کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

۱

 

 

 

۲

 

 

 

۳

 

 

 

۴

 

 

 

۵

 

 

 

۶

 

 

 

۷

 

 

۸

 

 

 

۹

 

 

 

۱۰

 

 

 

۱۱

 

 

 

۱۲

 

 

 

۱۳

 

 

              نصیر مهرین

    

 
سفر تورنتو
14
دیدار با خانواده محمودی

 

 


در چندین سفر به تورنتو، دیدارهایی نهایت صمیمانه با بخشی از اعضای خانواده ی بزرگ و نیک نام محمودی داشته ام. دیدارهایی با این احساس و خاطره انگیزی که فردی از جای دور نزد خانواده اش برود.
اگر در آرامگاه رفته ام و دقایقی در کنار مقبره ی شیرین جان، نازنین مادر و شخصیت مهربان نورالله جان محمودی ایستاد شده ام، همه خاطرات و مهربانی هایی در پیش چشمانم حضور یافته اند که هرگز از یاد نبرم، با فرو بردن سر تعظیم و ادای احترام. من و دوستان بیشماری در هامبورگ از ایشان لطف های دیده ایم که فرزندان از والدین بینند. اگر بوسه یی بر دست پروین جان محمودی نهاده ام که دیریست، دردی دارد، اما آه از دل بیرون نمی آورد، زیرا که درد های بزرگتری را در وطن دیده است و اکنون در چوکی عرابه دار می نشیند، اگر قاضی محمدعمر محمودی رامینگرم که همچنان تبسم برلب دارد، روزهایی را به یاد می آورم که به دلیل اختلاف سیاسی و یا برداشتهای متفاوت تاریخی، حتا هنگامی که تشنجی ایجاد شده است ومن تند گفته ام، چهره شکیبا اش از رفتار برادرانه دریغ نکرده است . از این گونه خاطرات بسیار اند و من اندک گفتم.



ازسوی چپ: پروین جان محمودی، مسعوده رسول، نجیب رسول، شکریه راسخ، انجنیر شریف راسخ، نصیرمهرین و عمر محمودی. سپتامبر2023- تورنتو


شاید با چنان احساس متقابل بود که هنگام فرستادن پیکر پاکیزه ی دکتور عبدالرحیم محمودی، شخصیت وارسته و دارنده ی ویژه گیهای سلوک عیاری و مبارزاتی دکتورعبد الرحمن محمودی، وظیفه ی خوانش شرح حال و سخنرانی را به من سپردند.
بسیار اتفاق افتاده است که وقتی از محمودی یاد شده است، کسانی پرسیده اند با دکتور عبدالرحمن محمودی چه مناسبتی دارند. با شنیدن پاسخ، پرسنده و بیشتر در چند دهه پیش، یا از خاطرات نیک دکتور محمودی یادکرده است و یا در حدود آشنایی از مبارزات دادخواهانه و عدالت جویانه ی او. کم نبوده اند آنانی که از بزرگان خانواده نام های نیک، آرزومندی های شریفانه برای خدمت به مردم و وطن را بیشتر با نام محمودی وغبار شنیده اند و علاقه شنیدن اطلاعات و خواندن اسناد بیشتر را داشته اند.
دهۀ هشتاد و دیدارها در هامبورگ را به یاد می آورم. دکتور رحیم محمودی متن خاطراتش را در دسترسم نهاد. پس از خواندن آن خاطرات بود که رنج های کودکی محمودی و برادرانش را یافتم، با الگویی از زحمت کشی، فراگیری درس و رنج شناسی مردم از جانب او. شعر سالم و درد آشنا را دوست میداشت و گاهگاهی هم درد هایش را به آن یار عزیز می سپرد و از یاران رفته نیز با شعرفارسی یاد میکرد. با آنکه فرزندان و برادر و برادرزاده های خاطرخواه، آرزو داشتند با آنها در یک خانه زنده گی کند، اما به دلیل روابط اجتماعی و فرهنگی گسترده، ترجیح میداد، در خانه ی شب و روز را سپری کند. انبوهی از نشریات وکتاب ها را درکنار داشت. کمتر اتفاق می افتاد که در یک هفته، دکتر رحیم محمودی غذای چاشت را به تنهایی صرف کند. هنگامی که فرزندش دکتور کنشکا محمودی دل ناخواسته روانه ی امریکا شد، کم نبودند یاران و فرزندان معنوی رحیم محمودی که خاطرش را گرامی میداشتند.
بارها دیده شده بود که وقتی از نام ببرک یاد میشد، در چهره ی او احساسی عجیبی نمایان میگردید. آنانی که موضوع را نمیدانستند، پسانتر مطلع می شدند که ببرک محمودی، فرزند دکتور رحیم محمود ی را خلقی ها کشته اند. اما پدرش مانند بسیاری از اعضای خانواده ی محمودی یا زنده گی مخفی را متحمل شدند و یا زندان پلچرخی را. نام ببرک که کارمل را نیز تداعی میکرد، آشنایی های پیشین را به یادش می آورد که ببرک، پسانتر کارمل، با سردار محمد داؤود خان پیوندهایی داشت. پیوند هایی که از نظر زنده یاد میر غلام محمد غبار و دکتور محمودی پنهان نمانده بود. میگفت حتا باری ببرک را طرف پرسش قرار دادند و گفتند که اگر پشت پرده با داؤود رابطه نداری، آشکارا موضع بگیر، که نگرفت.
دکتور رحیم خان که وطنش را بسیار دوست داشت، در رابطه با آو اره گی و بیرون شدن از وطن، می افزود که آن آدمک شرمسار، شاه شجاع روسی، با قوای روسی آمد، اما بسیار پر روی هم بود. از سرِمن دست بردار نبود، اما من مرگ را می پذیرفتم نه همکاری با یک حکومت دست نشانده و جنایتکار را.



