صادق دهقان

 

 

 

مجنون

 

 

 

 

آب مریز پشتِ سرم

یعنی حتا طاقتِ دیدنِ رد پای مرا هم نداشتی

ساده­دلا من که بوی نفس­هایت را شماره می­کردم

و بر چوب­خط جنونم می­افزودم

حالا کارِ من از جنون هم گذشته است.

سنگ­ دل!

دلت نمی­سوزد که

تنها این مادرِ پیرِ من است که مانده و

برای آمدنِ فرزندش

چوب­خط می­شمارد؟!

نه،

به یقین، در دل خواهی گفت: او نیز مجنون است!

 

 

*********

بالا

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً ٢٣         فبروری 2006