کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برگ دیگری ازوقایع دوران اختناق در افغانستان:

 

پوهاند رسول رهین

 

 

زندگینامه

دردآور محمد آصف آهنگ





    جناب محمد آصف آهنگ فرزند محمد مهدی خان منشی اعلیحضرت غازی شاه امان الله از مشروطه خواهان بنام دوره دوم  بـود
. (نادرخان محمد مهدی خان را پس از قتل غلام نبی خان چرخی زندانی کرد و پس از هفت ماه بدون محاکمه و تحقیق با جمع دیگر مشروطه خواهان چون محمد ولی خان دروازی وکیل شاه امان الله, غلام جیلانی خان چرخی, شیر احمد خان چرخی و فقیر محمد خان پنجشیری اعدام کرد.)  پس از شهادت پدر, محمد آصف آهنگ با دو برادرش از مکتب  اخراج گردیدند. در ختم دوره استبدادی هاشم خان و آغاز دوره صدارت شاه محمود خان (درهمان عهد سلطنت ظاهرشاه, بابای ملت!؟) اجازه یافت در مؤسسات غیردولتی کارنمایند.

 

او خودش قصه میکند:

    "درین وقت رفقای پدرم که از زندان رها شده بودند در منزل ما بغرض فاتحه تشریف می آوردند. مانند مرحوم سرور جویا, محمد عمر خان ماما, عبدالغفارخان سرحد دار, بابه عبدالعزیز خان, فتح محمد خان فرقه مشر, احمد جان خان رحمانی, حاجی عبدالخالق خان و تعداد دیگر که فراموشم شده است. این اشخاص مشروطه خواه بودند. از جمله  شان مرحوم سرور جویا و مرحوم فتح محمدخان فرقه مشر و مرحوم حاجی عبدالخالق خان با مرحوم غبار و مرحــــوم فرهنگ باردیگر جمعیتی را بنام وطن تأسیس کردند.  مؤسسین آن حسب ذیل بود:

میر غلام محمد غبار, غلام سرور جویا, فتح محمد فرقه مشر, میر محمد صدیق فرهنگ, عبدالحی عزیز, نورالحق خان و برات علی خان تاج. اینها مؤسسین جمعیت وطن بودند. نویسنده (یعنی جناب محمد آصف آهنگ) هم که بسیار جوان بودم عضویت جمعیت وطن را داشتم. جمعیت وطن در انتخابات بلدیه ملی و انتخابات شورای ملی چندین چوکی داشت و جریده هم بنام وطن نشر مینمود.

     همچنان جمعیت های دیگر هم دارای  عضو در شورای ملی  بودند و هم نشراتی بنام "ندای خلق" از داکتر محمودی, "ولس" و "انگار" از جمعیت ویش زلمیان در شهر کابل پخش و نشر میگردید. البته منحیث تشویق نبشته های مراهم نشر میکردند.

 

    نشرات جراید ملی مشروطه خواهان سوم از جانب شهریان کابل استقبال میگردید و کسی دیگر جراید دولتی را مطالعه نمیکرد و رفته رفته نشرات ملی از شهر کابل به شهرهای بزرگ چون هرات, قندهار, مزار, کندز, جلال آباد, پلخمری گسترش یافت.  همچنان به دهات و شهرهای نزدیک کابل مانند چاریکار, گلبهار و غیره شهر های صنعتی هم راه پیدا کرده بود. با کمال تأسف که سردار محمد داؤد خان و محمد نعیم خان که بحیث سفیران در لندن و پاریس بودند چون جراید ملی را مطالعه میکردند. تصمیم گرفتند وشاید مشاورین و همکاران عمومی شان سردارمحمد هاشمخان هم مشوره داده باشند که اگردیر بجنبید, دیموکراسی دربین مردم ریشه میگیرد, دیگر چانس صدارت را از دست خواهید داد.

 

     بنابران سرداران به عجله وظایف شانرا ترک کرده وبه وطن برگشتند و روی یک نقشه در کابینه شاه محمود خان داخل شدند و کابینه را به سه گروپ قسمت کردند: گروپ اول علی محمد خان, گروپ دوم سردار محمد داؤد خان, گروپ سوم عبدالمجید خان زابلی. سردار محمد نعیم خان بحیث وزیر خارجه ولی در حقیقت رئیس گروپ اول بود. چون علی محمد خان خاصیت "گرومیکو" را داشت وبدون نظر سرداران و شاه و صدراعظم از خود نظری مستقل نداشت.