زنده یاد دکتور رحیم محمودی و نویسنده (تابستان 1988 هامبورگ)

هنگامی که با او صحبت ما روی موارد اختلاف می کشید، با حوصله مندی می شنید. باری گفتم، داکتر صاحب ببخشید، شاید گستاخی شده باشد، اما صحبت ها را تحمل میکنید. گفت، من برادر و دست پروده ی سیاسی دکتورعبدالرحمن محمودی هستم. بعد یک پارچه شعر را به خوانش گرفت.
سخن از دیدار خانواده ی برادر دکتورمحمودی بود، خاطره های آمد که به آن گره خورده اند.
این موضوع را هم به خاطر می آورم که در پیوند با زنده گی، افکار و فعالیت های سیاسی دکتورعبدالرحمن محمودی، تا حال کار جامع نشده است. تا آنجا که برای نگارنده میسرشده است و در جریان کوشش های ثمربخش و بسیار امیدواری دهنده ی نواسه ی دختری ایشان، جناب کتور جواد عطایی قرار گرفته ام یا آنچه را هنگام مرور چندین باره ی شماره های جریده ی ندأخلق یافته ام، دکتور محمودی بزرگ از پیشکسوتان نسلی بود که با مغز خود می اندیشیدند. محصور و دنباله رو نسخه های شعار آمیزنبودند. افغانستان و درد های محتاج مداوای عاجل را می شناختند. تبارز این ادعا را در سخنرانی های او در دوره هفتم شورای ملی(1328-1330)، شماره های ندأخلق، فعالیت های عملی او میتوان یافت.
در کنار داشتن آن صفات عزیز، گویند کارکرد هایی در معاینه خانه و برای مریضان داشت که دیگران کمتر چنان کنند. بارها گواهی داده اند که او با توجه به ناتوانی اقتصادی بیماران، پول حق معاینه را نگرفت و اگر به پیچکاری ضرورت بود، به بیماران کمک رسانید. اگر نزدیکان بیماری، به خانه اش مراجعه و آرزوی دیدار بیمار را داشته اند، با حوصله مندی بکس خود را برداشته و گفته است بفرمایید که برویم.
هنگامی که چنین شخصیت، شخصیت ها ونهاد ها، در جامعه یی که از هر طرف آن ستم وظلم و بیعدالتی فریاد آور بود، صدای ستمدیده گان را بلند نمودند و دکتور محمودی آنها را خلق نامید وندأی آنها را رساتر نمود، مردم پذیر اند. نه آنگونه که پسانتر زیر نام "خلق"، شیره جان خلق کشیدند.
در سوی دیگر، در حاکمیت، مشتی از اقلیت پنداشته بودند که افغانستان، مال شخصی آنها است، پس مال خودشان و دلشان. وبا چنان رفتار، با هرگونه ذوق وسلیقه یی که حکومت میکردند، خون مردم را می مکیدند، بیگاری و مالیه ستانی، جهل زده گی و بی دانشی را روا دار بودند و...
دکتور محمودی وتعداد عزیزان دیگر بر کارروایی های جفا آمیز آنها خردمندانه خروشیدند.
گمانی نمیتواند برجای بماند که خلق، به سوی آنانی میرود که گپ دلش را گفته است. چنین بود که در نخستین آزمونگاه یک اندازه دیموکراسی، پیشکسوتان که احتیاط و دقت لازم را نیز از دست نمیدادند، محبوبیت یافتند. محبوبیتی که هراس حکومت استبدادی را در پی داشت.استبدادی که مردم را در تاریکی نگهداشت و با رویکرد جفا آمیز.
