کابل ناتهـ، Kabulnath

















































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

باغ هــندو
دروازهء کابل

 
 
 
پنجه های اسرار آمیز
 

 

مصاحبه تیلفونی ذبیح الله امانیار ژورنالیست آزاد افغان با
هنرمند نهایت عزیز استاد چیت رام
زرنـــــــگار - ٢٠٠۷

بنام خداوند مهربان

 

علاقه مندان گرانقدر لحظه یی با هنرمند و فرهنگیان

 

اینک پرسش های را که از محترم چیترام هنرمند شایسته، طبله نواز محبوب، شخصیت گرانبهای فرهنگی که عمری یلدای را در کارهای هنری سپری نموده و مدت طولانی به صفت طبله نواز خاص هنرمند حنجره الماسی شهید احمــــدظاهر را همراهی نموده، به عمل آورده اید، محترم چیترام با پیشانی باز به پاسخ های آنها پرداخته است. توجه شما را به خوانش این گفتگو معطوف میدارم:

 

پرسشها از طرف علاقه مندان هنرموسیقی از اکثریت کشور های جهان مظرح گردیده است چون گرفتن نام هایی ایشان و کشور های که در آنها زیست دارد، وقت زیاد را می بلعد بناأ صرف به طرح پرسش ها اکتفا میگردد.

 

پرسش

هنرمند فرهیخته طبله نواز نبام کشور محترم چیترام در آغاز لطف نمایید پیرامون زندگی شخصی تان صحبت کنید و هم بگویید که چه زمانی کشور را ترک نموده و فعلآ به کجا زندگی دارید؟

 

در سال 1980 افغانستان عزیز را ترک گفته و به هندوستان رفتم در آنجا زندگی برایم خیلی ها طاقت فرسا گردید بناأ هند را ترک گفتم و در سال 81 به امریکا در شهر نیویارک زندگی اختیار و در سال 82 در شهر نیوجرسی امریکا انتقال و تا اکنون در اینجا زندگی می نمایم و مصروف کارهای هنری ام میباشم و هر لحظه در فکر آن هستم تا یک حکومت ملی و امنیت کلی در کشورم افغانستان عزیز تامین شود و تا دوباره به آنجا برگردم و مصدر خدمت به میهنم شوم.

از مدت تقریبأ سی یا سی و چند سال قبل عروسی کرده و ثمره ای ازدواجم یک دختر به نام « پایل » که به فارسی (پا زیب) معنی میدهد، میباشد. او مکتب و فاکولته را در امریکا خوانده و فعلا در یکی از کمپنی های امریکایی مصروف کار میباشد.

 

پرسش

محترم چیترام برای ما بگویید که از کدام زمان به نواختن طبله علاقمند شدید آیا درین رشته استادی داشته اید؟

 

به هنرموسیقی از زمان کودکی خیلی ها علاقه داشتم خاصتأ به نواختن آلات ضربی.چنانچه بعضی اوقات پدرم برایم می گفت: در آوان کودکی در هرجایی که می نشستم به نواختن یک ضرب مصروف میبودم. یا بالای میز، تشت، سطل و خلاصه هرچیزی که بدسترسم می بود بالای آن می نواختم و حتی همصنفی هایم که حالا مرا می بینند برایم می گویند که در زمان متعلمی در مکتب بالای میز آنقدر طبله مقبول مینواختی که همه همصنفان را به خود جلب می ساختی و حتی سایر متعلمین در وقت تفریح مکتب به صنف ما می آمدند و تو با نواختن ضرب بالای میز چنان هنرنمایی می کردی که ما تفریح را نمیدانستیم. چنانچه آکثر واقع گردیده بود که زنگ ساعت درسی به ضدا در می آمد و معلم به صنف حاضر می بود و تو با آنهم طبله می نواختی که حتی معلم صاحب را هم نواختن خودت خوشش می آمد.

