همدلان کابل ناتهـ


دریچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

یاد آوری:

مطالب این نوشته بیشتر از ترکیب دو مقالهء مفصل تهیه شده است که به نقش «کمپنی هند شرقی » و ویژه گی های سیاسی، اجتماعی وزیر محمد اکبر خان معطوف بود. در نوشتهء محمد اکبر خان این نیت نیز در نظر بود که مرثیهء تاریخیی برمرگ مقاومت افتخار آمیز اما مغلوب گفته آید.  مقاومت  شکست دیده های که محصول پیروزی شکل دهند گان سیمای سیاسی افغانستان و نماد آن امیر دوست محمد خان بود.

                                                                                               نصــیر مهرین

 

کمپنی هند شرقی

                        و

                                   مرگ وزیر محمد اکبر خان

 

قسمت اول

 

چون در ین کشور ها (هالند و انگلستان) بورژوازی پیروز گشت، توانستند که اوضاع تازه یی به وجود آورند و به تسخیر زمین ها و کشور های دیگر بپردازند. و هر دوی آنها دادوستد بارزگانی با کشور های دور دست را توسعه داده و هر دو بنیان امپراطوری و استعمار  را در آسیا برای خود بنا نهادند. (نهرو)

 

هنگامی که در کشور های اروپایی و از آنجمله در انگلستان، دگر گونی های بزرگ در زمینه های اقتصادی و سیاسی به عمل آمد، و به حیات نظام فیودالی نقطه پایان گذاشته شد، وضعیت اقتصادی چنان تکان پر رونق یافت که با رشد صنعت کشتی سازی و مهارت های کشتی رانی، جهانگیری را نیز در پی داشت. پایان یافتن حاکمیت و سلطه، پیشین نظام اقتصادی و اجتماعی قرون وسطایی و پدید آمدن نظام های جدید سود آور، که بعنوان تکامل در جوامع اروپایی اثراث پرتحرکی برجای نهاد، نتایج دست اندازی هایش به سایر مناطق جهان یک فاجعه بود. زیرا حرص نظام جدید به مواد خام، بازار فروش محصولات صنعتی، به دست آوردن گنجینه ها، با تشبثات سیاسی، فرهنگی، نظامی و لطایف الحیل در تعیین سرنوشت مردمانی که با نام سرزمین های اشغال شده و مستعرات یاد شدند، اثرات وخیم و دیرپای بر جای نهاد. میشود گفت سود آوری برای سودجویان و دردها و رنجها و مصیبت های که برای بسیاری از مردمان کشور های استعماری شناخته شده نیست بر مستعرات تحمیل گردید.

وقتی اروپا برای تحقق آرزو های سود جویانهء این نظام آماده میشد، حوادث و رویداد ها و پیش زمینه های مختلف تشتت و تشدد جنگهای مذهبی، اشرافی، دهقانی و ضد استبداد فیودالی را پشت سر نهاده و رایحه نسیم رنسانس پیکر آن را نوازش کرده بود. با آنکه چهره جنگ برای همیشه از اروپا گم نشد اما مدافعین و سیاستمداران نظام مسلط جدید به تدریج از بروز تعدد و دامنه آن در خود اروپا کاستند. جنگ میان دولت های اروپایی اگر چندبار به وقوع پیوست اما جای خود را تا حدودی زیادی به جنگ و رقابت و یا رفاقت در مستعمرات خالی کرد. پیش از هر وقت سده نزده نشان داد که مستعمرات عرصه کشمکشها و مرکز ثقل رقابت ها و رفاقت های دول استعماری شدند. در نتیجه اروپا بیشترین فشارها را بر شانه های مردم مستعمرات گذاشت و آنها را با مصایب دیگری آشنا ساخت. ازین پس، تاریخ جوامعی که معروض این تهاجمات قرار گرفتند، تاریخیست تاثیر پذیرفته و شکل یافته از این عامل. روند تبارز و حرکت رویداد های داخلی این جوامع با آنکه ویژه گیهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی و خاستگاه مستقلانه را نیز نشان میدهد اما عامل استعمار پس از استیلا درین جوامع در تعیین سرنوشت رویداد ها نقش مهمی ایفا کرده است. مطالعه عمومی تاریخ کشور های افریقایی، امریکای لاتین و آسیایی در سه سده پسین، ازین  تاثیر گذاری توضیح میدهد.

