کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 

۳

 

 

 

۴

 

 

۵

 

 

۶

 

 

 
 

   

ترجمه و تخلیص: غوث جانباز

    

 
اسرار دیپلوماسی
تاریخ روابط دو جانبۀ افغانستان و ایالات متحدۀ امریکا (۱۹۱۹-۱۹۵۵)
مولفین:
G. P. Ezhov P. F. KIRPENKO

 

 

 

روسۀ تدوین و تسوید موافقتنامه با افغانستان خصوصیات آتی را دربرداشت:
۱. " اینلند کارپوریشن " بلوسیلۀ اسهام کمپنی های " سیبورد اویل کمپنی "، " تکزاس اویل کمپنی "، کئیس اند پومیروی " و " فیشر برازرس " ایجاد گردیده بود.
۲. حکومت امریکا در تدوین و تسوید موافقتنامه با افغانستان اشتراک نورزیده بود. سفیر امریکا در برلین صرف از جریان مذاکرات و انعقاد موافقتنامه باخبر ساخته شده بود.
۳. حکومت افغانستان حضور و هرگونه منافع ایتالیا و آلمان را در موافقتنامه بصورت قطع رد میکرد.
۴. روند مذاکرات میان افغانستان و امریکا تحرکات فعالی را از سوی وزارت خانه های امور خارجۀ اتحاد شوروی و آلمان مبنی بر برهم زدن موافقتنامه برانگیخته بود. (۱۴)
حکومت افغانستان که برای جلب سرمایه گذاری های امریکا علاقمند و مصمم بود، شرایط مناسبی را بخاطر فعالیت "اینگلند کارپوریشن" به میان آورد. متن موافقتنامه در نکات اساسی خویش در حقیقت کاپی قرارداد " کمپنی انگلیس – ایران " با دولت ایران بود ( منظور قرار داد ۱۹۳۳ است ).
نکات برجستۀ موافقتنامه را میتوان قرار ذیل برشمرد:
- " کمپنی " مکلف بود در جریان هشت ماه پس از تأئید موافقتنامه از جانب دولت افغانستان، از کشورهای همسایه مجوز ایجاد پایپ لاین و استفاده از آن را بدست بیاورد. (هدف ایران است)
- طی یک سال پس از کسب مجوز ایجاد پایپ لاین، " کمپنی " به سروی و سائر فعالیت های جستجوگرانه میپردازد. به عبارۀ دیگر قبل از امضای موافقتنامه " کمپنی " با جانب ایران به تفاهم مقدماتی رسیده بود.
- قبل از به پایان رسیدن سال اول فعالیت های سروی، " کمپنی " مکلف بود پنج ولایت را برای ادامۀ فعالیت خود انتخاب نماید. این بدان معنی بود که موافقتنامه پنج ولایت را احتوا میکرد. این انتخاب از طرف " کمپنی " باید پس از ختم سروی و فعالیت های جستجوگرانه طی یک سال صورت میگرفت.
- " کمپنی " مکلف بود در جریان یک سال پس از انتخاب پنج ولایت حفر حداقل یک چاه را شروع کند.
- در صورت کشف ذخایر نفت صنعتی، " کمپنی " وظیفه داشت در زودترین فرصت استخراج آنرا سالانه به الی شش میلیون تن برساند.
- ایجاد شرکت های عرضۀ خدمات در عرصه های راه آهن، تلفون، تلگراف، رادیو... صرف پس از کسب مجوز حکومت افغانستان امکان داشت.
- " کمپنی " مکلف بود در بدل یک تُن نفت ۴ شیلینگ به حکومت افغانستان بپردازد. در این میان مهم نبود که نفت در داخل قلمرو افغانستان مورد استفاده قرار گرفته یا به خارج صادر شده باشد. در صورتیکه مفاد اسهام ۵ فیصد از حجم مجموعی سرمایه گذاری افزایش یابد، " کمپنی " مکلف میگردید ۲۰ فیصد از حجم افزایش یافته را به جانب افغان بپردازد. در عین حال طی دور دوم معیاد پنج ساله پس از تأئید موافقتنامه از طرف دولت افغانستان به اینکشور سالانه باید حداقل ۲۵۰هزار پوند سترلینگ پرداخته میشد و متعاقبا طی سالهایی بعدی پرداخت های سالانه نباید پائینتراز ۴۵۰ هزار پوند سترلینگ میبودند.(قابل تذکر است که در قرار داد کمپنی " انگلیس- ایران " با ایران، مفاد حداقل سالانۀ ایران مبلغ ۷۵۰ هزار پوند سترلینگ تعیین شده بود.)
در بدل رهایی از پرداخت مالیات، " کمپنی " همچنان مکلف میگردید طی ۱۵ سال اول، در صورت استخراج نفت بیشتر از شش میلیون تُن از هر تُن ۹ پینس بپردازد و ۶ پینس هرگاه حجم استخراج بالاتر از شش میلیون تُن میبود. پس از اتمام دورۀ سی ساله، طرفین موافقتنامه تعهد مینمودند تا به تجدید نظر در شرایط پرداخت ها بپردازند.
برمبنای موافقتنامه جانب افغانستان حق داشت از فعالیت های تخنیکی " کمپنی " تفتیش بعمل بیاورد، منجمله به کمک متخصصین خارجی. اما متخصصین خارجی باید صرف اتباع ایالات متحدۀ امریکا میبودند.
حکومت افغانستان اجازه داشت نمایندۀ خود را در دفتر مرکزی " کمپنی " بگمارد. " کمپنی " به نوبۀ خود تعهد میکرد تا حد اکثر کارمندان خود را در داخل افغانستان از جمله ای خود افغانها انتخاب نماید.