 

در واقع باید به عرض برسانم که من به صورت علمی طبله را نزد کدام استادی فرا نگرفته ام. و یگانه استادم در نواختن طبله علاقه شدید خودم و تاثیر امواج رادبو بود چه زمانیکه پروگرام های موسیقی رادیو نشر می شد من با آن یکجا پیش رادیو یعنی در منزلم طبله می نواختم و بخصوص زمانیکه استاد گرانمایه و پرارج موسیقی محترم استاد هاشم به رادیو طبله می نواختند، من خیلی ها به دقت آنرا گوش میکردم و به تعقیب آن با طبله همان تال های را که استاد نواخته بودند، می نواختم. به استاد محمد هاشم ارادت فراوان داشتم اکثرا از نزدیک با ایشان  می نشستم و نواختن شان را از نزدیک تماشا نموده در ذهنم جا می دادم و از آن بهره می گرفتم

بعدها که در رادیو افغانستان برنامه اطفال به نشر رسید من در ابتدا، در آن برنامه با عده اطفال در ترانه ها طبله می نواختم در آن زمان سبکی را که من و محترم نسیم بایی صاحب مینواختیم خیلی ها مورد پسند مردم قرار میگرفت. ما به سبک های محلی و کلیوالی طبله می نواختیم و در نواختن طبله یک سبک بخصوص داشتیم البته هر هنرمند یک سبک مخصوص خود را دارد چنانچه هنرمندان هندوستان نیز طبله نوازانی دارد که به سبک های مختلف طبله می نوازند و هر آواز خوان طبله نواز خود را همراه دارد به گونهء مثال  زمانیکه کشور کمار می خواند همان طبله نوازی او را همرایی میکرد که به میل کشور کمار بود.


چیت رام، ببرک وسا و دیگران همکاران شان

 

فهمیدن هنر طبله نوازی مهم است ولی شرینی دست و سبک مخصوص افراد و اشخاص یا نوازنده همان آله موسیقی می باشد. قبلا در رادیو افغانستان البته سالهای خیلی ها قبلکه گفته می توانم زمانیکه رادیو کابل تازه به نشرات خود در پل باغ عمومی اغاز نموده بود، هنرمندان به صورت زنده و (لایف) آواز می خواندند روزی محترم محمد نسیم با محترم ارمان صاحب برنامه یی داشتند که آنرا باید اجرا میکردند متاسفانه طبله نواز حاضر نبود و مرا بار اول بدانجا بردند و من ایشان را با نواختن طبله همرایی کردم بعدها با محترم خیال، محترم رخشانه و سایر هنرمندان طبله نواختم.

 

مسوولین رادیو چنان پنداشتند که میتوانم از عهده کار اداری بدر آیم لذا مرا به صفت کارمند  رادیو مقرر کردند. از همان زمان کار رسمی ام با رادیو آغاز شد  و همچنان با هنرمدان همکاری هنریم گسترده تر شد. هنرمندان همه برایم ارجمند بودند هستند و آماده ای همکاری هنری با آنها بوده ام.

 

پرسش

 

محترم چیترام هنرمند پنجه طلایی بر ما واضح سازید که غیر از نواختن طبله آیا به کدام یک از آلات دیگر موسیقی دسترسی دارید و یک مساله دیگر را به ما بگویید که چرا سبک نواختن طبله شما با سایر طبله نوازان تفاوت و فرق دارد؟

 

من علاوه از نواختن طبله، ارمونیه، فلوت، بانگودرم و جازبند یا درم میتوانم بنوازم. ولی آواز خوانان را صرف با نواختن طبله، دٌهل و پکاوچ که شکل دهلکی را دارد، همراهمی کرده ام. زیرا اواز خوانان تقاضا داشتند با ایشان طبله بنوازم و هم یک اله موسیقی که اله غربی است و بشکل پیانو و بنام اگزی فون میباشد آنرا نیز مینوازم که گفته می توانم غیر از من هنوز در کشورما این اله موسیقی را کسی ننواخته است.