***

درهیمن راستا بود که پای جاده صاف کن های استعمار بریتانیا به شرق هند رسید با مراجعه گذرا به یک پسمنظر تاریخی می یابیم که سودجویان چندین کشور اروپایی هنگامی که از وسیایل پیشرفته بهره مند گردیدند، کوشیدند تا آرزوهای دیرینه و افسانه ای در باره ذخایر متنوع هند را جامه عمل بپوشانند. از میان آنها، کمپنی تجارتی برتانوی، در شرق هند ریشه گرفت و دست پرتگالی ها و سپس نفوذ فرانسیوی ها و هالندی ها را از آنجا دور کرد، به دست آوردن مواد خام ارزان به کار گماردن نیروهای انسانی با نازلترین سطح دستمزد، تخریب نهادهای تولیدی بومی، سرقت و چپاول ثروت های هند، استفاده از مردم بومی در جنگهای منطقه ای و داخلی، سرکوب خونین شورشها و توسل به خشونت های لگام گسیخته تا ضمیمه ساختن هند به پریتانیا پیش رفت. آنچه زیرنام کمپنی هند شرقی [1] تاسیس یافته بود، (1615ع) بعدتر با اعمال همه اشکال تشبثات اقتصادی، سیاسی، نظامی و شیوه های محیلانه استعماری سرانجام کاخ استعماری بریتانیا را در هند ایجاد کرد. مردم هند در فقر و تنگدستی مزید بسر می بردند و کشتی های انگلیسی سرمایه ها و ثروت های آنجا را به سوی انگلستان انتقال میدادند.

بریتانیا نه تنها بآ آن اقدامات و تشبثات اشک و اندو بیشتری را بر دیده و دل مردمان هند نشاند، بلکه با توجه به کوششهای حریصانه اوضاع منطقه را درکل با هدف حفاظت از مستعمره اش هماهنگ ساخت. از همین روست که اگر در جبین تاریخ پرزحمت و اشک آلود هند برتانوی وضاحت آثار امواجی را می توان دید که حکایتگر بردن کشتی های انگلیسی با بارهای از شیره جان مردم هند به سوی انگلستان است، حکایتگر ناگواریها و ستم ها و اثرات دیرپایی در حیات کشور های مجاور هند نیز میباشند.

نخست سیر نفوذ استیلایی را که بریتانیا در هند طی کرد، به صورت اجمالی نگاه می کنیم و سپس به تشبثاتی که برای محافظت هند در امور داخلی کشور های ایران و افغانستان به عمل آمد می پردازیم:

انگلیسها در سال 1516ع، زیر نام دادوستد تجارتی با دولت مغلی هند هیأتی را تحت ریاست سرتوماس به عنوان سفیر جیس اول پادشاه انگلستان به دربار جهانگیر فرستادند آن هیأت توانست امیتاز تاسیس کمپنی هند شرقی را حاصل کند. در زمان شاه جهان 1632ع، اجازه گرفتند که در سواحل هندوستان به تجارت مشغول باشد. سران کمپنی متمم کار و کوششهای اقتصادی به تدریج قوای نظامی نیز فراهم آوردند که با بهره مندی از نیروهای بحری انگلستان، رقیب پرتگالی را که پیشتر پایش به هند رسیده بود، در در دریای اطراف هند شکست دادند. شاه جهان نیز طی جنگی به پرتگالی ها حمله کرد که آن عمل مایه خشنودی برتانوی ها بود. زیرا با استفاده از چنان اختلافی، برتانوی ها خود را دوست نشان داده و به نزدیکی مغولان هند منتج شد. توفیق تدریجی کمپنی به تلاش های انحصاری نفوذ برتانوی ها کمک نمود. شایان یادآوری است که امکانات بریتانیا در هند تا بدانجا رسید  که وقتی پادشاه انگلستان با کاترین پراکنزا شاهدخت پرتگالی ازدواج نمود، خانواده سلطنتی پرتگال، بمبیی (شهر معروف هند) را به عنوان جهیز دختر خویش به پادشاه انگلستان داد. پادشاه انگلیس بعد ها بمبیی را به کمپنی هند شرقی فروخت.

چند دهه بعدتر، کمپنی هند شرقی راه غلبه نظامی و جنگ در برابر نیروهای دولت مغولی درپیش گرفت. اما به دلیل وجود مقاومت علیه اعمال کمپنی نتیجهء دلخواه بدست کمپنی قرار نگرفت. کمپنی از اوضاع اطلاعات بیشتر به دست می آورد و به معرض استفاده قرار داد. از جانب دیگر از آنجایی که دولت فرانسه نیز امکاناتی را در هند برای خویش فراهم آورد بود؛ انگلیسها فعالیت های رقیبانه را علیه آنها سازمان دادند. در نتیجه جنگهای میان آنها صورت گرفت و مناطق کنترول فرانسوی ها به آتش کشیده شد.