 

بر بنیاد مفاد موافقتنامه، " کمپنی " مکلف میگردید تا پس از آغاز صدور نفت به خارج از افغانستان، سالانه مبلغ ۵۰هزار دالر را برای آموزش فنی محصلین افغان در قلمرو امریکا اختصاص دهد. موافقتنامه برای معیاد ۷۵ سال منعقد گردیده بود. شرایط الغای موافقتنامه برای افغانستان نهایت پیچیده ترتیب شده بود. بطور مثال در موافقتنامه گفته میشد که "کمپنی" میتواند در صورتیکه شش ماه قبل جانب افغان را در جریان قرار داده باشد، در جریان ده سال اول از قرار داد دست بکشد. پس از سپری شدن ده سال اول " کمپنی " باید دو سال پیش از عزم خود مبنی بر انصراف از موافقتنامه جانب افغان را مطلع بسازد. در عین حال طرف افغانستان حق نداشت موافقتنامه را ملغی قرار دهد یا از تطبیق آن منصرف گردد. (۱۵)
طوریکه مشاهده میشود افغانستان حین تدوین و انعقاد موافقتنامه با " کمپنی " به عقب نشینی های بی سابقۀ متوسل شده بود. " کمپنی " مجوز کنترول تمام منابع نفتی افغانستان را بدست میاورد، و عملاً مالک پنج ولایت میشد.
از نقطۀ نظر هزینه، موافقتنامۀ مذکور به مراتب پائینتر از معاهدۀ مشابه کمپنی " انگلستان- ایران " بود ( با ایران).
اما با اینهمه، موافقتنامه به جانب افغانستان مبالغ هنگفتی را در آینده بدست میداد، و در صورت مؤفقیت پروژۀ مزبور تأثیر عظیمی در کُل، بالای انکشاف افغانستان برجا میگذاشت. (۱۶)
بر بنیاد معلومات امریکائیها، اتحاد شوروی پس از آنکه معتقد شد که موافقتنامۀ نفتی میان افغانستان و امریکا را نمیتواند برهم بزند، تپ و تلاشی بخرج داد تا باریکۀ از خاک افغانستان را در امتداد سرحد دو کشور از افغانستان جدا بسازد، اما جانب افغانستان هیچگونه وقعی به این تحرکات نگذاشت. (۱۷)
موافقتنامۀ امتیازات نفتی میان افغانستان و امریکا دیر دوام نکرد. سروی ها و جستجوهای مقدماتی در سال ۱۹۳۷ به راه افتیدند، نتایج آن امیدوار کننده به نظر میرسیدند. ولی هیچگونه اتفاقی غیر مترقبۀ رخ نداد. منابع بزرگ بدست نیامد. نفت پیدا نشد.
به تاریخ ۱۹ جون ۱۹۳۸ کمپنی " اینلند کارپوریشن " بطور غیر منتظره از تطبیق بعدی موافقتنامه دست کشید. اندکی قبل، به تاریخ ۱۲ جون کمپنی " امیرانیان " نیز به عین عمل متوسل شده بود.)
" اینلند کارپوریشن " اقدام غیر مترقبۀ خود را به شرح ذیل توضیح داد:
۱. محلات نفت خیز صرف در شمال افغانستان و شمال ایران کشف گردیده اند. ولی کشف منابع بزرگ نفت در شبه جزیرۀ عرب در همجواری خلیج فارس امکان حصول نفت ارزانتر را نسبت به منابع افغانستان و ایران در اختیار ما قرار میدهد، استخراج نفت در مناطق شمال افغانستان و ایران به مفاد ما نیست.
۲. اوضاع جاری اقتصادی در امریکا طوریست که کمپنی ها باید در فعالیت های خویش پیش بین تر و محتاط تر باشند.
۳. ناگواری و عدم مساعد بودن اوضاع بین المللی. به حکومت افغانستان خاطر نشان میگردید که یکی از سهامین عمدۀ "اینلند کارپوریشن"، " سیبورد کمپنی " در کشور مکسیکو با وضعیت ناگواری مواجه شده است. (به جانب ایران از خرابی اوضاع در مکسیکو یادآوری نشده بود). (۱۸)
جانب امریکا برای قطع موافقتنامه با افغانستان دو دلیل محرم نیز داشت:
الف: مرگ اوگدان میلس و کئیس، دو تن از آمرین موسسۀ بانکی " کئیس، پومیروی اند کمپنی ". اشخاص مذکور، شخصاً علاقمندی وافری به افغانستان و ایران داشتند.
ب: تلاش " سیبورد کمپنی " برای حفظ امتیازات و تطبیق آن در عراق جنوبی. (19)
به باور نویسندگان این اثر، دلیل اساسی دست کشیدن از موافقتنامه، نبود منابع بزرگ نفت در قلمرو افغانستان و ایران شمالی بود. سایر دلایل فروعات بیش نبودند.