 

اینکه پرسیده اید که نواختن من با سایر طبله نوازان فرق دارد که حرفی را باید روشن سازم که انسانها دارای استعدادهای متفاوت هستند البته در هرگتگوری اگر مثال بیاورم در موسیقی بسیاری از هنرمندان ما آرمونیه، پیانو آکردیون را می نوازند ولی اکاردیونی را که هنرمند جاویدان ما احمدظاهر فقید می نواخت آنچنان شرین بود که انسان را به خود جلب می نمود.در حالیکه احمد ظاهر این آله موسیقی را از کدام استادی فرا نگرفته بود. هستند هنرمندان عزیز ایکه همن اکاردون را به صورت خیلی علمی مینوازند آن قدرت که در پنجه ی احمدظاهر بود در دست انان نمی نماید

مثلا در پختن غذا اکثر دیده شده و گفته شده که فلانی آشپز خیلی ها غذای مزه دار می پزد این مهر خداوند بزرگ است که به بنده گانش اعظا می فرماید. به همین منوال بنده نیز استعدادی که در نواختن طبله دارد، باعث ایجاد سبک بخصوص خودم شده است که مورد قبول مردم شریف ما نیز واقع شده. ولی هرگاه کسی برایم بگوید که در یک پارچه کلاسیک طبله بنوازم، من توان اجرای آنرا نخواهم داشت.

 

پرسش

 

با هنرمند سلطان قلب ها شهید احمدظاهر از کدام زمان آشنا شدید و یک حرف دیگر اینکه در یکی از کست های مجلسی یا خانگی آن فقید، در اثنای خواندان آهنگ اش، شما می گویید: « واه واه چیست» در زمینه برای ما توضیحی خواهید داد؟

 

با سلطان قلب ها احمدظاهر، از زمان مکتب آشنا بودم اکثرآ در کنسرت های مکتب او را همراهی میکردم او از همان وقت، مرا خیلی دوست داشت. او همه مردم را دوست میداشت هیچوقت از نام پدرش استفاده نمیکرد شاگردان مکتب او را بیشتر از مسوؤلین اداری مکتب احترام میگذاشتند. او خیلی ها شکسته نفس و غریب پرور بود. همیشه پول جیبش را به خود مصرف نمیکرد. همه اش را به مردم بی بضاعت میداد بعضآ خیلی افسرده می بود وقتی از علت را جویا میشدیم می گفت: مردم ما خیلی پریشان هستند. من توانایی آنرا ندارم. هر حکومت در فکر خود است ولی مردم را همه فراموش کرده اند.

به هر حال زمانیکه او سلسلهء ثبت آهنگ هایش را به رادیو آغاز کرد از همان آغاز با او همکار بودم. خوشبختانه در طول سالهایی 1354/1355 دستگاه هایی ضبط موسیقی بنام های افغان موزیک، آریانا موزیک و چند دستگاه دیگر به فعالیت آغازیدند که در آن سالها باهم خیلی مصروف بودیم در هرهفته یا در هر پانزده روز یک کست تازه و جدید به بازار عرصه میگردید. کار هنری مان رونق خوبی گرفته بود و دوستان هنر موسیقی نیز خوش بودند.

با احمدظاهر فقید در زیاد تر مجالس طبله نواخته ام از کارم راضی بود و قدردانی میکرد در هر مجلس هنری نام مرا به زبان آورده است. بخشی ازین مجالس در منزل نینواز صاحب برپا میشدند که با گفتن آن جمله میخواستم چیزی نوی را پیشکش دارم.

