کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پرتونادری

 

 خواب آلوده گان دموکرات در پارلمان!

 

 

نشد يك لحظه ازچـــــــــــــشمم جدا خواب

زهی خواب، آفرین خواب، مرحبا خواب

(به اجازه ء شاعر)


 

تازه گیها تلويزيون طلوع در برنامۀ زنگ خطر، تصاوير تكان دهنده یی از پارلمان افغانستان را به نشرسپرده است. اميدوارم که اين بار تلويزیون طلوع به مانند تلویزیون افغان به اتهام تجاوز بر ارزشهای ملی و مذهبی یا از آن دست بهانه های که محترم وزیراطلاعات و فرهنگ جناب دکتور رهین بهتر می داند، به چند ده هزار افغانی جریمه نشود!
 

در تصاويرتلويزیون طلوع ديده مي شد كه شماری از نماينده گان مردم! در جريان جلسۀ عمومى پارلمان به خواب راحتى فرو رفته اند. وقتی تصاویر را تماشا کردم نمی دانم چرا به یاد شعر امیرخسرو دهلوی افتادم و با خود اندیشیدم که مردم افغانستان که ظرف سه دهء گذشته پیوسته با همصدایی، مصیبت و اندوه بزرگ خود را نالیده اند، این بار چه بهتر است که چنان همسرایان سوگوار، آمیخته با طنز تلخ تاریخ بسرایند که: « تو به خواب ناز باشی منی مبتلا نسشته.»

 

 جاى تاسف اين است كه اين شمار وكيلان خواب آلوده، كساني اند كه خود را از پيش آهنگان و داعيه داران جنبش روشنفكري!، پاسداران حقوق بشر و از مدافعان فدایی حقوق زن درکشور می دانند !!!!

اگر چنين ادعاى هایی درست باشد، اين امر به اين مفهوم است كه (جنبش خواب آلوده گان دموکرات افغانستان) شايسته ترينان خود را به پارلمان فرستاده است.

شايد هم نیاز به این همه سخگیری نباشد، به گفتهء مولانای بزرگوار: «سخت گیری و تعصب خامی است».

 

در روزگاری که دموکراسی چتر پینه خورده و خون آلود خود را بر فراز این سرزمین نفرین شده ! بر افراشته است بهتر آن است تا به جستجوی دلایل برويم. برای آن که شاید هم خوابیدن در پارلمان در دموکراسی های لیبرال بخشی از دستورکار نشست های پارلمانی باشد.
در گذشته های که کامپیوتر و تابیعت های دوگانه و چند گانه نبود، می گفتند که :"سخن هرکس به اندازهء عقل اوست" و اما این روز ها در عصر کامپیوتر و روزگار حاکمیت تابیعت های چندين گانه، باید گفت که: "سخن هر کس به اندازهء وضعیت جیب اوست."
من که در جیب خالی عقل خود چندين بار و چندین بار دست فرو بردم تنها توانسم چند سکهء های نه چندان قیمتی را بیرون آورم. شاید اين سکه ها در بازار معاملات پارلمان ارزشی نداشته باشند. به هر صورت من سکه های خود را درميان می گذارم تا دوستان را چه در نظر آید:
 

شما چه فكر مي كنيد؛ چرا پیشگامان چنبش روشنفکری افغانستان! در پارلمان به خواب می روند؟ شايد موضوعاتی كه در جلسۀ عمومي پارلمان بحث مى شود، آن قدر از سطح آگاهي و بینش های سیاسی – اجتماعی آنها پايين است كه آنها يك پينكى خواب را! بهتر از هر بحث و گفتگویی می دانند! شاید هم آنها بیطرف مطلق هستند که در خواب و بیداری با هر نوع فیصله یی موافق اند.
 

چه فكر مى كنيد، شاید  هم موضوعات مورد بحث در پارلمان آن قدر از سطح آگاهى اين پيشگامان! بلند است كه ناچار از درخجالتی خود را به خواب مى زنند. شاید هم تازه به عضویت سازمان "خواب آلوده گان دموکرات" پیوسته اند !