 

    عبدالمجید خان زابلی مرد پر مدعا و لایق بود که با محمد هاشم خان همکار خوب بود ولی به شاه محمودخان آنقدر خوشبین نبوده و بیشتر با محمد داؤدخان و محمد نعیم خان همکاری داشت. او در مسایل اقتصادی تادیه اسعار را به اشخاص منع کرده بود. اما شاه محمود خان صدراعظم به سردار محمد رحیم جان مبلغ دو هزار دالر را به نرخ بانک امر داده بود ولی زابلی آنرا اجرا نکرد. شاه محمود خان از اینکه زابلی امرش را اجرا نکرده بود سخت عصبانی گردیده, همینکه مجلس وزرا دایر گردید, شاه محمود خان به قهر به زابلی گفت چرا امر مرا اجرا نکردید. زابلی موضوع اسعار را که بخاطر مصارف کارهای مهم دولت میباشد نه برای مصرف اشخاص توضیح کرد و فکر میکرد که محمد داؤدخان و محمد نعیم خان از موصوف حمایت میکنند, ولی چنان نشد و زابلی مجلس را ترک کرد.

 

    فردایش دیپلوم انجنیر امرالدین خان شنسب وزیر زراعت از وظیفه اش استعفا داد و داکتر محمودی شخصاً با شنسب مصاحبه کرد و امرالدین خان گفت که تمام کارهای کشور در بین فامیل اجرا میشود وبعد از فیصله فامیلی اگر خواستند به مجلس وزرا هم مذاکره میکنند و اگر نخواستند  به مجلس وزرا هم مطرح نمیکنند. بناً من به همچو کابینه نخواستم دوام بدهم و استعفا کردم. مصاحبه امر الدین خان که داکتر محمودی آنرا بی کم وکاست در جریده ندای خلق بچاپ رسانید تأثیر زیادی بر روان مردم و حکومت خانواده نمود. پس ازآن نظر به فیصله فامیلی سردار محمد داؤد و محمد نعیم  دو مرد صاحب قدرت  کابینه, برضد داکتر محمودی دست به توطئه ها زدند. اورا اختطاف کردند ولی او نجات یافت.

اما چند روز بعد بنام نشر مرامنامه حزبش جریده ندای خلق را مصادره کردند و میر غلام محمد غبار موضوع مصادره اخبار و اختطاف داکتر محمودی را یک عمل جنایتکارانه خواند. به تعقیب آن جریده وطن را هم با توطئه بستند. باصطلاح مشروطه خواهان سوم را از داشتن اخبار خلع سلاح کردند و در انتخابات دوره هشتم شورای ملی که از شهرکابل و چهاردهی میر غلام محمد غبار و داکتر محمودی, میر محمد صدیق فرهنگ از چهاردهی و دهقان از بدخشان و دیگر اعضاء جمعیت وطن و ندای خلق از ولایات خود را کاندید کردند, به حکم شفاهی سردار محمد داؤد خان, مانع آمدن شان به شورا گردیدند. در شهر کابل نویسنده (محمد آصف آهنگ) و عبدالحی عزیز نماینده میر غلام محمد غبار بودیم, همینکه در حوزه انتخاباتی داخل شدیم و سلام کردیم. رئیس هیأت فرمود شما بچه کس رای میدهید. ما عرض کردیم, نماینده میر غلام محمد غبار هستیم. رئیس حوزه فرمود, اینجا خانه خداست به مشاهد و نماینده ضرورت نیست, از راه که آمده اید بر گردید. چاره نداشتیم بر گشتیم و موضوع را به غبار و دیگر اعضای جمعیت بعرض رسانیدیم. از جانب رهبری دستور داده شد که شهریان حوزه های انتخاباتی را ترک کنند.  مظاهره برپا شد و تخمین ده هزار نفر در مظاهره اشتراک کردند. تا دهن دروازه ارگ کشیده شد. مظاهره کنندگان عریضه به شاه (بابای ملت) دادند و هم به تمام سفارتخانه های خارجی از مداخله حکومت در انتخابات بر خلاف اعلامیه حقوق بشر, پخش گردید. اما سرداران فکر میکردند که افغانستان ملک مطلق شان است و هیچکسی حق ندارد که اعتراض کند بنابران ساعت هشت شب مظاهره خاتمه یافت و رادیو کابل اعلام کرد که شهریان کابل با شوق تمام در انتخابات حصه گرفتند و  رای خودرا به دونفر از وکلای دولتی که اسم شانرا نشر کردند, دادند. خوش مزه تر اینکه نسبت  به رای محمودی و غبار چند چند صد رای بیشتر در صندوق های وکلای دولتی علاوه کردند ووکالت شانرا تبریک گفتند.

 

 فردا داکتر محمودی احوال داد که ماگه رحمانی در مسجد جامع چادر می اندازد و مظاهره را دوام میدهیم. اما جمعیت وطن فیصله نمودند: چون حکومت اخطاریه صادر کرده که به کسانیکه مظاهره کنند جزاء سخت داده میشود و ما عریضه به شاه عرضه نموده ایم و انتظار آنرا داریم  تا شاه چه هدایت میدهد. بناً مظاهره برپانگردید و شاه  (بابای ملت) هم پاسخی به عریضه مردم نداد.
 

