کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همدلان کابل ناتهـ

 

آرشيف صفحات اول

 

 دريچهء تماس

 

نظر و پيشنهاد شما

 

Deutsch

 

دروازهً کابل

 

 

نصیرمهرین

 

 

" تاریخ نوین افغانستان"

مثال دیگری از جعل و تحریف

 

 

حدود دو سال از حضور مستقیم، نظامی شوروی در افغانستان سپری شد که حزب حاکم (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) جزوه یی را با نام "تاریخ نوین افغانستان" ضمیمهء "حقیقت انقلاب ثور" منتشر کرد. (20/12/1360)

وقتی این جزوه خوانده میشود، بوی جعل تاریخ سازی شوروی گرا به وضاحت از آن به مشام میرسد.

یکی از ویژه گی های آن تاریخ مجهول در این است که نهضت ها و حرکات مثبت و سالم را ملیهم از جنبش ها و انقلاب های روسیه تزاری می بیند. با این جعلکاری، غایت اصلی درین است که نشان داده شود هرچه مثبت و فایده مند و روبه رشد داشته امی، از برکت همسایهء شمالی است. "این تاریخ" می کوشد ذهنیت طلب وابستگی و گردن ماندن به مرام و خواست شوروی را در افغانستان القا کند. اما از آنجایی که در بین خود آنها نیز کتابخوان و عناصر مطلع  از نهاد های مهم از اوضاع و احوال جامعه مانند نقش مستقل مشروطه خواهان اول و دوم وجود دارد، خواسته اند به گونهء ضمنی از ان حرکت نیز اندکی یاد کنند، بدون اینکه قصد و نیت تاثیر گذاری (ناموجود) همسایهء شمالی را در آنها کنار بگذارند و تا حدودی از بار ملامت تاریخ آگاهان و شرمی که ازین بابت حاصل میشود، بکاهند.

چند مثال را نشان میدهیم، اما تاکید بیشتر درین است که "تاریخ نوین افغانستان" با همه صفحات و سطرهای آن خوانده شود. شاید نتوان کتابی به سان این تاریخ مزدور منشقه و استعمار ستا و جعلکار را دید بیبینیم:

"در تحت تاثیر مستقیم انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر خلق زحمتکش افغانستان، نخستین خلقی است که به قیام مسلحانهء علیهء امپریالیسم انگلستان دست یازیده و طومار ننگین آن را درهم پیچید و استقلال سیاسی افغانستان را حصول نمود" (مقدمهء تاریخ نوین افغانستان)

در حالی که جنگ استقلال افغانستان در سال 1919 عیسوی دنباله کار و زحمت و جانبازی های استقلال خواهان و تحول طلبان است که عده ای در سال 1909 سرکوب شدند و باز وظیفه را دیگران یا ادامه دهنده گان حمل کردند. تاثیرات اوضاع و احوال جهان و حدودی که در افغانستان بازتاب می یافت، باربار در سراج الاخبار به ملاحظه میرسید. نقش محمود طرزی به عنوان شخصی که در روشنگری برای دستیابی به ترقی و تحول و تمدن بیشتر از دیگران کوشا بودف نشان دهندهء آن است که بیشترین تکثیر را از وضعیت ترکیه گرفته بود. اطلاع معلمین هندی مهاجر در کابل، از اوضاع جهان و تاثیر آن جوانانی که به سوی استقلال خواهی و مخالفت با مطلقیت روی آوردند، حاکی از تاثیراتی است که از آزادیخواهی در هند گرفته اند.

جریانات واقایع ایران، بطور مثال قتل ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی، بدون تردید در افغانستان اثر گذاشته است، میشود، توسل عبدالرحمان لودین به تفنگ به منظور قتل امیرحبیب الله را از روی توافق رفقای سیاسی تشکیلاتی و آن تاثیر پذیری پذیرفت. با آنهم در واقع امکانات تاثیر گذاری درحدود نبوده که مؤجد جنبشها و نهضت های کشورما و از جمله حرکت استقلال خواهان به گونهء صادراتی شده باشد. با آنکه از نظر بعد  مسافه و کسب اطلاع، نشریات ایران وهندوستان بیشتر موثر بود تا روسیهء تزاری. اما جان سخن در اینجاست که مدارک و سندی نداریم که حاکی از جنگ استقلال افغانستان در تحت تاثیر انقلات اکتوبر باشد...