 

پرسش

جناب چیترام، شما که بوی از احمدظاهر را دارید و دوست های خیلی نزدیک باهم بودید لطف نمایید چند خاطره زندگی آن مرددلسوز را برای ما حکایت کنید و برداشت شما از شخصیت وی چیست؟

 

پرسش خوبی را مطرح کرده اید. احمد ظاهر دوستان خیلی ها زیاد داشت. به همه ای شان احترام و  محبت داشت ولی مرا زیاد نوازش و محبت میکرد. در آن هنگام حق الزحمه خیلی خوب دریافت میکرد. باور کنید که همه را بین اعضای ارکستر تقسیم میکرد. او خوش نداشت که تمام فعالیت یک کنسرت را به نفع شخصی خودش چرخ دهد. بارها میکوشید که اعضای آرکستر را به چندگونه به مردم معرفی کند. بنابر همین روش او بود که مردم هم، ما اعضای آرکستر را که میدیدند قدردانی میکردند.

احمدظاهر برای اعضای آرکسترش آشپز موظف کرده بود که غذای خیلی ها مکلف می پخت چون خود با اشتهای تمام نان نوشی جان میکرد دیگران را نیز گرسنه نمی داشت.

 

او انسان خیلی باوقار بود به تمام خانواده ها احترام میگذاشت و خانواده خودش را سخت دوست داشت اقارب و خویشاونداش را خیلی احترام میکرد او ضد ظلم و استبداد بود ازادی و آزاد زنیستن را دوست داشت. پول را زیاد دوست نداشت و ارزوی جمع آوری پول را نداشت. با کدام هنرمندی عقده نداشت.

در ثبت آهنگ هایش بروی کست خیلی حساس بود چنانچه در ثبت کست، هنرمند در آن دستگاه های ضبط زیادتر از دو روز طول نمیکشید اما ثبت یک کست وی دو هفته هم ادامه پیدا میکرد برای ما هنرمندان دو هفته بودن با او خیلی خوشایند می بود. هیچکس احساس خستگی نمیکرد و مالکین دستگاه ها هم طولانی شدن زمان ثبت کست را اهمیت نمیدادند بلکه کیفیت کست احمدظاهر را ارزش میدادند.

 

در یکی از شب های جشن استقلال دو هنرمند برجسته در کمپ های جداگانه کنسرت داشتند. تعداد نوازنده های که یا ایشان می نواختند، هم زیاد بود، احمدظاهر فقید هم در همان شب میخواست کنسرت بدهد. نبودن نوازنده گان مشکلی ایجاد کرد. باور کنید بی آنکه وسوسه به او دست دهد ویا در پی فراخواندن نوازنده گان باشد، از اجرای کنسرت ابا ورزید. بدین وسیله نخواست مانع اجرای کنسرت آنها شود و جفای صورت گیرد.

در کنسرت هایش نظم وجود میداشت کنسرت را خوب اداره میکرد. در هنگام تفریح کنسرت ها در میان مردم میبود و با ایشان دردل میکرد. در واقع من توانایی آن را ندارم که همه صفات او را بیان کنم.

 

پرسش

در نواختن طبله با کدام یک از هنرمندان خود را راحت می یابید؟

 

در نواختن طبله تقریبأ با تمام هنرمندان عزیز، به بیان دیگر با تمام آوازخوانان گرامی همکاری داشته ام. تا لحظه ایکه در وطن بودم هر هنرمندی که تقاضای همکاری کرده بود، من هم با صمیمیت همکاری کرده ام. مشکلی نداشتم که این آوازخوان تازه کار بود ویا استاد فن.

بودند هنرمندانی که روزها انتظار کشیده اند، تا فرصت دست داده و با ایشان همکاری کرده ام و همواره از احترام متقابل برخوردار بوده ام.

 

پرسش

در مورد وضع موسیقی امروز وطن ما چه نظر دارید ؟

 

یکی از باورهای مردم چین است که هر چیز در زندگی داخل یک چوکات خوب می باشد. چنانکه گفته اند پایت را از گلیمت زیاد دراز نکن. در پیاله آنقدر آب بریز که ظرفیتش را دارد. متاسفانه تمام عرصه های زندگی مردم ما در طی سه دهه اخیر خساره مند گردیده اند. موسیقی نیز صدمه هایی دیده است و از مسیر تکاملش گاه به کجراه رفته و زمانی به فراموشی سپرده شده بود. متاسفانه کیفیت هنری آن کم گردیده است که میشود با توجه جدی این نقیصه را رفع کرد. البته صرف مساعی برخورد دلسوزانه ای ارگان ذیربط خیلی ضروری است.