 محمد داود خان فکر کرد که هرگاه این جمعیتها را خاموش نسازم مشکلی پیش خواهد آمد. بنابران اعلامیه پخش کرد که یک عده اشخاص به نفع خارجی تخریبات میکردند, چون پولیس بیدار است گرفتار گردیدند. بادامه آن 12یا 13 نفر از جمعیت وطن و از جمعیت ندای خلق و ویش زلمیان را هم زندانی نمودند. در جمله این  زندانیان دو برادر من نیز شامل بودند.

 

    با اینصورت مشروطه سوم را از بین بردند و ازطرفی شاه محمود خان را هم بدنام کردند و در سال 1332 هش سردار محمد داؤد خان بحیث صدراعظم تعیین گردید.

     بعدازآن در غیاب سران جمعیت  وطن تعداد از اعضا جمعیت در منزل حاجی صاحب عبدالخالق خان جمع شدند و باساس مرامنامه جمعیت میبایست در غیاب منشی عمومی جمعیت شخصی دیگری تعیین گردد و قرعه فال بنام من زده شد و بحیث منشی مؤقتی جمعیت وطن تا رهایی زندانیان مسؤلیت جمعیت را بدوش بگیرم. منشی مؤقت (یعنی آهنگ) باید بالای دوموضوع کار میکرد: کمک به اعضاء جمعیت وطن و جمعیت ندای خلق . بنابران اعضاء جمعیت درین مورد بسیار مردانگی نمودند و ماهوار یک مقدار پول کمک میکردند بطوریکه چهار عضو جمعیت بصورت ضرورت بهر زندانی پول تهیه و به منازل شان عرضه مینمودند. ونیز احوال بیرون را به داخل زندان به منشی جمعیـــــــت میر غلام محـــــمد غبار به شفری که ساخته بودند ارسال کند.  باصطلاح ما "آزادها  احوالات خارجی و داخلی جمعیت را به منشی عمومی به همان شفر میفرستادیم." شفررا در لای اوراق کتاب که برای مطالعه میفرستادیم ارسال میگردیدیم. بناً هم کتاب را مطالعه میکردند و هم شفر را باز مینمودند.

 

    باینصورت چهار سال گذشت و اعضا جمعیت وطن و ندای خلق و ویش زلمیان آزاد شدند ولی محمد داؤدخان چهار نفررا رها نکرد: مانند سرور جویا مشروطه خواه دوم و سوم فتح محمد خان فرقه مشر مشروطه خواه دوم وسوم که هردو بیش از بیست سال زندان را طی کرده بودند و دیگر داکتر محمودی و برات علی تاج. این چهار نفر چندین سال در زندان ماندند. 

باردوم  محمد داؤد خان پنج نفر از اعضاء جمعیت وطن را زمانیکه عبدالملک وزیر مالیه را که با محمد نعیم خان گفتگو کرده بود زندانی نمود بخاطریکه گرفتاری او را جلوه خیانت بدهد اعضاء جمعیت را هم زندانی نمود که این پنج نفر نویسنده (محمد آصف آهنگ) غلام حیدر خان پنجشیری رئیس انحصارات, حاجی عبدالخالق خان معاون بلدیه و نادرشاه خان هارونی و میر علی احمد شامل, بودند.

 

    حبس ما با شکنجه و عذاب و کوته قلفی, شش سال دوره باقیمانده صدارت محمد داؤد خان را در بر گرفت. تا که در کابینه مؤقت داکتر محمد یوسف خان بحیث صدراعظم عرض وجود کرد. داکتر محمد یوسف خان برعلاوه کارهای پلان دوم و دیگر امور صدارت کمیسیونی از دانشمندان را تعیین کرد تا قانون اساسی جدید را تسوید و لوی جرگه (مجلس بزرگ ملی) را دعوت و قانون اساسی را به وکلا عرضه نماید تا پس از تصویب مجلس بزرگ ملی به توشیح شاه برسد.

 

    کمیسیون کار خود را انجام داد و قانون اساسی پس از اصلاحات مجلس بزرگ ملی که وکلا سردار محمد داؤد خان و محمد نعیم خان را در جمله فامیل سلطنتی تصویب نموده بودند بغرض توشیح به شاه عرضه گردید. شاه آنرا امضاء نمود. سرداران شمولیت شانرا در جمله فامیل سلطنتی به تحریک شاه دانسته و ضد شاه و کابینه و غیره کسانیکه در مسوده قانون اساسی  دست داشتند عقده گرفتند وبه مخالفت برخاستند.