 

جانب افغانستان از این اقدام غیر مترقبه هم آزرده بود، هم مأیوس، و نیز متحیر از آنکه امریکائیها با چی سهولتی از امکانات و امتیازات بی سابقه دست کشیدند، و این در حالیکه سایر کشورها برای دسترسی به آن سخت میکوشیدند. با اینهمه، جانب افغان به آقای هارت، کسیکه سند قطع موافقتنامه را به نمایندۀ حکومت افغانستان تسلیم داده بود، یادآور شد که مقامات افغانستان در صورت که جانب امریکا در فیصلۀ خویش تجدید نظر بیاورد حاضر است تفاهمات جدیدی را نیز مطالعه نماید. افغانها در عین زمان اظهار آمادگی میکردند تا موافقتنامۀ مشابه را با کدام کمپنی دیگری امریکایی به امضاء برسانند. (۲۰)
اندکی پیشروی نموده خاطر نشان میسازیم که منابع بزرگ نفت صنعتی در قلمرو افغانستان تا امروز که شروع سدۀ بیست و یک میلادی است کشف نشده اند. البته فعلاً.
آغاز جنگ دوم جهانی و برهم خوردن اوضاع بین المللی در کُل، ایالات متحدۀ امریکا را هر چه بیشتر معتقد میساخت که موقعیت افغانستان مهم و ستراتیژیک بوده، و حقیقت مذکور باید در پالیسی خارجی امریکا انعکاس یابد. هجوم آلمان بالای اتحاد شوروی این باور امریکا را قویتر ساخت. به تاریخ ۲۷ جون ۱۹۴۱ درئیفوس سفیر امریکا در ایران و سفیر غیر مقیم امریکا در افغانستان راپوری را در رابطه به سفر خود به کابل به وزیر امور خارجۀ امریکا سپرد. در راپور درئیفوس از پذیرایی گرم افغانها حین اقامت وی در کابل یادآور میشد. افغانها ضمناً به درئیفوس شکوه کرده بودند که " کشور شان فاقد دوستان و همسایگان وفادار و قابل اعتماد است که بالایشان به حیث همکار و مشاور مهربان حساب شود. همه اهداف سوء را تعقیب میکنند. " افغانها به درئیفوس اشاره کرده بودند که رهبری کشور همیشه سعی ورزیده است تا نقش همکار و مشاور مهربان را ایالات متحدۀ امریکا بازی نماید.
درئیفوس در راپور خود از تشدید فعالیت های کشورهای انحنا در افغانستان یادآور میشد و توصیه میکرد تا از کارکردهای آنها در قلمرو افغانستان به دقت نظارت صورت بگیرد. درئیفوس همزمان با ارائۀ سائر نظریات، تأکید میکرد تا واشنگتن فوراً سفارت خود را در کابل باز نماید. استدلال درئیفوس در این مورد قرار ذیب بود:
۱. امریکا باید دست دراز افغانها را بگیرد و آنرا دوستانه بفشارد.
۲. امکان احراز موقعیت مطمین ستراتیژیک را در آسیا نباید از دست برود.
۳. در روشنایی مذاکرات در مورد اعزام قریب الوقع معلمین و متخصصین امریکایی به افغانستان، علاقمندی واشنگتن به این کشور باید افزایش یابد. ورود معلمین و مشاورین فنی امریکا تعداد امریکائیها را در افغانستان بیشتر میسازد. (۲۱)
به موضوع سرزبانها، یعنی تأمین امنیت اتباع خارجی و مخصوصاً امریکائیها در این کشور اسلامی اکنون به نظر دیگر نگریسته میشد. درئیفوس به وزیر خارجۀ کشورش اطمینان میداد که اگرچه در محاکم افغانستان تنها قوانین اسلامی قابل تطبیق میباشند، اما در عمل در قسمت خارجیها از حسن نظر و انعطاف پذیری کار گرفته میشودجود. در بخش دیگری از راپور خود درئیفوس اطلاع میداد که جانب افغان اظهار آرزومندی نموده است تا معاهدۀ جدید و وسیعتری را با ایالات متحدۀ امریکا منعقد بسازد. به باور افغانها معاهدۀ آینده میتواند با حفظ یک سلسله ملاحظات رژیم دولت کاملة الوداد را در روابط جانبین دربر بگیرد.(۲۲)
راپور درئیفوس با تأخیر معینی از طریق پوستۀ بحری به وزارت امور خارجۀ امریکا رسید. امریکا در این زمان (ماه دسمبر ۱۹۴۱) درگیر جنگ با جاپان و آلمان شده بود. در این میان، نظر ادارۀ امریکا در قبال افغانستان کاملاً دگرگون گردیده بود. وزارت دفاع اینکشور دفعتاً متوجه شد که افغانستان از اهمیت به سزای ستراتیژیک برخوردار است. نظامیان دیدگاه و نگرانی خویش را در این مورد با وزارت امور خارجه شریک ساختند. فعالیت های روز افزون کشورهای انحنا نیز نگرانی دوامدار واشنگتن را برمیانگیخت. حالا دیگر این خود رئیس جمهور امریکا بود که تقاضا میکرد تا سفارت امریکا در کابل هر چه زودتر گشایش یابد. با توجه به تحول در اوضاع بین المللی، مامور کهنه کار وزارت امور خارجۀ امریکا، همان اویلیس میوری معلوم الحال نیز دیدگاهش را در بارۀ افغانستان تغییر داده بود.

 