انگلیسها در رابطه با اختلافات داخلی زمامداران محلی روش محیلانه و استفاده جویانه را در پیش گرفته بودند. هنگامی که متوجه می شدند که منازعات داخلی، منطقه یی ویا مشکل جانشینی قدرتمندی در شرف تبارز است، معیار نزد شان این بود که کدام نیرو از طرفین با آنها روابط حسنه دارد. در نتیجه آن نیروی طرفدار مدارا و سازش را در معرض پشتیبانی تسلیحاتی و مادی قرار میداند. این تشبث و مداخله آنها به جایی رسید که بعدها «نواب» ها به موافقت آنها تعیین می شدند.

در سال 1764ع که بخشی از هند در انقیاد آنها بود، در همین سال دهلی نیز باجگزار گردید. در آواخر سده هژده، اداره مناطق اشغال شده را رسما به عهده داشتند و امور نظامی، اداری مالیاتی در کف آنها قرار داشت. جمع آوری ثروت، بکار انداختن سرمایه و انتقال آن به انگستان را پیشتر جلب نمود. در نتیجه فرمانروای هند از لندن تعیین و به هند اعزام گردید.

اعمال انگلیسها در هند با مقاومت مردم هند مواجه بود. مقاومت های جانبازانه ای از طرف سکهـ ها، مرهته ها، از طرف حکمران میسور (حیدرعلی) و ده ها مورد دیگر سرزد. متاسفانه به دلیل فقدان تمرکز عملیات، پیروزی های لازم به دست ایشان نمی رسید. در مقابل، انگلیسها ابتکارات بیشتری را در دست داشتند. آنها از اختلافات داخلی مخالفین خویش بهره می گرفتند. عناصر ضعیف النفس و خود فروش را در معرض استفاده قرار میدادند و قیامها را با سرکوبی های خونین پاسخ می گفتند. این نوع عملکرد ها همواره به عنوان نصب العین حکومت داری زمامداران هند برتاینه  باقی ماند. جواهر لال نهرو در باره سیاست آنها در هند و شیوه های چند بعدی آنها مینویسد:

«هاستینگس (نخستین فرمانروای کل بریتانیا در هند) سیاست نگهداشتن شاهزادگان و امرای هندی را در تحت حمایت و کنترول بریتانیا و به صورت عروسکهای دستنشانده شروع کرد. بنابرین ما وجود گروه کثیری مهاراجه ها و نواب های پر زرق و برق و تهی مغز هندی را که به روی صحنهء هند می خرامند و سروصدا های فراوانی در باره خود راه می اندازند، مدیون او هستیم.» [2]

 

در پایان سده هژده انگلیسها بر بخش قابل ملاحظه خاک هند حاکمیت یافته بودند. تزویر سیاست کردن های شکسته، ظرافت های دپلوماتیک، دادن تحفه، رشوه، و کاربرد خدعه و نیرنگ، جلب دوستی عناصر ضعیف النفس و ایجاد تفرقه همه و همه کارساز و موثر بودند. قدرت سرمایه مالی و نیروی قهار نظامی حافظ آن، زمینه های مساعد داخلی، و آشفته گی های سیاسی که حملات نظامی از سوی شمال آن را تشدید میکرد، بیشتر و به کمک اشغالگران برای نیل به اهداف استعماری می شناخت.

پس از آن نوبت جدی تر برای اتخاذ سیاست های استراتیژیک (رهبردی) به منظور نگهداری آن مستعمره فرار رسید. بریتانیایی ها بدان محتاج بودند که به دورادور هند، خط حفاظتی بکشند و در تابعیت ازین احتیاج استعماری به سوی قلمرو های دیگران نیز تدارک تاختن گرفتند.

***

 

 

نگاهی گذرا به وضع عمومی هند:

 

لاشخواران گرسنه و حریص در انتظار آشفته گی ها بودند و آشفته گی ها هم در آن زمان کم نبود. (نهــــرو)

  

مقارن اوضاع و احوالی که انگلیسها به سوی شرق در حرکت بودند، و به تسلط تدریجی آنها منجر گردید، وضع داخلی در هند، در دارنده آشفتگی های مساعدی بود که به اهداف تجاوزی کمک میرسانید.؛ مثلأ، اگر دوران اورنگزیب (1659- 1707) عیسوی را در نظر بگیریم، وضع اجتماعی و سیاسی در ناهنجاری ها و پراگنده گی های سیاسی، روبه ضعف نهادن حکومت مرکزی، تنش های مذهبی، فرار قدرت های محلی از حکومت مرکزی، فقر وتنگدستی ملیونها انسان و نارضایتی مردم خلاصه تواند شد.