موضوع دیگری را نگاه کنیم:

مینویسند: "امیر امان الله خان به تاریخ 7 اگست 1921، اسد سال 1300 خورشیدی، جهت بررسی مساله و تصویب قرارداد افغان ـ شوروی در کابل لویه جرگه را دایر کرد. در جریان بحث چهارروزه نماینده گان ارتجاع در تحت رهنمایی انگستان اصرار میکردند که پیشنهاد های نمایندهء فوق العادهء انگلیسی قبول شود. اما منافع ملی افغانستان پیروز گردید و اکثر اشتراک کننده گان پیشنهاد انگلیس ها را به مثابهء سوءقصدی علیه استقلال کشور ارزیابی کرده، آن را رد و تصویب قرارداد با روسیهءشوروی طرفداری کردند....

انگلستان بعدازین رویدادهای سازنده است که مجبور گردید قرارداد نهایی صلح را با افغانستان بر اساس به رسمیت شناختن استقلال کامل آن ... امضاء نماید.

چند اشارهً مختصر به ادعا های بالا:

ـ لویه جرگه در ماه اسد سال 1303 به منظور بررسی و تصویب قرارداد افغان ـ شوروی دایره نشده بود بلکه در چهارچوب  اجندای صحبت پیرامون معاهده های افغانستان با چندین کشور اروپایی ترکیه و ایران صورت گرفت که حدود یک و نیم روز را احتوا کرد و معاهده با اتحادشوروی جزی از آن بود. مخالفت برخی از نمایندگان و پیشنهاد های آنها متأثر از موضع مخالفت امیز با سیاست اشغالگری دیرینه و ادامهء آن بود. موضوع بخارا، وعدهء مقامات مسکو مبنی بر استرداد، درقد و بحث پنجده نه تنها خواست برخی از نمایندگاه لویه جرگه بود، بلکه شخص شاه و دولت او چندبار دیگر نیزآن را طرف صحبت قرار داده بودند و جالب این است که خود مقامات روسیه شوروی نیز تعهد سپرده بودند که جزیزهء درقد را به افغانستان دوباره واگذار شوند. آنچه را که عملی نکردند. در باره پیشروی های عساکر روسیه در بخارا، نخست مقامات مسکو تفاهم و خود ارادیت را مطرح کردند اما آن موضع گونه یی از وضع مؤقت بود، زیرا از تدارک و سازماندهی کمیتهء جوانان بخارا و تصرف قدرت که بدون مشاراکت و رهبری روسیه شوروی از نامکنات بود، اگاهی داشتند. در نتیجه همانطور نیز شد.

امیر شاه عالم که با دستگاه روبه اضمحلال و فاقد کفایت در بخارا حاکمیت داشت، از میان برداشته شد و روسیهء شوروی با این ادعا که کمیتهء جوانان بخارا با استقلال خویش عمل کرده ادامهء امور را بدست گرفته اند طرف افغان را در برابر عمل ناانجام شده یی نهادند. اما نباید فراموش کرد، (آنجه را که تاریخنگاران شوروی زده، در افغانستان بصورت قصدی پنهان میکنند.) که دولت امانی با حفظ رسمیت شناختن حکومت روسیه شوروی سپاهیان کمکی نیز به نفع امیر عالم شاه فرستاد و در اواخر سلطنت امیر حبیب الله خان در خواست کمک شده بود، امان الله خان از پذیرفت وعملی کرد. پس از تصرفت قدرت به وسیلهء کمیتهء جوانان بخارا آن سپاهیان اسیر شدند. نمایندگان این مسئله و معضله را نباید در روابط میان افغانستان و روسیه شوروی از نظر دور داشت.

تردیدی نیست که اگر طرف افغانستان، توانمندی ادامهء پشتیبانی و جنگ را از داعیه استقلال رسیده افغانستان، در کمال بهره مندی و از استقلال و آزادی دسترسی به امکانات تسلیحاتی بریتانیه را نیز برای آزادی بخارا در نظر داشت.