آيا شما فكر مي كنيد كه آنها در جريان مبارزات انتخاباتى در برابر تفنگ سالاران و حريفان قوی پنجه خويش شب و روز چنان مبارزه ء دموکراتیک! كرده و بى خوابى كشيده اند كه حالا خود را کاملاً بر حق می دانند تا در خانۀ مردم هرنوع خرناسی بکشند.
من نمی دانم که آیا خرناس کشیدن هم بخشی از آزادی بیان است یا نه؟ اگر چنین باشد مطابق قانون رسانه های آقای رهین آن ها می توانند خرناس بکشند و یا هم به گفتهء شاعر چیغ بنفش بکشند!
 

به نظر شما آيا در اين مورد يك عامل تخنيكى تاثير گذار نيست. مثلاً چرا كرسيهاى پارلمان را اين قدر نرم و راحت و ابریشمین بسازند  كه حتى برای نماینده گان جنبش روشنفکری! هم خواب آور باشد.

شاید هم بر بنیاد همان گفته ء معروف پشتو: « خوب چه راشی بالشت نه غواری،»
 

شما چه فكر مى كنيد، شايد اين دسته از نماينده گان چندان ملامت نه باشند، به گفته ء صائب:

(كه شاهين مشق خونريزي كند در چشم پوشيدند). شايد آنها درپارلمان، خواب آينده هاى افغانستان دموكرات ومتكى بر حاكميت قانون را مى بینند. شاید آنها در خواب هم در اندیشه کسانی اند که به آنها رای داده اند.

 چه فکر می کنید؛ به نظر شما آیا خواب آلوده گی نماینده گان یکی از ناتوانی های  رييس پارلمان نیست؟ شايد او نمی تواند نشست ها را به گونهء دلچسپ و شورانگیز آن دایر کند؟ شاید در حق نماینده گان دیکتاتوری روا می دارد و پس از هر پنج دقیقه جلسه، زنگ تفریح نمی ساعته را به صدا در نمی آورد! شاید سخنان او از لون ديگر است كه در گوش نماينده گان جنبش روشنفكرى و مدافعان حقوق زن خوش نمى آید!

پرسش اخر اين كه شما چه فكر مى كنيد؟ اين مهمانان عا لیقدری كه تازه از كوره راه مبارزات انتخاباتى و جنگ بی امان با القاعده و تفنگ سالاران به مهمان خانۀ مردم! رسيده اند و اسپها و قاطر هاى خود را به آخور هاى بلند بسته اند، تا چه زمانی در اين مهمان خانه خرناس خواهند کشید ومردم تا چه زمانی آنها را تحمل خواهند کرد؟
 

دوستان عزيز!

در جستجوى دلايل خرناس نماينده گان در پارلمان هر قدر كه در كوچه ها و پس كوچه هاى ذهن و انديشۀ عقب مانده ء خویش جستجو کردم، نه توانستم دلايل بیشتری پيدا كنم. فکر کردم که بهتر است شما دوستان را نیز در این جستجو شریک سازم. اگر شما دلايل ديگرى می توانید پیدا كنید کار شایسته آن است که دلایل تان را در میان بگذارید تا باشد که بتوانیم روزانه دوصدو چهل و نه بسته گولی بیداری به خرناسخانهء پارلمان بفرستیم تا مهمانان به سخن در آیند و از جابلسا و جابلقا سخنی و حکایتی در میان گذارند. هرچند شیخ اجل سعدی، سده ها پیش از این گفته است: «جهان دیده بسیار گوید دروغ.»

 

چگونه می توان با خواب آلوده گی در پارلمان مبارزه کرد؟

 

 ما می دانیم که اين یک امر بسیار دشوار است، برای آن که ما در برابر مبارزان جنبش روشنفکری! قرار می گیریم. به هر صورت حالا که بی گدار به آب زده ایم، پیشنهاد های را مطرح می کنیم. هرچه بادا باد!