هندوها که اکثریت مذهبی را تشکیل میدادند، زیر فشار های طاقت فرسا بسر میبردند. تبعیض در برابر شان اعمال می گردید و ناگزیر به دادن جزیه بودند. وقتی اورنگزیب به راجپوتها حمله کرد، نارضایتی بیشتر گردید. چنین عاملی به شکل گیری ناسیونالیسم مذهبی هند و احیا گران آیین هندو کمک رسانیده؛ دستگاه امپراطوری متزلزل مغولی را که آمیخته با ظلم وستم، فساد، تحقیر و توهین بود از طریق مرهته و سکهـ ها بیشتر به انقراض و زوال کشانید. چهره تعدد مراکز را از روی وضعیت پایانی نیز میتوان مشاهده کرد:

در پنجاب و ملتان و کشمیر افغانستان ( نام افغانستان، هنوز در آن هنگام بکار نرفته بود) استیلا داشت. راجپوتان زیر ادراه شهزادگان راجپوت، آورده تحت فرمان شجاع الدوله، بهار و بنگال قلمرو نواب علی وردی، هند وسطی متعلق بدولت بزرگ مرته و شعب چهارگانه آن بود که دامنه آن از ساحل شرقی هند تا سواحل غربی کشیده میشد.

هند جنوبی تحت حکومت نظام دکن و مرکزش حیدر آباد بود. دولت سپور و سلطان مشهور آن حیدرعلی در جنوب کشور نظام قرار داشت که در شرق آن حکومت کرناتک به ریاست نواب انورالدین افتاده بود. به قول مرحوم غبار، رویهمرفته تمام این حکومات هنوز رسمأ و یا عملا تابع دولت شاهنشاهی بابری هندوستان و مرکز دهلی به شمار میرفتند.[3]

عامل حملات نادر افشار و متعاقب آن حملات احمدشاه ابدالی و فرزندش تیمورشاه در شمال هند، پیکر مقاومت هند را بیشتر به ضعف و پذیرش اثر گزاری اقدامات بریتانیه مساعد گردانید.

نادر افشار طی حملات سریع، دهلی را فتح کرد و در حالی که دستگاه دولتی و شخص محمد شاه، پادشاه دهلی در عیش و عشرت و خوشگذرانی و فساد غرق بود، نادر جواهرت و ثروت های گرانبهای را برداشت و در عین حال با قدرت و بیرحمی خون مردم را ریخت. در ارتباط خونریزی های نادر افشار دکتر محمود افشار یزدی می نویسد: "... دیوانه وار فرمان کشتار عام داد که عده کثیری بیگناهان به قتل رسیدند.... نوشته اند بقدری متغیر بود که کسی یارای نزدیک شدن و شفاعت نمودن را نداشت، در هند شنیده ام که یکی از رجال شجاعت نموده به او نزدیک می شود و این بیت را می خواند:

 

کسی نماند که دیگر به تیغ ناز کشی

مگر که زنده کنی خلق و باز کشی

 

این کشتارنادر چنان رعبت و انزجاری ایجاد کرد که شنیدم در آن نواحی وقتی میخواهند به کشتار بیرحمانه یی اشاره کنند، گویند: "نادر شاهی کرد."[4]

همچنان وی از یک مؤرخ هندی می آورد که : "ثروت گرد آمد 348 ساله در یک دقیقه دست بدست شد." [5]

به ادامه حملات نادر افشار، احمدشاه ابدالی نیز بارها به سوی هند لشکر کشید. احمد شاه مالیات "چهوته" معروف (یک چهارم در آمد) را میگرفت و حکمرانان محلی را بجای خود شان میگذاشت.[6]

احمدشاه ابدالی (تاریخ کشور ما معروف با احمدشاه بابا و یا احمدشاه درانی) برعلاوه اینکه گنجینه های افسانه ای هند را گرفت و به قندهار انتقال داد، ستون نیرومند و قد برافراشته مذهبی ـ نظامی مرهته را به سختی کوبید. معروفترین جنگ پیروزمندانهء وی در میدان پانی پت (1761ع) چنان شکستی را بر مرهته تحمیل کرد که دیگر توانی در پیکر آن به منظور مقابله با متجاوزین کمین کرده انگلیس نماند. در واقع این حملات زمینه های مساعدی را در اختیار نیروی تازه ورود و کمین کرده گذاشت. زیرا نیروی دیگری در میدان مقاومت باقی نمانده بود.

