کابل ناتهـ، Kabulnath



























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
درجستجوی گمشده
 
انجنیر داوری

 

سالها قبل از امروز وقتی در صنوف ابتدائیه یکی از مکاتب  اطراف نزدیک به   شهر کابل مصروف فرا گرفتن دانش بودم. گاه ،گاهی متعلمین صنوف بالاتر تظاهرات واعتصاباتی راجهت بر آورد ساختن خواست های شان  راه میآنداختند؛ از جمله خواست های شان یکی هم تاسیس کتابخانه وتالارمطالعه  و تاسیس  لابراتوار کیمیا و فزیک درمکتب مربوطه بود. وخواست های دیگری از قبیل توزیع مکمل کتب درسی به  شاگردان ،  ترمیم ونصب شیشه  ارسی های اتاق های درسی جهت جلوگیری از ورود گردوخاک در هنگام تدرس و...

 

 با وجودیکه تظاهر کننده گان یاد داشت ها  و درخواست های شدید اللحنی را در مورد به اداره مکتب واز آنطریق به مقامات وزارت معارف وقت میسپردند ، ولی تا پایان عصراعتصابات وتظاهرات دوره  دموکراسی طلایی  رژیم  پادشاهی المتوکل ، به این خواست ها درعمل هیچ اقدامی  صورت نگرفت . بعد از تاسیس رژیم جمهوریت درسال 1352و ختم عصر تظاهرات و دموکراسی طلایی  و تأمین واعاده  نظم ودسپلین  در مکاتب وپوهنتون ها ، این بار هواخواهان مطالعه کتاب در مکتب ما فکر میکردند که دیگر آب پاک وسردی روی دستان شان ریخته شده است و با در نظرداشت اینکه دیگرنمیتوانند از طریق مظاهرات و اعتصابات  صدای شانرارا جهت تاسیس کتابخانه ولابراتوار به گوش کسی برسانند، شاید  هرگز صاحب کتابخانه ولابراتوار نشوند. ولی خلاف توقع وانتظار در یکی از روزی های بهار سال 1354هجری شمسی هیأت از دانشمندان ومخصصین وزارت تعلیم وتربیه به مکتب ما( که بعد از کودتای سال 52 به لیسه ارتقا نموده بود ) آمد وبه اداره لیسه دستور دادند تا اتاقی را جهت تاسیس کتابخانه وتالار مطالعه ، اتاق دیگری را برای نصب وسایل لابراتوار کیمیا وفریک  برای چند روز دیگر آماده نمایند ؛ وبنابه وعده همین هیأت ماه بعدی درحصه ترمیم ارسی ودروازه ها ونصب شیشه هم اقدامات عملی رویدست گرفته شد. هنوز چند هفته  از ورود  هیأت مذکورنگذشته بود که موتر باربری کوچکی مملو از کتاب های مختلف چاپ شده در افغانستان وایران بزبان ها دری وپشتو فرستاده وزارت تعلیم وتربیه درصحن لیسه تخلیه وبدین ترتیب راه برای مطالعه آثار نویسنده گان ودانشمندان معروف جهان برای شاگردان لیسه  مورد نظر ماگشوده شد. من وشاید هم مثل من صد ها متعلم دیگر برای اولین بار بامطالعه کتاب های غیر از کتاب درسی آشنایی پیدا کردیم . درحالیکه قبلاً هم درمسجد بعد از ختم قرآن عظیم الشان با کتاب های شعرای  نامور زبان دری (فارسی) چون بوستان وگلستان  شیخ سعدی علیه الرحمه ودیوان اشعار خواجه شمس الدین - حافظ شیرازی آشنایی پیدا نموده بودیم.

 

سال 1355هجری شمسی وزارت تعلیم وتربیه وقت امتحانات مکاتب را از چهارونیم ماهه وسالانه به امتحانات ماهوار عوض کرد که درامتحانات ماهوار هم  بیست فیصد نمره هر مضمون از روی کار خانگی حساب میگردید؛ تعدادی از معلمین به ارتباط کار خانگی وظایفی به شاگردان میدادند که جهت به سررسانیدن آن جز رفتن به کتابخانه ها  و تحقیق در آنمورد راه دیگری وجود نداشت. وبه این ترتیب برای اولین بار با کتابخانه عامه کابل آشنایی پیدا نمودم

 