در فیصله های لویه جرگه دارالسلطنه کابل، سال 1303 خورشیدی، صفحات 59-60 زیر عنوان "عهدنامه افغانیه با روسیه، موضوعی را میخوانیم که در مقابل جملات جعل آمیز و پر طمطراق نویسندگان "تاریخ نواین" میباشد، ما میبینیم.

 عهدنامهء افغانیه با روسیه

 بعد از انجام منطوقات فوق ذات ملوکانه فرمودند معاهداتی را که تا اکنون دولت متبوعهء تان با دول خارجیه منعقد نموده سراپا برای شما خوانده میشود تا بر هر ماده و هر فقرهء آن نتقیدات و اعتراضاتی داشته باشید ظاهر کنید و هم اگر تعدیل و تزئید و تقصیری را در آن لازم انگارید، حقانه اظهار کنید. ترتیب قرائت نامه ها از روی تاریخ است یعنی هر معاهده که نسبت به معاهدهء دیگر مقدم باشد ا ولا آن و متعاقبا دیگرش خوانده میشود. بنابر این اولین معاهدهء افغانیه و روسیه است.

اینکه وکیل صاحب وزارت خارجیه او را برایتان میخواند، بشنوید! 

آقای شیراحمد خان عهدنامهء روسیه را با کمال فصاحت و ترتیل از اول الی آخر قرائت کرد و بر چند مواد آن از طرف اعضای لویه جرگه توضیحات خواسته شد. بعد از اینکه از حقایق مطلع شدند، بر بعضی مسائل اعتراضاتی که بجا گفته میشود، بعمل آمده گفت و شنید مزیدی در آن موضوع تقریبأ تا یک زمانی رد و بدل شده بالاخر رأی آخری و فیصلهء قطعی خود را نسبت به ایفا و عمل در آمد بعضی مواد عهدناهء مزبور به توسط وزارت خارجیهء افغانیه بدولت روسیه ابلاغ داشته و جواب آخری فوری را در آن مورد از وشان خواستار شده اند. 

هیچ جای تردید نیست که تدبیر، گذشت، رعایت آزداگی و دفاع نسبی از آن حدودی در توان دولت افغانستان را همه نمایندگان لویه جرگه درک نکرده اند. به ویژه که اکثرأ فاقد درک و درایت توانمندی سیاسی موفقیت افغانستان سیاست های انگلیس و شوروی بودند. با آنهم در هیچ صورتی پذیرفتنی نیست که دفاع از بخارا بحث موضوع پنجده و موضوع درقد ناشی از رهنمایی های انگلیس در لویه جرگه باشد. این جعلکاری، که همین اکنون نیز شناخته شده است، نصب العین وابستگان به اتحادشوروی شده است که هر مخالفتی به شمول مخالفت علیه ظلم و ستم و شکنجه را اعدام، خاکفروشی ومخالفت با حضور قوای 120هزارنفری شوروی را متاثر از تحرکات دیگران میدانند.

"تاریخ نوین" با آن شوروی زده گی اش نه تنها کسب استقلال را ناشی از تاثیرپذیرش سیاست های شوروی تلقین میکند، بلکه حقط آن را نیز از جعل با القا ذهنیت اتکا به شوروی تصویر میکند، ببینیم. 

"سیاست خارجی"(دولت امانی) 

«خط مشی سیاست خارجی دولت "جوان افغان" به حفظ استقلال سیاسی که حصول شده بود. مربوط میشد. مهمترین عامل بین المللی که با عملی ساختن چنین سیاست مساعدت کرده بود، مناسبات دوستانه و تساوی الحقوق افغانستان با روسیه شوروی بود.»

افغانستان طی دوران حاکمیت امان الله خان، به کشور معین و بهره گیری از آن توجه نداشت. با حفظ استقلال از همان بدو حصول استقلال تلاش در جهت جلب کمک سایر کشورها، (که هیچکدام دوست روسیهء شوروی نبودند) در سرلوحه خط مشی جهان آن دولت قرار داشت.

این جعل، آگاهانه به منظور تلقین وابستگی به شوروی با تاریخ حقیقی ان دوره سازگاری ندارد. نتیجه ای را که میتواند به یاد بیاورد، دستاویز نیست برای تاریخنگاری های آن جهت دیگر، از موضوع شوروی ستیزی و از موضع روس ستیزی.