رویکرد و کارنامه های استبدادی که پسان ها در تشدید بی اعتمادی وبی اطمینانی، خشم و قهر گرایی نیز تأثیر نهاد.
بهبودخواهان دوست وطن و مردم، آنانی که آرزومند بودند مکتب تأسیس شود، تبعیض ها از بین برود، رشوت و ظلم و شکنجه و بی قانونی از میان برده شود، بار ستم و باجگیری از دوش مردم پایین شود، علم و دانش زمینه بیابند و... اما حکومت آنها را به زندان افگند و سنت استبدادی سردار محمد هاشم خانی را احیأ کرد که در زندان باشند.
دکتور محمودی که دارنده ی یک گُرده (کلیه) بود و هم بیمار، زجر و آزار دید. فرزندان پیشکسوتان اگر در دانشگاه بودند، از درس محروم شدند. دکتورصدیقه جان که عمرش دراز باد و اکنون در مونشن آلمان زنده گی میکند، از فاکولته ی طب اخراج شد. برادران دکتور محمودی زندان و آزار دیدند. زنده یاد نورالله جان محمودی باری چنین حکایت کرد که: پس از ختم تحصیل در دانشگاه نظامی، در پکتیا صاحب منصب بودم. اما با فعالیت های سیاسی برادرانم زیاد مصروفیت نداشتم، وظیفه ام چنان فعالیت را اجازه نمیداد. یک روز، مرا به قوماندانی خواستند. رفتم نزد قوماندان، سلام دادم. اما قوماندان که با چند نفر دیگر نشسته بودند، چیغ زد که فورم ونشانش را بکنید. بعد چیغ زد که لباس نظامی را از تنت بکش. تحت الحفظ ببریدش کابل. بعد از مدتی توقیف، در غرفه ی شهری سیلو کار یافتم. در جریان آن کار، راهی را جست و جو کردم که به عنوان رساننده ی نان سیلو به محبس، برای دکتور محمودی در محبس دهمزنگ، دوا و یا غذایی نیز ببرم...
چنان ظلم و ستم و اعمال مانع شونده ی ترقی وتحول سبب شد که جامعه به تولید جفاکاران رنگارنگ پرداخت که اکنون تداومش را شاهد هستیم.
ارچند آرزوهای نیک سرکوب و دارنده گان آن محکوم به زندان استبداد داؤوخانی شدند، اما نام نیک آنها را تاریخ فراموش نکرده است. این است که داشتن تخلص دارنده گان نام نیک بر حق سبب مباهات است و دوستی با آنها هم افتخار. به ویژه که آن سنت مردمی و آزاده گی را حفظ کرده اند.
من در مسافرت ها با عزیزان محمودی و همه نزدیکان ایشان چنین افتخاری را داشته ام. آنچه را آوردم، همواره در دیدارها در تورنتو و در زنده گی ام به یادم می آیند.
ادامه دارد.
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۵۴   سال بیستم     حمل/ ثــــور     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی      شانزدهم اپریل  ۲۰۲۴