 حال وهوای آنروز های کتابخانه عامه کابل را بیاد میاورم- وشور و ازدحام آنرا، محلی که تعداد کثیری از شاگردان مکاتب مختلف شهر واطراف کابل هر روزه به آنجا شتافته و جهت اجرای کار خانگی شان مصروف مطالعه وتحقیق میشدند تا جائیکه اکثر اوقات  چوکی وجایی برای متقاضیان کتاب ومطالعه  خالی نمیماند. آوازه های در همان وقت به گوش میرسید که رئیس دولت وقت با مشاهده این وضع دستور داده بود تا بالای  قطعه زمین شخصی اش واقع در شهر آرأ کابل یک کتابخانه مجهز با تالارهای وسیع مطالعه اعمار گردد.  ولی این ازدحام و تحقیقات متعلمین دیر دوام نیآورد زیرا بعد از انقلاب شکوهمند ودوران ساز ثور دولت تازه تاسیس  انقلابی درنخستین اجراات انقلابی اش در راستای خدمت به مردم زحمتکش افغانستان ، سیستم امتحانات ماهوار وکار خانگی متعلمین را ملغی قرار داد.

 

باآشنایی به  کتابخانه عامه وکتاب فروشی های شهر کابل بخصوص کتابفروشی فضای باز واقع در ایستگاه اخیر  بس های  پوهنتون ، کناردریای کابل -  مقابل پشتنی تجارتی بانک با کتاب های زیادی آشنایی پیدا نمودم  ؛ از آثار نویسنده گان معاصر ومعروف افغانی چون استاد دوکتور محمد اکرم عثمان واستاد رهنورد زریاب گرفته تا آثار نویسنده گان معروف جهان چون ویلیم شکسپیر، آنتوان چخوف ، ویکتور هوگو و...

 

 گرچه با مطالعه هرکتاب هرچه بیشتر به معلومات ام روی مسایل مختلف اضافه میشد ؛ ولی حس میکردم آنچه راکه بدنبال اش هستم درنیافته ام . ومن همیشه با مطالعه هرکتاب به دنبال گمشده ای بودم که نمیتوانستم آنرا دریابم ؛ گرچه با مطالعه آثا ر مرحوم استاد احمد علی کهزاد و کتاب  افغانستان  درمسیر تاریخ نوشته مرحوم استاد میرغلام محمد غبار که درآن افتخارت تاریخی وطن عزیرما به نوعی  تسجیل یافته است ، میتوانست برایم خاطر شاد باشد ولی باز هم  حس میکردم که این کافی نیست .

 

 با نام دوکتور صبورالله سیاه سنگ درآخرین سالهای رژیم داکتر نجیب الله آشنایی  حاصل نمودم ، گاهیکه  موصوف دربعضی از محافل ادبی حصه میگرفتند وبعضاً هم اشعار شان از طریق  پروگرام رادیوی " از هر چمن سمنی " دیکلمه میگردید ؛ وبعد هم به گونه ای  با ایده های شان، زمانیکه دریکی از موسسات خیریه بین المللی دراسلام آباد- پاکستان مصروف کار بودند ضمن مصاحبه های شان از  طریق رادیوی بی بی سی آشنا شدم .  وقتی به دیاری که اکنون درآن زنده گی مینمایم تازه مهاجرت نموده بودم دستم به هفته  نامه ای رسید که درآن مطلبی از محترم سیاه سنگ  به ارتباط آثارتاریخی  کشورما به  نشر رسیده بود . مطالعه مطلب مذکور که  درچند شماره پیاپی هفته نامه مورد نظر  تکمیل  گردید  برایم خیلی جالب بود ؛ بعد از آن مطلب دیگری از محترم سیاه سنگ د رهمان هفته نامه زیر چاپ رفت درباره   شخصیت هنری – فرهنگی یکی از آواز خوانان معروف  کشور ما  ؛ وبعداً هم ...

 

بامطالعه نوشته های  محترم سیاه سنگ  که مطالعه هریک از آنها سخت برایم جالب وغرور آفرین بود ناخودآگاه  متوجه شدم که درنوشته های سیاه سنگ درست همان گمشده  را یافته ام که سالها به دنبال اش بودم  . زیرا سیاه سنگ با تحقیق وکوشش خسته گی ناپذیر    بسیاری  از گوشه های تاریک وناپیدای  مدنیت  وتاریخ  درخشان میهن عزیز  ما را  درگذشته های دور؛ پیدا  و با استادی کامل  روی قلم آورده اند .