نطر به اهمیت موضوع (زیرا در کتاب های متأثر از ایده غرور آفرینی در افغانستان از گفتن آن خود داری شده است) و تأثیر منفی حملات احمد شاه به هند، خلاصه از چند ابراز نظر برخی از مؤرخان را می آوریم:

 

1-      غبار می نویسد:... حمله در قلب هند با مصرف خون هزاران نفر افغان و هندوستانی، برای درهم شکستن قوای ملی مرهته، کار خطرناکی بودو و هیچ نوع ارتباطی با منافع افغانستان ویا هندوستان نداشت. نتیجه این فتح درخشان در واقع عجله برای برداشتن سنگ بزرگ از دم راه استعمار انگلیس بود... پس راه نفوذ استعمار بازتر شد...«افغانستان در مسیر تأریخ، ج اول، ص 359-360».

2-      فرهنگ: انگلیسها از درهم شکستن قوه نظامی مرهته تا حدی مستفید و کار اشغال قسمت های مرکزی و غربی هند برایشان آسانتر گردید... جنگ پانی پت بجای آنکه سلطه افغانان را در هند تقویت نماید، عمر آن را کوتاه تر ساخت...«افغانستان در پنج قرن اخیر، ج اول، ص 130».

3-      پوهاند ضمیر صافی: گرچه وی (احمدشاه ابدالی) خواستار آن بود تا پادشاه مغولی را برسر جایش قایم بدارد، (اما) نه تنها افغانها فدای این آرمان بی حاصل گردیدند... (بلکه) انگلیسها تمام هند را آهسته آهسته در حلقوم خود فرو بردند...«تاریخ افغانستان، 1987، ص 23».

4-      اصغر بلگرامی: احمدشاه ابدالی تا آنجا که برایش مقدور بود مانند اسلافش در غارت و چپاول کوتاهی نکرد و این کشور (هند) را به خرابه مبدل کرد. جنگ پانی پت زمینه گسترش تسلط انگلیسها را در سرزمین هند مساعد گردانید. «افغانستان و هند برتانوی، صص17و 19، ترجمه عبدالوهاب فنایی، اکادمی علومف 1361 ش».

5-      فریه Ferier : جنگ پانی پت یکی از عواملی بود که امپراتوری مغولی را بزودی ضعیف ساخت. «تاریخ افغانستان، لندن 1858، ص 94 ».

6-      گوندا سنگهـ: تاثیر بزرگ پالیسی عدم خود خواهی احمدشاه بطرف تاج و تخت هند، زمینه را برای توسعه و نفوذ بریتانیا، در منطقه شمال غرب، به دهلی و همزمان به پنجات و سرحد آنطرف کوه های خیبر؛ مهیا گردانید. «احمدشاه درانی، ص 346-384».

7-      فریزر تتلر: بدون شک شکست پانی پت بعدأ زمینه را برای توسعه نفوذ بریتانیا مساعد ساخت. «افغانستان، اکسفورد، 1950، ص 64».

8-      ارنولد فتچر A. Fietcher : افغانها، جز افتخار و چور چپاول و غارت، چیز دیگری کمایی نکردند. ... نتیجه جنگ آن بود که قدرت افغانی به اوج خود رسیده و ازین تاریخ به بعد، ضعف و زوال آن آغاز گردید. «افغانستان چار راه فتوحات، یونیورستی کورتل، 1965، اکسفورد 1950، ص 64».

9-      دوپری Dupree : شکست مرهته ها زمینه را مساعد ساخت تا انگلیسها به عنوان یک قدرت بزرگ در هند عرض وجود کنند...«افغانستان، 1978، ص 328».

10-  دادول ولسلی هیک: جنگ پانی پتف زمینه مداخله انگلیسها را مساعد ساخت. «تاریخ هند، یونیورستی کمبرج، ص 426».

11-  ماجومدار Majumdar : احمدشاه در جنگ پانی پت، بدون غنیمت و تاراج و پرستیژ، چیز دیگری کمایی نکرد. «تاریخ و کلتور مردم هند، بمبئی، 1977، ص 196».

 

در چنان اوضاع، این انگلیسها بودند که به تدریج و در آغاز «با آهستگی و هوشیاری قدم به درون هند نهادند و در حالیکه دیگران بر سرحکومت با یکدیگر در منازعه و زدو خورد بودند، غنیمت اصلی را به چنگ می آوردند و می ربودند.

 

قسمت دوم را در برنامه آینده دنبال خواهیم کرد.

 

دروازهً کابل

سال اول                   شمارهً نهم             جولای / اگست  2005