در تفاهمنامۀ که میوری عنوانی معاون وزارت امور خارجۀ امریکا سامنیر اویلیس ترتیب داد چنین نگاشته شده بود:
" حوادث اخیر در شرق نزدیک اهمیت جغرافیایی افغانستان را به شدت بالا برده است. بنابرین بخش شرق نزدیک وزارت امور خارجه توصیه مینماید تا نمایندگی دیپلوماتیک امریکا در کابل افتتاح گردد.
در صورتیکه تعرضات نیروهای جرمنی باعث قطع مسیر رسانیدن کمک ها به اتحاد شوروی از طریق قفقاز گردد، حکومات شوروی و انگلستان مجبور خواهند شد خط اکمالاتی را از طریق افغانستان و هندوستان ایجاد نمایند. حکومت افغانستان به تقاضاهای مسکو و لندن جواب مثبت داده و اتباع دول انحنا را از کشور خود بیرون ساخت. دور از امکان نیست که وقایع ایران در افغانستان نیز تکرار شود، یعنی در برخی از مناطق اینکشور قوای شوروی و انگلستان پیاده شده و جابجا گردند. هرگاه اوضاع در افغانستان مشابه حالت ایران گردد، در اینصورت حکومت امریکا از افغانستان درخواست خواهد کرد تا در انتقال بارها مطابق قانون وام و اجازه * همکاری نماید، چنانچه با ایران نیز همین اصل عملی شد.
بخاط آنکه عملیات متذکره عملی شده بتوانند ما نیاز به معلومات داریم، که صرف در موجودیت سفارت ما در کابل به آن میتوان دست یازید. " ( ۲۳)
در صورت تصرف قفقاز از طرف جرمنها، افغانستان مبدل به مرکز انتقال بارها به جانب اتحاد شوروی میگردید. در عین زمان بخوبی مشاهده میشود که حکومت امریکا در صورت انکشاف ناگوار اوضاع حاضر بود تعهدات و مسوولیت های خویش را در چهارجوب اتحاد ضد آلمان ایفا کند.
در این میان یک سال دیگر هم سپری شد، تا اینکه نمایندگی سیاسی امریکا در کابل شروع به کار نمود. به اعتنایی به افغانستان (که به یک عادت مبدل گردیده بود) و بندش های بیوروکراتیک عوامل عمدۀ این تعلل بودند.
اما زوج پاولاد (از آنها قبلاً یاد آوری صورت گرفت) در دفتر خاطرات خویش مینگارند که غرور افغانها نیز در دیر باز شدن سفارت امریکا در کابل نقش خاصی خود را بازی کرد. جانب افغان اصرار میورزید تا در رأس نمایندگی امریکا در کابل از آغاز باید سفیر کبیر و نمایندۀ فوق العاده قرار داشته باشد، نه شارژدافیر. از دیدگاه سلسلۀ مراتب دیپلوماتیک، "شارژدافیر" در سطح پائینتر قرار دارد. اما در امریکای آنروزها کاندید برای احراز همچو یک مقام به سختی پیدا میشد، وقت به کار بود.(۲۴)