شايد بهتر باشد تا بر سرميز هر نماينده؛ زنگى جابجا گردد. زنگی ساخته شده از طلای ناب عربی. نه ایرانی، نه پاکستانی و نه هم روسی. برای آن که طلای آنها در دوران حاکمیت دموکراسی و مبارزه با القاعده و بنیاد گرایی رنگ باخته است. شاید طلای امریکایی بهتر باشد. وضعیت نیز ایجاب می کند تا این زنگ طلایی از دارالخلافه ء دموکراسی خریداری شود. اگر چنین نشد  می توان دست به دامان آن یار قدیم (بریتا نیا)  زد.

به هر صورت پارلمان خود در یکی از نشست های عمومی به این مشکل رسیده گی خواهد کرد که با استفاده از کمک های داده شده در کنفرانس لندن چنين زنگ هایی را باید از کجا خریداری کند. به این زنگها باید زنگهای بیداری پارلمان نام نهاد و دکمه های فشار آن ها را باید بر روى ميز رييس پارلمان تنظيم کرد، تا اگر وكيلی به خواب مى رود، رییس با فشار دادن بر دكمه ء بیداری، نماینده ء مردم! را از خواب بيدار کند؛ اما مشکل کار در  چگونگى صداى زنگ است. مثلاً شايد كسانى سمفونى هفتم موزارت يا سمفونی از بتهون و يا آهنگی از مايكل جكسن ويا هم آهنگی از فلم تایتانیک را دوست داشته باشند و بخواهند که با این صدا ها از خواب بیدار شوند. كسانى هم ممكن بخواهند با هیاهوی دموكراسى، حقوق بشر، جندر و چه و چه های دیگر از خواب بر خیزند.

شايد هم بعضى از وكلاى رقيق القلب مورچه نیازار، صداى شليك كلشينكوف، دهشكه، زيگويك و شايد هم  صدای حماسه ساز راکت سر شانه ای، توپ و تانك صحرایی را دوست داشته باشد.

جهت تامين عدالت، ضرورت خواهد بود تا پارلمان براى تعيين نوعيت صداى زنگ بيدارى، نشست های سازنده و دموکراتیکی داشته باشد.

البته با این شیوه می توان دروازه های پارلمان را به روی بیماری خواب آلوده گی بست؛ اما مشکل در این جاست که  اگر رييس پارلمان، معاونان، منشيان، کلانکاران حضور و نماینده گان، همه گان  به اتفاق آرا به خواب روند در آن صورت چه مى توا ن كرد؟ به گفته ء معروف: « خفته را خفته کی کند بیدار
 

اين مشكل در حالى به وجود می آيد كه توپ كوه آسمايى سالهاست که ازصدا مانده است. اگر چنین نمی بود چاشت گاه هان صداى او مي توانيست پارلمان آينده ساز! ما را از خواب بيدار کند.

مشکل دیگر در این ارتباط مساًلهء آزادی بیان است. یگانه دست آورد بزرگ ما در سالهای آخیر! آگر نان برای خوردن نداریم، دست کم زبان دراز برای گفتن داریم! این دیگر مهم نیست که کسی به آن گوش می نهد یانه؟ آن مثل معروف یادم می آید که: «په گازری نیم په خرپی یم.»

اگر"جنبش خواب آلوده گان دموکرات" اعتراض کند که چرا در خانهء مردم برای نماینده گان آنها حق خرناس داده نمی شود؛ در آن صورت برای سازمانهای دفاع از آزادی بیان و حقوق بشر چه درد سر های بزرگی پدید خواهد آمد و چه گزارشهای که نوشته نخواهد شد!
 

عقل قاصر من بیشتر ازاین قد نمی دهد که پیشنهاد دیگری داشته باشم؛ ولی درغگو دشمن خدا است که  می ترسم اگر روزی در خواب یا بیداری، وزیر بیدار هوش و بیدار خوابی به پارلمان فراخوانده شود وهفت کوه سیاه در میان، اگر بیماری خواب آلوده گی به جناب وزیر سرایت کند و از آن جا به کابینه برسد در آن صورت آینده دموکراسی، حقوق بشر و جامعه ء مدنی و مبارزه با القاعده چه خواهد شد!؟

 

پنج شنبه چهارم حوت 1384

 خورشیدی

شهرکابل

 

*********

بالا

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً ٢٣         فبروری 2006