کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشتهء

            نصیر مهرین

 

تشنگان  فرهنگ تحمل

 

 

 هر قدر به مصیبت های تراکم کرده واندوه های که بر لب وجان مردم مانشسته است، چشم بدوزیم به یک نتیجه از ناحیه دریافت علت ها میرسیم،  علت عدم تحمل .

 

عدم تحمل خود بیانگر آنست که در جامعه ما دربسا از موارد اختلاف های وجود داشته و دارد که میشود آنرا بعنوان وجود طبیعی در اجتماع پذیرفت. اما از سوی طرف های مواجه با اختلاف راهی برای حل آن اتخاذ گردیده واعمال شده است که  که با خشم وخون وخصلت های زیانبار نشانی شده است.

تردیدی نتوان داشت که تصور، عقیده  و علاقه به بردباری و کاربردشکیبایی وتحمل دربرابر اشخاص ونیروهای که بگونه دیگری اندیشیده وعقیده متفاوتی دارند نیز وجود داشته است، اما سوگمندانه توان گفت که نقش وحضور آن بسیار ناچیز وکمرنگ ودر معرض هجوم فرهنگ تعرض ونابودی و نا تحملی قرار داشته است.

جامعه ما راه ورسم فرهنگ سرکوب دیگر اندیش وازمیان برداشتن خشمآلود او را تجربه کرده است. حضورش را در  شکل نظامهای سیاسی حکمران وبی اعتنا به آرای دیگران دیده است. تبلور خود رایی در نظام های استبدادی و دیکتاتوری ومطلقه شخصی وخاندانی وحزبی مضار خود را  به قدر کافی نشان داده است. 

و در جامعه ای که با صد ها معضله تاریخی شده  وتراکم کرده و به میراث مانده مواجه است و دریافت  مشکلات و پیشنهاده های متنوع نیز مانند کشورهای پیشرفته گونه بسیط را ندارد و در وجود چند دیدگاه و طرح و مرام خلاصه نمیشود،  بلکه در درون یک عقیده کلی که برمبنا واساس مشترک ولی اختلاف کوچک در تفسیر وتاویل وتعبیر با توسل به بدترین شیوه قهر آمیز نشاندار شده است، وبا اجزای حتا غیر شمارش گروهی وحزبی روبه تزاید نیز مواجه است، تمرکز حواس در حول محور گسست از بی تحملی  وفرا گیری فرهنگ شکیبایی وگسست با روشهای جنگی، سرکوبگرانه وانحصاری اهمیت حیاتی میابد.

این تحمل خواهان آنست که در همه قلمروهای طرف اختلاف که مسایل مذهبی وقومی و زبانی وسیاسی را شامل میشود،  باید  راه حل همراه با شکیبایی و بردباری  واحترام  به مخالف را مرعی داشت.

تردیدی نیست که مردم جامعه ما جنگ دیده گان خسته دلی هستند که چهره مصیبت آوران را حافظه شان فراموش نکرده است. وقایع دلخراش پیشینه هنگامی درنظرشان تجسم دوباره میابد و  وموجد دلهره، شک وتردید وبی اطمینانی  در زنده گیشان میگردد  که دیروزیان بازنشسته وعقب رفته و قهارران خونین دست را هر روز می بینند. و میشود گفت که اگر سرکوب ها وزندانها و اعدام گاه ها حضور پیشین ندارد  و اگر آن استخوان شکنی ها خبری نیست، نباید غافل شد وحساب آن را از روی توهم آشنایی آنها به فرهنگ احترام و تحمل آمیز تلقی کرد. نه به هیچوجه! نیاز رهبردهای  نیروهای  حاکم بر اوضاع در نماد بی. 52 است که مانع آن اصطکاک ها وخونریزی ها میشود . وشور بختانه  حضور مداوم همان فرهنگ پیشین زمینه ساز حضور  نیروهایی که با توجه به مصالح خودشان وارد کشورما شده اند ، گردیده است .

 آیا میشود فرهنگ عادت وابراز شکران نیروهای بیگانه را حافظ صلح وجلوگیرس اساسی از خونریزی قبول کرد ؟

 

آیا بهتر نیست که حواس خویش را به دریافت ویژه گیهای فرهنگ تحمل، آشنایی برای فراگیری آن و توسل بدان برای حل مسایل جامعه ما متمرکز کنیم؟

این فرهنگ در رویش معیار های متفاوت با آنچه در گذشته ها اتخاذ شد ه بود و در کاربست راه ورسمی منتج میشود که جوامع دیگر در پناه فرهنگ تحمل بدانجا رسیده و با فرهنگ خشونت وجنگ های ویرانگرانه و فراخوانی بیگانگان برای « حل» مسیل شان رسیده اند .

 

                                                                     ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً پانزده                اکتوبر /نومبر  2005