و آن موضعی است که با ذهنیت و باورمندی مبتنی بردرک حسن همجواری، همزیستی مسالمت آمیز و تفاهم متقابل مغایر و نا آشنا میباشد. تردیدی نیست که در وقت "جهاد" دو موضع انحرافی و کژ اندایشانه به تحریک و تشدید همدیگر مؤثر بودند و در تداوم آن محتمل است که این نتیجه نیز عاید آید که مطالبه پنجده و بخارا و حتا سمرقند، جای سیاست اشتباه آمیز پشتونستان خواهی و انتقام کور و تشنج آمیز خط دیورند را از طرف پاکستان و مطیع شده گانش بگیرد.

ضمن خواندن جعلنامهء "تاریخ نوین" توجه می یابیم که تصویر علطی از امان الله خان ارائه شده است. این موضع میکوشد بگوید که امان الله خان، هر دستاوردی که داشت، از برکت دوستی با روسیهء شوروی بود. مخالفتی با روسیهء شوروی نداشت. اما انگلیس ها و نوکرانش افغانستان را بخاک سیاه نشاندند. تلقین این ذهنیت غلط، تیر مخالفین تحول طلبی و اصلاح جویی امور در زمان امان الله خان رد دسته میدهد. امان الله خان را به باد ناسزایی میگذارد که سزاوار آن هرگز نیست.

مسلم است که انگلیسها، هیچدل خوشی از امان الله خان نداشتند اما این را نیز میدانستند که امان الله خان وابسته به روسیهء شوروی نیست. بخاک سیاه نشستن افغانستان و مردم ما پس از دورهء امانی، باید اشتباهات مسلط خود آندوره و در ظرفیت های موجود در داخل جامعه سراغ گرفت.

گفتیم "تاریخ نوین افغانستان" با جعل پیشینه ها و قالب سازی های دروغین، وظیفه ای را برای حال و آینده مبنی بر اطاعت به شوروی وپذیرش بی چون و چرای آن انجام میدهد.

بهره گیری از آن تحریف و جعل را با نشاندن منظور سیاسی ایندوره از گریزگاه جوی که نام "مصالحه ملی" را بدان نهاده شد، می بینیم. 

نجیب:

"خداوند بزرگ شاهد است که ما چه ارمان های شریف داریم، ... ما دوستان قوی، وفادار ومطمئن یعنی اتحاد شوروی، کشورهای سوسیالیستی و کشور های غیرمنسلک و نیروهای مترقی را در کنار خود داریم. آنها همیشه با ما کمک نموده و هرگز ما را در مصیبت تنها نخواهند گذشت. ما این مطلب را با افتخار و سپاسگذاری بیکران از پدران و نیاکان خود که این دوستی را برقرار ساخته و از نسلی به نسلی و از قلبی به قلبی انتقال داده اند، تذکر میدهیم."

آری، آنانی که تاریخ را برای دیگران جعل میکنند، خود نیز قربانی آن خواهند شد. ببرک کارمل هزاران بار، از این سپاسگذاری سرتسلیم و تعظیم فرو برد. اکنون زنده در تابوت بودنش، هرچند به او درس پس از وقت میدهد، اما فرصتی برای آموختن است تا پیروان وی، این عبرت و فرجام کار را در گوش خود بی آویزند و نجیب الله نیز "مطلب را از نیاکان" بدرستی نیاموخته است. زیرا نیاکان سیاسی استعاری اش با تاریخ مجعول ذهن او را اخته کرده اند.

ثور ١٣٦۷ 

یادداشت:

"تاریخ نوین افغانستان" با تغییراتی در مقدمه و فصل اول، با همان درج جعل تاریخ، زیر نام "تاریخ معاصر افغانستان" از استرداد استقلال تا انقلاب ثور" در کتابی با قطع کوچک (بدون ذکر تاریخ از طرف دولت منتشر گردیده است. کتاب جعل آمیز "تاریخ معاصر... " بعدآ در اختیار نگارندهء این سطور قرار گرفت.

                                                                                       ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً نوزده             دسمبر و جنوری 2005/2006