|
من
از نا مهربانی تاریخ
شکوه ها دارم
کدامین راوی
داستان بهروزی را
در گوش قریه ها فریاد خواهد کرد
که دیگر پنجره ها اشک نمی ریزند
وخون بیگانه گی از خویشتن
در رگ های کوچه ها جاری نخواهد شد
و پرنده گان مهاجر
خواب باز گشت به لانه ها شان را
در پندار خویش تصویر خواهند کرد
کدامین شاعر
پرنده ی خیال جولانگرش را
در کوچه باغ های شعر
به پرواز خواهد آورد
تا چکامه ی رهایی آرزو های در بند کشیده را
بسراید
شعر گویای خاموش است
وفریاد وا مانده در خیال شاعر
اورا در دفتر هامجال تبلور نیست
جایگاهش گلو گاه شاعر است
وپروازش با بال نجوای شبانگاهی
تنهای تنها
آیا
عصای پر صلابت رودکی
وشجاعت گردان صف شکن شاهنامه ی فردوسی
جسم پر نیانی اورا
از ضربه های حقارتی که
بر آن فرود می آید
در امان خواهد داشت
ونوای نی مو لانا
در گوش وی
حکایت جدایی از اصلش را باز خواهد گفت ؟
آیا
تهمتن شعر
کاووس محصور در ظلمات اندوه را
یاری خواهد کرد
تا تکاور امیدش
بادیه ی دشوار گذار رهیدن را
در نوردد؟
این پرسش را
تاریخ پاسخ خواهد داد
که من
از نامهربانی آن شکوه ها دارم
قیوم قویم
|