مانند دیگر عرصه های زندگانی، موسیقی کشور نیز به امربازی و بازنگری نیاز بیشتر دارد زنده کردن انسامبل های، نوازش هنرمندان بی بضاعت، تهیه وسایل و آلات مدرن موسیقی و ایجاد دستگاه های ساخت الات موسیقی اصیل کشور، به پا ایستاده کردن مکتب موزیک، راه اندازی های برنامه های موسیقی و جستجوی هنرمند نسل نو می تواند به کیفیت و پرورش موسیقی کشور مان سودمند واقع آیند.

هرگاه دستگاه های تخنیکی مدرن وارد گردد، میتوان آهنگ موسیقی اصیل و فراموش شده ی خود مان را ضبط و ترویج کرد و نگذاشت که از حافظه ها دور روند.

 

پرسش

محترم استاد چیترام، زمانیکه شما با که بارها با احمدظاهر تنها می بودید میتوانید توضیح دهید که وی در مورد هنر و هنرمندان دیگر چه نظریه داشت؟

 

احمدظاهر هنرمندی بود که دارای سبک بخصوص خودش بود. گفته میتوانم که او برای نسل آینده ی آوازخوانی، مکتبی را بنیاد نهاد. چنانکه یک تعداد هنرمندان در آغاز کاری هنری شان، روش و سبک احمدظاهر را پیروی کرده اند. وی هیچگاه شاگردی تربیه نکرده ولی کسانیکه میخواستند سبکش را پیروی کنند، تشویق میکرد.

احمدظاهر در آهنگ هایش به اشعار و تصنیف ها خیلی توجه میکرد و آهنگ ها خودش بهتر تنظیم میکرد. زمانیکه میخواست آهنگی را ثبت آرشیف موسیقی بکند، به تمام نوازنده هایی که او را همراهی میکردند به هرکدام شان رهنمایی میکرد که در کدام آهنگ چه نوع موزیک باشد و به مشوره هایی نوازنده گان هم گوش میداد و ارج میگذاشت.

 

ابتکار یکی از خصایل او بود. روزی باهم نشسته جای صرف میکردیم که در آن موقع من چند پیاله خالی گرفتم و به گونه « جل ترنگ» [ آهنگ آب] چیزی نواختم. دیدم که احمدظاهر خیلی جدی سویم می بیند و متوجه ام میباشد. در پایان این نواختن کاملا ذوقی، برایم گفت که در فلان آهنگ بایست ازین نوای این پیاله ها باید استفاده کنیم.

فکر میکنم که این آهنگ در کست 12 احمدظاهر ثبت شد و با طبله جناب ولی جان همکاری کرد و من با جل ترنگ و یا همان پیاله ها.

احمدظاهر عاشق نوای ضرب بود. خیلی ها ضرب نواختن را دوست داشت. خودش به کدام آله ضرب کار نمیکرد ولی آنها را دوست داشت.

(تور جان) نامی بود که احمدظاهر را رفقای صمیمیش صدا میکردند و تور جان همواره کارهایم را ستایش میکرد  بعضأ در هنگام نواختن طبله از قطی گوگرد هم استفاده میکردم که خوشش می آمد.

روزی در استدیوی شماره 48 رادیو افغانستان، هنرمند گرامی و سرشناس کشور خانم رخشانه، سرگرم ثبت آهنگ بود و در طبله ایشان را من همراهی میکردم. پس از ضبط آهنگ، نوازنده محترمی که طبله نواز هم است، دروازه استدیو را باز کرد و یک سیلی محکم در پشت سرم کوبید و برایم گفت که همین طبله زدن است که تو نواختی. درین وقت خانم رخشانه مداخله کرد و به او گفت چرا چیترام را به سیلی زدی؟ کدام یک تن مثل او طبله نواخته می توانید؟

این محبت خانم رخشانه همیش به خاطرم است. ایشان مرا در آنروز خیلی نوازش فرمود.

