کابل ناتهـ، Kabulnath






































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
یاد آنروزگاران یاد باد
 
 
احسان لمر از فرانسه
 
 

 به گردانندگان فرزانه و دانشور ودانش گستر کابل ناتهـ وآیشور داس  صاحب سلام و درود فروان میرسانم، صفحات زرین این سایت با بزگداشت ازاستاد وشخصیت بین المللی افغان عبدالرحمن پژواک ،استاد ومبارز سترگ آصف آهنگ ،شهادت بودا بزرگ، استاد عبدالحی حبیبی سالروز تولد دکتور صاحب اکرم عثمان،نویسنده ومحقق فرزانه دکتور صبور سیاه سنگ ،هنرمند محبوب کشورو سلطان قلبها جناب چیت رام ساهنی واکنون استاد آرمان اقدام و حرکتی است بینظیر وخارق العاده ،که برایتان تبریک میگویم.

 

وقتی از استادان بزرگ هنر وطن یاد میشود هر یکی از ایشان وافتخارات شان بیادم میاید و به آن فخر مینمایم ودر جهت دیگرآنهمه رنج،توهین وتحقیر،ظلم وستم وحتی فقر وناداری وهردم شهیدی شان،وبالمقابل زندگی افسانوی وملیون ملیون دالری این دیار را میبینم ومیشنوم خون دل میخورم.

 

    از استاد بزرگ آرمان صاحب ،ازخانه گذرگاه شان از پذیرائی ومحبت های شان من هم خاطرهء دارم،دو بار به فرانسه تشریف آوردند، بار اول در پاریس با استاد مهوش که درین محفل تعداد فرانسویان بیشترازافغانها  بود، درین محفل استاد آرمان واستاد مهوش آنچنان عظمت موسیقی شرق وافغانستان را معرفی نمودند که در ختم هر آهنگی حضا ربه پا خاسته وکف میزدند.

در وقفه بعد از تفریح خالد آرمان نازین چند لحظهء صحبت نموده و در مورد استاد آصف و تبله معلومات داد بعداً استاد آصف و فرزند شان چنان  هنر نمائی نمودند که همه حضار را توان نشستن بر صندلیها نبود پیر وبرنا بپا حواسته کف میزدند درین لحظات من بودم که آشک شادی میریختم وبیاد بیتی افتادم که میگفت:

 

زشام تیره مغرب مترس وبیم مدار       که شرق در شرف نور پاشی سحر است

 

بار دوم استاد به دعوت شاروالی ( بلدیه) یکی از شهر های شمال فرانسه (نورماندی) دعوت شده بودند درین پروگرام هنر مندان زن از کشورهای مصیبت دیده گرد هم آمده بود، خیمه بزرگ مالامال از تماشاه چی بود بیشتر از چهار یا پنج صد نفر واستاد مهوش با گروپ هنری استاد آرمان چند آهنگ افغانی داشتند وقتا « ملا محمد جان » با آواز استاد مهوش تمام شد بیشتر از ده دقیقه صدها تماشاچی فرانسوی بپا ایستاده و کف میزدند. در ختم از خیمه بیرون شدم واستاد عزیز مهوش را درحال اشک  ریختن دیده علت را جویا شدم گفتند :اینهمه مردم نه  شعر و معنی آنرا میدانستند اما چنان استقبالی نمودند که در هیچ کنسرت افغانهای خود ما ندیده بودم. در همین روز عثمان جان نازنین یا «بابی»ما دوستان لیسه با پرستیج حبیبیه را باز یافتم، او مرا با خود بار دیگر به مکتب حبیبیه ، نزد استادان فرزانه آن، نزد دوستان عزیز و دانشور و همصنفی وهم دورهء ما شفیق جان وفا، واحد جان نستوه، شهید عبدالاحمد، و دیگر ودیگران برده البته در عالم رویا و تجدید خاطرات، که چند لحظه خوشی بود.

 

به آرزو صحت کامل و طول عمراستاد آرمان ، خالد جان و عثمان جان آرمان و همه فامیل های محترم وگروپ هنری شان .   

 

احسان لمر ehsan.lemar@gmail.com               

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 103           سال پنجم         سنبله   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        سپتمبر 2009