وقتی نیمچه جوانی بر
شانه های قوماندان می نشیند
پس روزگار محمود یاور نیز چنان زار شد که حدس وگمان آنرا هم نه شاه داشت و
نه محمود یاور.
پوهنیار در ادامۀ کار روایی های منفی سردار شیراحمد خان مینویسد:
"چنانچه درهمین وقت که دوهزارعسکرمجهز تحت قیادت محمود خان یاور از کابل
آمده و در دشت نزدیک نمله، خیمه زده بودند، مورد حمله و تاراج اقوام
خوگیانی قرارگرفت. یک بچۀ نیمچه جوان برشانه های محمود یاور که شخص بسیار
فربه وشکم بزرگ بود، بالا شده دد، دد، میگفت وصدا میکرد، دا دپیل بچی دی.(
این بچۀ پیل است)
از آن پس که والی علی احمد خان هم بحیث رئیس تنظیمه به سمت مشرق آمد، با
خود غرضی های خود اوضاع ناگوارمشرقی را مبدل به جهنم اغتشاش خانمانسوز
گردانید."(۳۸)
امان الله خان پس از دامنه یافتن شورشها در شرق کشور، علی احمد خان را به
آنسو فرستاد. "علی احمد خان از پادشاه دعوت کرد تا تمام زعمای قبائل مشرقی
را از حبس آزاد ساخته ایشان را مورد نوازش قرار بدهد. پادشاه به دعوت علی
احمد خان تمام زندانی های مشرقی را بشمول ملک محمد جان خان، خان قبیلۀ
خوگیانی آزاد ساخت و ایشان را استقبال نمود.
حضرت محمد صادق مجددی مینویسد که ملک محمد جان خان در زندان وی را از موقف
پادشاه اطلاع داده گفت که پادشاه اصلاحات خود را لغو میکند. حضرت مجددی
ادامه میدهد که ملک محمد جان خان گفت که امان الله خان در اقوال وافعال خود
منافق است وبمجرد رسیدن به جلال آباد در جهاد علیه امان الله خان ادامه
خواهد داد.(۳۹)
علی احمد خان در جریان مذاکراتش با زعمای مشرقی به نتیجه نرسید و سخنان ملک
محمد جان خان در زندان برای حضرت صاحب حقیقت داشت. محمد جان خان قبائل
رابرای مقاومت دعوت کرد.
علی احمد خان چون ملاحظ کرد که پادشاه تائید مردم مشرقی را از دست داده پس
بهتر دانست تا از موقع استفاده کرده برای شخص خود کار کند. همین که اخبار
مغادرت امان الله خان از کابل به جلال آباد رسید، علی احمد خان خود را بحیث
پادشاه افغانستان اعلان کرد. علی احمد خان موفق با کسب تائید مردم مشرقی
نشد زیرا نه پول داشت و نه ملا ها از وی راضی بودند.(۴۰)
با آنکه چند مورد از سخنان مجددی در مورد امان الله خان پذیرفتنی در نظر
نمی آیند، اما این که تصمیم گرفت برای دسترسی به مقام پادشاهی وبرای خود
کار کند، پذیرفتنی است.
مواردی که پذیرفتنی به نظر نمی آیند:
امان الله خان وعده داد که از طرح ها وبرنامه های اصلاحی عقب می نشیند. به
آن قول خود وفا کرد. خانهای نامبرده شده و محمد صادق را نیز از حبس رها
کرد. اما این ملک ها و سران قبایل بودند که به وعده وفا نکرده آنچه را در
دل داشتند، با آتشین نمودن شورشها انجام دادند.
اما این که علی احمد خان شروع نمود به تلاشها برای گرفتن مقام پادشاهی، نه
تنها در عمل پیاده شد، بلکه مدارک بسیاری آنرا تائید میکنند.
مهدی فرخ سفیر آنوقت ایران در کابل، در کتاب "تاریخ سیاسی افغانستان"
پیرامون رفتن والی به سوی مشرقی و اوصاف او نکاتی را آورده است که در
مقایسه با بقیه نظریات و نگارش های سطحی تاریخی اش میتواند سزاوار تأمل
باشد. مطابق تصویر فرخ، والی پیش از رفتن به سوی مشرقی، حتا درکابل
تلاشهایی رابرای گرفتن مقام پادشاهی به خرچ داده بود.
وقتی از بقیه نظریات، برداشت ها وسلیقه های مهدی فرخ پیرامون شخصیت ها
واوضاع آنوقت افغانستان یاد می کنیم، او را نظردهندۀ راستکار و یا نگارندۀ
با مسؤولیت در برابر تاریخ نمی یابیم، بلکه معیار او این است که شخصیت ها
در برابر وی و یا در برابرحکومت ایران، چگونه رفتاری داشته اند. موارد
استثنایی در نوشته های او را هنگامی میتوانیم بپذیریم که با اسناد ومدارک
ثقه مطابقت داشته باشد. نظر او پیرامون والی از آنجایی میتواند سزاوار
پذیرش باشد که سایر مدارک نیز از اوصاف او تذکرداده اند . فرخ مینویسد:
"علی احمد خان والی کابل در سمت مشرقی تجهیزات خود را ادامه میداد، ولی
ایلات وعشایر چون او را نمایندۀ امان الله خان می دانستند موافقت نمی
کردند، ولی همین که امان الله خان استعفا داد وبلافاصله امیر حبیب الله به
مسند امارت نشست، مشارالیه موقع را مغتنم دانسته، خود اعلان سلطنت نمود."
(۴۱)
امان الله خان در حالی که از درک عوامل داخلی، وبه ویژه کارکرد مردم
آزارانۀ د ستگاه حکومتی عاجز بود، هر همکار خویش را که به سوی شورشی ها
میفرستاد، آنها نیز پذیرفتنی نبودند.
قراین حاکی از آن اند که این موضوع را والی علی احمد خان دریافته بود.
ادامه دارد.
|