  

 من که دریکی از دها ت  جنوب شهر کابل بدنیا آمده ام و سالهای ، سال در جناح شمالی سایه منار چکری زنده گی نموده ام  ، خیلی علاقمند بودم تا درباره تاریخ منار مذکور چیز های بدانم ،  معلومات مردم محل در باره منار مذکور فقط همین بود که همه میگفتند : تا بوده چنین بوده ، وبس.  بعد ها با مراجعه به کتابخانه های شهر کابل جسته و گریخته معلوماتی در باره منار چکری  بدست آوردم  ، ولی صادقانه باید بگویم که معلومات کلی و کافی  را درباره منارمذکور  در سایت وزین  کابل  ناتهـ  و بقلم سیاه سنگ  بمطالعه نشستم.   و همین طور...

 

همچنان تحلیل وبررسی کار های فرهنگی – هنری   هنرمندان وفرهنگیان معاصر  کشور و روی قلم آوردن آن توسط سیاه سنگ سخت درخور توجه وستایش است  ، چه سیاه سنگ  آنچه را درمورد مینویسد واقیعت هایست    که نگاشتن آن  با در نظر داشت تمام گوشه وکنار ها  و دست آورد های فرد مورد نظر و با آن محتوی عالی   وزیبایی  که شیوه نگارش  سیاه سنگ است ، کار آسانی نیست ؛ سالها قبل  وقتی سیاه سنگ درهنگام حکمروایی رژیم های تفتیش اندیشه وعقاید ، شب و روزاش را درزندان خوفناک پلچرخی  ، سپری مینمود ؛ محترم استاد عبدالوهاب مددی پروگرام هفته واری را بروز های دوشنبه ساعت ده بجه قبل از ظهر از طریق رادیو افغانستان به نشر میرسانید که ضمن آن با هنر مندان وموسیقی نوازان معروف وبرجسته کشورمصاحبه ای را انجام میداد. دریکی از این پروگرام ها ضمن مصاحبه با مرحوم حاجی سیف الدین (حاجی سیفو) محلی خوان معروف کشور، محترم مددی از ازموصوف  پرسید ، به نظر شماکدام هنرمند محلی  در رشد هنر موسیقی محلی کشور تلاش زیاد  نموده  و کار های بهتری را ارائه نموده است . مرحوم حاجی سیف الدین درجواب این سوأل ضمن  اشاره به بیلتون اضافه  نموده ، گفت :  آنچه درمورد زحمت کشی ها و کارهای بیلتون بگوئیم ، کم گفته ام .  ولی امروز ما نظاره میکنیم  که سیاه سنگ آن ناگفته ها وکم گفته ها را در مورد هنر مند پر آوازه محلی کشور محترم عبدالمؤمن بیلتون چه استادانه و زیبا به نگارش گرفته است.  وهمزمان  آنچه را که سیاه سنگ روی مسایل ملی و بین المللی برشته تحریر درمیاورند، نیزبر خوردار است از شواهد ومدارک کافی وانکار ناپذیر.

 

بنده درحالیکه به  کوشش ها وتلاش های سایت وزین  کابل ناتهـ  درراستای  گرامیداشت مقام شامخ فرهنگیان وهنرمندان کشور به دیده تحسین نگریسته وبه آن بینهایت ارج میگذارم ؛ چشم براه تلاش بیشتر هموطنان  فرهنگی ودانشمند خود  در راه بر گذاری محافل و مجالس بین المللی در راستای معرفی فرهنگیان افغانستان معاصر وباستان و تاریخ درخشان فرهنگ  کشورعزیز ما افغانستان به جهانیان میباشم .  و به امید اینکه آثار بیشتری  را از محترم سیاه سنگ در راه معرفی  وزنده گی نامه دانشمندان ، نویسنده گان ، شعرا وهنر مندان افغانستان باستان ومعاصر را به مطالعه گیریم . وبه امید صحتمندی وطول عمر این ستاره پرفروغ و بی همتای فرهنگ وادب جهان دری – فارسی ،وافتخار افغانستان عزیز.

   با احترام

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۷٩             سال چهـــــــــارم                   اسد    ١٣٨۷                 اگست 2008