بالاخره در جون ۱۹۴۲ سفارت امریکا در کابل گشایش یافت. در رأس سفارت ایالات متحدۀ امریکا در کابل کارنیلیویس وان اینگیرت، دیپلومات مجرب، شرق شناس و دوست افغانستان گماشته شد. وان اینگیرت کسی بود که سالیان متمادی برای گشایش سفارت امریکا در کابل تپ و تلاش ورزیده بود.
در اثر عوامل متعدد تخنیکی، نمایندگی سیاسی افغانستان در واشنگتن یک سال بعدتر گشایش یافت. به تاریخ ۴ جون ۱۹۴۳ عبدالحسین عزیز اعتبار نامه اش را به رئیس جمهور امریکا روزویلت تقدیم کرد. رئیس جمهور روزویلت حین سخنرانی اش خطاب به سفیر افغانستان گفت: " باور دارم که گشایش نمایندگی ها در واشنگتن و کابل به معنای آغاز مرحلۀ درک متقابل بوده که حتماً در شگوفایی و تعالی ملت های ما نقش عظیمی بازی خواهد کرد. " (۲۵) سخنان روزویلت از یک طرف ارزیابی سیاست قبلی دولت امریکا در قبال افغانستان بود و از طرف دیگر به اهمیت روابط دوستانه با افغانستان تأکید مینمود. طوریکه جریانات بعدی نشان دادند، آرزوهای روزویلت تا اخیر برآورده نشدند.
سفیر جدیدالتقرر امریکا در کابل بلافاصله پس از شروع کار با سه مشکل روبرو شد:
- دشواری های مادی، فرهنگی، اکمالاتی؛
- نفوذ کشورهای انحنا، منجمله بر سیاست خارجی افغانستان؛
- وضعیت فلاکتبار و در حال سقوط اقتصاد افغانستان، که در اثر در گرفتن جنگ دوم جهانی، بازارهای خود را در اروپا از دست داده بود.
پس از گشایش سفارتخانه در کابل، امریکائیها دفعتاً ملتفت شدند که از سطح و حجم رخنۀ کشورهای انحنا در افغانستان معلومات کافی در دسترس نداشتند. کشورهای انحنا از مدت ها قبل افغانستان را به مثابۀ نقطۀ اتکاء در آسیای مرکزی برای تضعیف مواضع برتانیۀ کبیر میشمردند. در حکومت افغانستان دستۀ پُر نفوذی از طرفداران آلمان فعالیت داشت. (۲۶)
در همچو شرایطی پیچیده سفیر وان اینگیرت وظیفه داشت تا مناسبات دوستانه را با افغانستان انکشاف دهد، نفوذ کشورش را بیشتر سازد و کابل را برای همکاری با ائیتلاف کشورهای ضد هتلر تشویق و ترغیب نماید. رهنمودهای محرمی که به سفارت از واشنگتن مواصلت میکردند نیز روی همین مسائل متمرکز می بودند.
* قانون وام و اجاره، قانونی بود که طبق آن دولت ایالات متحده می‌توانست به دولت‌ هایی که با آلمان و متحدان او در حال جنگ هستند، محصولات تولید شده جنگی را به عنوان وام در عوض پول نقد بپردازد و یا آنکه آن وسایل را به آنها اجاره دهد.