نوازش احمدظاهر از کارم برین بنیاد استوار بود طوریکه او میخواست به همان گونه من در طبله و دیگر آلات ضرب همراهیش میکردم.

 

پرسش

محترم استاد چیت رام، آیا شما آهنگی برای احمدظاهر کمپوز کرده اید؟

 

نه من برای احمدظاهر آهنگی را کمپوز نکردهام. بخش زیادی آهنگ های او را شادروان نیواز و شاه ولی ترانه ساز ساخته اند البته بعضأ اتفاق افتیده که در برخی آهنگ از من نظر بگیرد و نظرم را عملی میکرد.

 

پرسش

غیر شما، دیگر کی در خانواده شما به هنر موسیقی دسترسی دارد؟

 

در خانواده ی من، مامایم شادروان پران نات غنیمت که افغانها او را می شناسند آواز می خواند. برادرم نیز طبله می نوازد. پسر مامایم مکیش پران، چند آهنگی در رادیو و یک آهنگ در تلویزیون ملی افغانستان داشت

 

پرسش

استاد چیت رام، آنگاه که از شهادت احمدظاهر آگاهی حاصل کردید، چه حالتی برایتان دست داد؟

 

سال 1979روزی جهت خداحافظی همراه با خانواده ام به خانه احمدظاهر رفته بودم. در واقع او ما را مهمان کرده بود. چه غرض اشتراک در مراسم عروسی یک از دوستان عازم هندوستان بودیم. بایسته گفتن دارد که کار سفرم به شمول تهیه پاسپورت توسط احمدظاهر انجام یافته بود. هنگام خدا حافظی یکدیگر را سخت در آغوش گرفتیم میگفت بگذار تا بگریم هنگام وداع دوستم.

مدت در هندوستان بودم و سفری به امریکا داشتم که از حادثه شهادت او اطلاع حاصل کردم اصلا باور نمیشد او با کسی دشمنی نداشت فکر کردم نزدیکترین کسی را در زندگی، از دست داده ام.

او به یک خانواده تعلق نداشت بلکه به خانواده سترگ افغان وابسته بود. در نبودش تمام انسان با درد می گریستند.

تنها یک جاکتش که روزی در پایان تمرین آهنگ در خانه اش، در هوای بارانی برایم داد تا سرما نخورم و پس نگرفت هر لحظه بوی تنش همراهم است.

 

فروان عکس یادگاری باهم گرفته بودیم که روزهای مهاجرت همه شان را به نابودی سپرده هرگاه نزدی خواننده گرامی این مصاحبه عکس از احمدظاهر و من موجود باشد، لطفآ کاپی آن را برایم لطف نماید و یا به جناب شما (امانیار) امانت دهد، بعد از کاپی کردن خدمت واپس تقدیم میدارم.

 

محترم استاد چیت رام از اینکه حاضر شدید به پرسش های خواننده گان نشریه وزین زرنگار بدونی کدام حاشا و دریغی با صمیمیت پاسخ ارائه کنید، جهانی سپاس.

 

از محبت شما نیز سپاسگذارم که درین گوشهء مهاجرت یادی از هنرمند و هموطن هنـــدوی تان به عمل آوردید. از خداوند بزرگ برای افغانها صلح صفا و صمیمیت و پیروزی در کارهای زندگانی شان استدعا می نمایم. ممنون و تشکر.

 

Tel: 0064 3 45 63458
Email: Zafghan2000@hotmail.com
 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٩۱          سال پنجم           حــــوت    ١٣٨۷  خورشیدی          مارچ 2009