طریق چینل های محرم هشدار داده بود که هرگاه مسکو تمامیت ارضی ایران را احترام نکند و قوای خود را از آنجا بیرون نسازد، واشنگتن میتواند علیه آن سلاح اتومی استعمال نماید. " (۴)
در استقامت آسیای شرقی طی سالهایی ۱۹۴۵- ۱۹۴۹ ایالات متحدۀ امریکا از حکومت و حزب " گومیندان " چین فعالانه حمایت نموده، اسلحه و سایر نیازمندی های آنرا تأمین میکرد. امریکائیها در حمایت خود از " گومیندان " پیشتر رفتند و قوای پیادۀ ۵۳ هزار نفری خود را در ناحیۀ چین شمالی پیاده ساخت. (۵) یعنی عملاً به مداخلۀ نظامی در چین متوسل شد. اتحاد شوروی به نوبۀ خود از حزب کمونیست چین حمایت میکرد و کمکهای خود را به آن میرساند. بطور مثال مسکو تمام تسلیحاتی را که پس از تسلیمی جاپان از اردوی " کوانتون " ( اردوی جاپان ) به غنیمت برده بود در اختیار حزب کمونیست چین قرار داد. حوزۀ شرق آسیا متدرجاً به یکی از اجزای مهم جنگ سرد و مقابله میان اتحاد شوروی و امریکا مبدل میشد.
طوریکه قبلاً تذکر یافت شرق نزدیک و شرق میانه بخشی از استقامت اتلانتیکی سیاست خارجی امریکا را تشکیل میداد. امریکائیها در عین حال ملتفت بودند و می پذیرفتند که مناطق مذکور حوزۀ نفوذ و کنترول برتانوی هاست.
آسیای جنوبی ساحۀ مقابله با اتحاد شوروی نبود و بیشتر منطقۀ مستعمرات انگلستان باقی مانده بود، و بنابر همین دلایل منحیث یک استقامت مستقل در سیاست خارجی امریکا شمرده نمیشد. عوامل عمدۀ کشیدن پای امریکا به شرق میانه و شرق نزدیک کاهش بنیۀ کُلی انگلستان و خواهشات مکرر لندن از امریکا مبنی برآن بود تا برخی از مسوولیت ها را در این منطقه بدوش خود بگیرد. مقارن همین زمان ( فبروری ۱۹۴۷) انگلستان به امریکا خبر داد که به علت فقدان بنیۀ مالی منبعد نمی تواند از ترکیه و یونان در برابر تهدید کمونیزم حمایت کند. رئیس جمهور امریکا هری ترومن اعلام کرد که واشنگتن حمایت کشورهای مذکور را بدوش خود میگیرد. در مارچ ۱۹۴۷ رئیس جمهور ترومن در جلسۀ مشترک هر دو اتاق کانگرس ابتکار جدید خود را که در تاریخ به نام " دکترین ترومن " مشهور است به سمع اعضای کانگرس رسانید. در " دکترین ترومن " ضمناً آمده بود که ایالات متحدۀ امریکا یعذ از این مکلفیت های جدیدی را که هدف آن " بازداری و جلوگیری از سیاست عظمت طلبانه در صحنۀ بین المللی " است روی دست میگیرد. گام نخست و مشخص در جهت تطبیق دکترین مذکور کمک های نطامی و اقتصادی به ترکیه و یونان بود. کانگرس امریکا در عکس العمل به اعلام " دکترین ترومن " مبلغ ۴۰۰ میلیون دالر را به عنوان کمک به کشورهای متذکره تخصیص داد. (۶)
" دکترین ترومن " در حقیقت تعهدنامۀ بود که ایالات متحدۀ امریکا ضمن آن مکلف میشد در برابر عظمت طلبی اتحاد شوروی در مناطق مختلف جهان سیاست بازدارانه را به پیش ببرد. در عین حال اطلاعات مؤثق استخباراتی امریکا در سال ۱۹۴۷ به رئیس جمهور ترومن خبر میداد که اتحاد شوروی به جنگ آشکار با امریکا متوسل نخواهد شد.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۴                            سال دهم                            سنبله/میزان           ۱۳۹۳  خورشیدی            ۱۶ سپتمبر  ۲۰۱۴