 

    جناب آهنگ میگوید: زمانیکه محمد یوسف بحیث صدراعظم تعیین گردید عریضه به صدارت نمودم و داکتر علی احمد خان معاون صدارت اجازه کار را داد, دوباره به نساجی رفتم . تا زمانیکه انتخابات دوره 12 شورای ملی رویکار آمد و خود را کاندید کردم و از جانب ناحیه 5 و 6 شهر کابل باکثریت آراء  وکیل شهر کابل انتخاب گردیدم."

 

    او میگوید: "پیش از آنکه شورای ملی دوره 12 افتتاح گردد رادیو بی بی سی در جمله چپگرا ها اسم مراهم برده بود در حالیکه نویسنده در جمعیت دموکراتیک خلق نبودم ولی نه تنها با چند نفر جمعیت خلق پیش از تشکیل جمعیت شان آشنا بودم بلکه با عناصر راست هم دوستی و آشنایی داشتم و ما به همان عقیده مشروطه بودیم.

 

    بهرحال شورای بکار خود آغاز کرد. وکلای دموکرات کشور طرفدار تطبیق قانون اساسی از الف تا یای آن بودند ولی تعداد از وکلای زیر تأثیر شاه ولیخان و سردار عبدالولی بودند و عده طرفدار محمد داؤد خان بودند و در شورای ملی همین دو گروه فعالیت میکردند که منجر به لت و کوب و کلا گردید..."

 

    جناب آهنگ  که فعلاً در کانادا میباشد خاطرات خود را  تازه کرده میگوید:  "من بعد از انحلال جمعیت وطن با چند نفر دوستان هم فکر که در مقابل حکومت های غیر مردمی مبارزه میکردند و تا امروز هم به طرفداری دموکراسی ووحدت ملی بدون تبعیض و امتیاز مبارزه میکنیم وبازهم به همان عقیده مشروطه و دمو کراسی واقعی معتقد میباشیم."

 

    او میگوید دربخش کارهای فرهنگی, نوشته های من در جراید ومجله ها بنام خودم و مستعار (انجنیر محمد حسن لوگری و عیسی کابلی) از هزار نامه بیشتر بوده زمانیکه  نجیب بسر قدرت بود و گرباچف به او هدایت داده بود که بمردم حق بدهد که دردهای خودرا بگویند در آنوقت بعضاً نوشته های من که به اخبار هفته ویا میهن و غیره نشر میگردید بنام مستعار بود چنانکه یک روز رئیس آژانس باختر در دوره نجیب الله که از جمله بیطرف ها بود بمن گفت مسؤل اخبار هفته میگوید که چرا آهنگ به نام مستعار نوشته هایش را می فرستد. من به پاسخ موصوف گفتم ترس از دولت نیست چرا که اخبار هفته ویا هر جریده دیگر در مطبعه دولتی چاپ و نشر میگردد و دولت بروشنی میداند که از جانب کیست اما در نوشته های من انتقاد از ماجراجویان و باندهای سیاسی دیگر و بخصوص از مجاهدین میباشد, حینیکه بدانند  نوشته از فلان شخص است فردا او ترور میشود, مانند عبدالرحیم چین زایی و ده های دیگر.

 

    جناب آهنگ در هجرت یک تعداد آثار تاریخی و فرهنگی  خود را یا چاپ کرده است ویا آماده چاپ میباشد. اینک برخی از آنهارا نا میگیریم:

 

1)  کابل قدیم زیرچاپ

2)  جهانبینی عارف

3)  زندان

4)  تاریخ درآیدیالوژیهای مختلف در چهار جلد

5)  سطری چند از تاریخ و چشمدید های من (فشرده ای از حوادث امروز)

6)  جلادان تاریخ زیاد اند (مجموعه مقالات)

7)  جنبش هزاره ها و اهل تشیع در افغانستان

8)  پاسخی به اتهامات نبی عظمیمی...

 

      اومیگوید: مقصد نویسنده تـألیف این آثار شهرت طلبی نمیباشد که حتماً بنام خودم نشر نمایم مقصد من از نام مستعار تنها و تنها نوشته های میباشد که ماجرا جویان و فروخته شدگان که بر ضد شان گفته شده است از مطالعه آن بوجدان خود مراجعه کنند از اشتباهی که کرده اند برگردند.

 

    جناب محمد آصف آهنگ در حال حاضر در کانادا زندگی دارد. هرچند کهولت زندگی آزارش میدهد ولی خاطرات دوران گذشته بیادش میباشد. او سعی دارد اسناد و داشته های فکری خود را تا دیر نشده تلفیق داده بحیث کتابی غنی و پر محتوا به آیندگان بگذارد.
 

انتظار داریم جناب شان باین کار توفیق حاصل نمایند.
 

خداوند مددگار شان باشد.

 

*********

بالا

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً ٢٣         فبروری 2006