 

چون ارسال اسلحه از طریق کشور برما ( کشور مذکور اکنون به نام میانمار یاد میشود ) به چین و از خاک ایران به اتحاد شوروی میتوانست دراثر پیروزهای نظامی جاپان در حوزۀ جنوب شرق آسیا و حملات تعرضی آلمان در ناحیۀ قفقاز و فراقفقاز برهم بخورد، در رهنمودها به کارمندان سفارت امریکا در کابل هدایت داده میشد تا برای کسب موافقت افغانها و جلب همکاری آنها به منظور ایجاد مسیرهای جدید انتقال تسلیحات از طریق قلمرو افغانستان به چین و اتحاد شوروی زمینه سازی نمایند. دفتر لوی درستیز قوای مسلح امریکا در این میان حتی طرح اعمار راه آهن را که قرار بود خطوط ریل اتحاد شوروی را با هندوستان ( از طریق افغانستان) وصل نماید بررسی میکرد. (۲۷)
بدینترتیب افغانستان در کوتاه ترین مدت اهمیت عظیم ستراتیژیک برای امریکا پیدا کرد. اما تعمیل وظایفی که در برابر سفیر اینگیرت قرار داشت کاری سهلی نبود.
افغانها از دوستی با امریکا خشنود بودند، اما وابستگی های موجود به آلمان و روابط تنگاتنگ با انگلستان، موانعی را در مسیر نزدیکی با امریکا ایجاد میکردند.
هنگامیکه مغلوبیت آلمان نازی در جنگ دیگر سؤال برانگیز نمی نمود، مسألۀ مذکور تأثیر دو گانۀ بالای اوضاع میگذاشت. از یک طرف نیاز به ایجاد راه های ریزرفی برای انتقال بارها به چین و اتحاد شوروی از میان میرفت و کسب مؤافقت افغانستان در این زمینه دیگر کار نبود. از جانب دیگر افغانستان هر چه فعالتر اشاره میکرد که خواستار همکاری نظامی با امریکا و متحدین آن میباشد. در تابستان ۱۹۴۴ آتشۀ نظامی سفارت امریکا در کابل نامۀ را از حکومت افغانستان دریافت کرد. در نامه افغانها از حکومت امریکا میخواستند تا برای آشنایی مزید، پروگرام تدریسی مشهورترین پوهنتون نظامی امریکا، اکادیمی نظامی ویست پوینت را در اختیار شان قرار داده شود. (۲۸) اندکی بعدتر، حکومت افغانستان از امریکا تقاضا نمود تا نشریات پیرامون مسائل نظامی برای شان ارسال گردد. و بالاخره جنرال محمد داوود خان از حکومت امریکا خواهش کرد تا دستۀ ازافسران افغان را برای تحصیل در آنکشور بپذیرد و گروپی از متخصصین نظامی خویش را برای آموزش اردوی افغانستان به کابل اعزام دارد. تا آنزمان آموزش اردوی افغانستان را از دورۀ شاه امان الله خان بدینسو مشاورین و نظامیان ترکی به عهده داشتند. امریکایی ها به دو خواهش اخیر افغانها جواب منفی دادند. این اولین گام در مسیر سلسلۀ از جواب های منفی بود که امریکا به درخواستهایی دوامدار جانب افغان بخاطر همکاری های در عرصۀ نظامی میداد. (۲۹)
اقتصاد افغانستان مورد توجه خاصی سفارت امریکا در کابل قرار داشت. در اثر درگیری جنگ دوم جهانی، افغانستان بازار های با ارزش خود را در کشورهای آلمان، جاپان، ایتالیا، چکوسلواکیا از دست داد. محدود شدن انتقالات از طریق ابحار به علت جنگ جهانی و سایر کمبودی ها روابط اقتصادی افغانستان را در سطح بین المللی صدمه میزد .

