از بشير سخاورز

لندن

 

 

اين موجز، بخشى از كتاب "تعبير روياى طرزى در سراج الاخبار"، از اين قلم است. اين كتاب حاصل چندين سال تحقيق در سراج الاخبار است كه نويسنده آنرا از كتابخانهء بريتانيا، لندن بدست آورده .

 

طرزى و حمايت از اقليت ها

سهم هندوان در شكست استعمار انگليس

 

در بارهء نشنليزم طرزى بايد گفت كه او در توجه به تمام مردم افغانستان داشت، نه گروهى از مردمان خاصى و براى همين منظور مى كوشيد تا مردم متحد باشند  و سمتگيرى را نكوهش مى كرد. او حتى مفهوم آزادى و حريت را در ميان مردمان افغانستان زير سؤال برد و چنين بررسى كرد كه آزادى خواهى در ميان عدهء،  بيشتر شباهت به خود عنانى دارد تا آزادى خواهى براى تمام افغانستان و اين مشكلى است كه مردم افغانستان در طول تأريخ داشته  و حتى نمونه هاى آنرا امروز مى بينيم. طرزى دنبال ساختن كشور مى رود و براى اين كشور لازم است تا ملت متحد باشد، ملتى كه جمعى فكر كند و نفع و نقص خود را مشترك  بيند. اين ملت در عين حال بايد از قوانين مدنى پيروى كند; زيرا خود عنانى به نقض قانون مى انجامد، در حاليكه اگر فرد منافع خود را در منافع ملت ببيند و قانون را احترام بگذارد، به معناى  آزادى واقعى پى مى برد. طرزى براى ساختن كشور يك پارچه و مستحكم  به رهبر هم ضرورت دارد و براى همين منظور شاه را يگانه كسى مى داند كه قادر است رهبر مردم باشد. او با توسل به قرآن و نقل قول از آن در مقالاتش اطاعت از شاه را جز اركان دين مى شمارد.

 

يكى از مشكلات اساسى نويسنده گان ما بررسى اوضاع چندين سال پيش و مقايسهء آن با اوضاع و احوال امروزى با استفاده از معيار هاى امروزى  است  كه متأسفانه  تحريفى از واقعيت ها ايجاد كرده است. طرزى هم گاهى از پشت همين عينك مشاهده شده و علت اين تحريف ها  بيشتر مايه مى گيرد از تخالف ملتى با همديگر كه جنگ هاى طولانى بعد از هجوم روس آنرا بار آورده و شناخت ها را به علت مايه بردارى سياسى مغشوش ساخته. به طور نمونه به طرزى اطلاق كرده اند كه وى نخستين كسى بوده كه تلاش كرده تا زبان پشتو را زبان اول كشور بسازد و هم به پشتون ها نسبت به سائر مردمان افغانستان توجه خاص داشته است. اين اتهاماتى است كه ناشى از عدم درك درست طرزى مى شود و اين عدم درك باز ارتباط مى گيرد به عدم دسترسى به منابعى كه بتواند چهرء اصلى طرزى را نشان بدهد؛ اين چهره در سراج الاخبار خوب انعكاس يافته  كه البته  به علت جنگ ها و از بين رفتن كتابخانه ها، دسترسى به آن كار ساده يى نيست.

اگر از توجيهات ديگر نويسنده گان بگذريم و همت آنرا داشته باشيم كه تمام سراج الاخبار را مرور كنيم، درخواهيم يافت كه طرزى بدون شك نشنلست بوده، اما هيچ گاهى با عقايد دفاع از يك منطقه و مردم ملوث نشده، زيرا او بر عكس اين عقايد عمل مى كند. او براى شكست دادن نيروى استعمار اروپايى به تمام مردم افغانستان اعم از هندو، هزاره، ازبك، تاجيك، پشتون و ديگران ضرورت دارد. او ميداند كه تفرقه و نژادپرستى در داخل افغانستان باعث ادامهء نفوذ انگليس مى شود. او در برخورد با دين و مردم افغانستان هم همين روش را پيش مى برد و هيچ كسى را بر كس ديگر به خاطر سنى ويا شيعه بودنش رجحان نمى دهد و حتى يك قدم جلوتر مى رود و حامى حقوق هندوان مى گردد كه به زعم طرزى از مردمان اصلى افغانستان هستند.

بارى هندوان نيز اين حمايت و دوستى طرزى را استقبال مى كنند و در جنگ بر عليه انگليس اشتراك مى ورزند. طرزى برعكسِ رهبرانى كه ادامهء شهرت و محبوبيت خود را در حمايت از اكثريت مى بينند و با اهل زور همنوا مى شوند، ترجيح مى دهد كه از ضعيفان پشتيبانى كند كه البته با اين كار خطر آن احساس مى شود كه او خود از جانب مردمان با نفوذ رد شود و محبوبيت در ميان اكثريت را از دست بدهد، اما او با تكيه به دانشى كه دارد و هم با آوردن دلايل و به سكو نشاندن آن دلايل بااستفاده از قرآن، ميتواند مردم را قانع سازد كه حمايت از اقليت ها و مردمان اديان ديگر از اصول اسلام است. اين چنين صراحت در تأريخ ما ديده نشده و  بعد از طرزى تا امروز  هيچ نشريه يى ر انمى يابيم كه با شفافيت، بى شائبه و با جسارت از هندوان حمايت كند و تقريباً تمام يك شمارهء خود را به پرداختن به احوال هندوان اختصاص بخشد.

 

موخذ:

 

سراج الاخبار، شمارهء ٢٢ سال اول.

 

دروازهً کابل

 

سال اول                   شماره پنجم            ماه می        2005