 

صادرات افغانستان کاهش یافت و نتیجتاً درآمدها از بابت معاملات تجارت خارجی کم شدند. قلت و کمبودی تقریباً هرگونه اجناس و کالاها در کشور محسوس بود. اقتصاد افغانستان درگیر بحران شد. سفیر امریکا اینگیرت با ارادۀ متین در برابر سیستم بیوروکراتیک ایالات متحدۀ امریکا که " هیچگونه مفادی را از این افغانستان " مشاهده نمیکرد، ایستادگی نمود. او توانست حکومت امریکا را وادار بسازد تا حداقلی اقدامات را برای بهتر شدن وضعیت اقتصادی افغانستان روی دست گیرد. اینگیرت ضمناً استدلال میکرد: " متلاشی شدن اقتصاد افغانستان عواقب منفی را برای امریکا و متحدین آن در بر خواهد داشت. افزون برآن، افغانها تمام ملامتی ها را از بابت محرومیت ها و فلاکت های خویش بدوش امریکا و متحدین آن خواهد افگند. دور از امکان نیست که تداومی اوضاع ناهنجار احتمال وقوع قیامها را در ماورای خط دیورند بیشتر خواهد ساخت. بروز همچو یک حالتی اوضاع نظامی را برای " متحدین " پیچیده خواهد ساخت. " (30)
اینگیرت با اتکاء به دیپلوماتان جوان و با استعداد در وزارت امور خارجۀ امریکا توانست تجارت خارجی امریکا را با افغانستان رونق داده فعالتر بسازد. در نتیجۀ تلاشهای وی صادرات صنعتی امریکا به افغانستان از سر گرفته شد و متقابلاً تولیدات عنعنوی افغانستان در قلمرو امریکا عرضه میشدند.
ایالات متحدۀ امریکا بازار اساسی برای فروش قره قل افغانی بود. قره قل یکی از اجزای عمدۀ صادرات اینکشور محسوب میشد. الی پایان جنگ دوم جهانی به بازارهای امریکا تا دو میلیون پوست قره قل صادر میشد. (۳۱)
افزایش همکاری های افغانستان با ایالات متحدۀ امریکا اعتبار و محبوبیت امریکا را در افغانستان بالا میبرد و سفیر آنکشور اینگیرت که بدون شک کارهای فراوانی برای تحکیم روابط افغان- امریکا انجام میداد از حرمت زیاد میان افغانها برخوردار بود.
یکی از دست آورهای اساسی سفیر اینگیرت، تأمین ارتباطات تنگاتنگ و دوستانه با خانوادۀ شاهی افغانستان و رهبری کشور در کُل بود. روابط سفیر اینگیرت با سردار محمد هاشم خان ( صدراعظم افغانستان۱۹۳۳- ۱۹۴۶) نهایت دوستانه و صمیمانه بود. آنها وقتاً فوقتاً به منازل یکدیگر به مهمانی میرفتند، غالباً ایام رخصتی را با هم سپری میکردند. اینگیرت با خلوص نیت و درک کامل با افغانها برخورد میکرد. عشق و وابستگی سفیر اینگیرت در برابر افغانها به حدی بود که پس از هشت سال بعد از ختم دورۀ سفارتش در کابل (۱۹۴۵) مجدداً به اینکشور برگشت و برای مدت یک سال ( از ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۴ ) در اولین لیسۀ عالی افغانستان، لیسۀ حبیبیه به تدریس پرداخت. ( لیسۀ مذکور در شروع قرن بیست ایجاد گردیده بود )
بعد از ختم جنگ دوم جهانی ایالات متحدۀ امریکا امکانات وسیعی برای تعمیق و توسعۀ روابط خود با افغانستان در دست داشت. اما تأریخ طوری دیگری رقم خورد.
ختم فصل دوم

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۳                            سال دهم                            سنبله           ۱۳۹۳  خورشیدی            ۰۱ سپتمبر  ۲۰۱۴