کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصیر مهرین

 

تاریخ مردم آزاری،

                   در امضاء ها

                            در حاشیهء محاکمهء اسدالله سروری

 

دیریست که گسترده کار تاریخنگار را، بهره مندی از امکانات خوبتر و مستندتر؛ علمی و قناعت بخشتر ساخته است. اینکه تا چه حدودی مؤرخ در کارگاه کار خویش از چنان امکانات بهره میگیرد، بستگی به شیوه و میتود و کیفیت ها و ظرفیت، وابستگی ها و تعلقات مانع شونده وبا وارستگی های آزاد اندیشانه و عاری از غرض و مرض او دارد. اما مسلم است که این امکانات و زمینه های خوب را رشد جوامع و علوم و فنون در اختیار مورخ نهاده است. واگر در توازی با آن سخن ارزشد تاریخنگاری است، در واقع پاسخی است که رشته های علوم انسانی و طبیعی، در رشد آن نقش تکمیلی داشته اند.

سکه شناسی، سند شناسی، حفاظت آرشیوها و استشهاد به اسناد محفوظ در آنها، زبانشناسی، خط شناسی، کالبد شناسی، مهرشناسی و تصویر شناسی... هرکدام میتواند، کار افزار سودمند برای سخن مورخ باشد. اما بازهم گفته آید، به شرط آنکه مورخ دارنده آن ویژگیهای باشد که این مواد را در کارگاه خویش بکار ببرد.

در کنار مهرها، که سلاطین و شاهان و امیران و دبیران دیوان در پای فرمان و مکتوبی نهاده اند ویا در عرصه توافقنامه ای میان زعمای کشورها بکار رفته است، امضا کردن در پای فیصله و امر و توافقی، میتواند در آن کارگاه معرف گفتنی های بسیاری در زمینه تاریخ رویداد ها و صحت و سقم آنها باشد. اهمیت کاربرد مهر (که بسا موارد بدلیل بیسوادی در اختیار حتا زمامداران بوده است) و امضا که در واقع صحه گذاری به متن ها و معرف صلاحیت و اهمیت اسناد است، زمینه های استفاده سوء و جعل (امضاء ساختگی) را نیز فراهم آورده است. از همین رو است که نقد و بررسی و دقت نظر در درستی ویا نادرستی مهرها و امضاها بویژه در امور مهمه، همواره موضوع حساسی را احراز کرده است.

با گذشت زمان توسل به کاربرد امضا چنان همه گیر شد که حتا از دوران مکتب نیز شاگردان در پی داشتن امضا بوده اند. گسترده گی امور مختلفه اجتماع انسانها، سهولت در پیشرفت امور و کاهش روبه تزاید بیسوادی، همه و همه بر مبنای نیازی که در پیشینه ها از مهر کار میگرفتند، اهمیت امضا را بیشتر ساخت. وقتی از نیاز و ضرورت امضا گپ میزنیم، بدون تردید، این ذهنیت را مطرح میکند که اگر خواننده مکتوب، فرمان ویا فیصله ای، یکی از کارمندان ویا مسولین ادارات دولتی است، به صحت آن مکتوب و حدود صلاحیت شخص امضا کننده متقاعد گردد.

 

 

تصور میشود بهتر است که این بحث را درینجا بگذاریم زیرا وارد دیدار سیر تاریخی امضا ها خواهیم شد؛ به عوض آن به  موضوع تاریخی شدن امضا به سخن دیگر به یافتن مسایل تاریخی شده، رمزآمیز و نهفته در پشت امضا عطف کنیم. اسناد در دست داشته ازین گونه امضا ها به ویژه نگرش به امضا های کسانی که هنوز زنده هستند، می تواند موجد سوالات بیشتر و محتاج پاسخ دهی باشد... امضا های وجود دارد که به سرنوشت غمبار هزاران خانواده انجامیده است. اسناد و امضا های که شخص مسول ان میتواند در روشنی ابعاد نا روشن کمک کند.

این امضا ها از نظر کمیت از گونه آنها نیست که لستی از نامها را سردار محمد هاشم خان صدراعظم تهیه میدید و به امضا شاه میرسانید ویا بدون امضاء (چون دوره عبدالرحمان خان) می گفتند، ببرید و بکشید ویا در زندان باشند!.

در امضا های طرف نظرما، تعداد کسانی که مغضوب حاکمیت شده اند دور از شمار است. و به همان اندازه گرفتاری ها و مشغولیت های دست اندرکاران امور توقیف و شکنجه و اعدام را از خلال آنها میتوان سراغ گرفت.

 

 

در حدودی که میسر شده است، امضا های بسیاری را میتوان دید که شب هنگام در پایان لست های از نام بیگناهان و مظلومان نهاده اند. این نوع ویژه گی زمانی ویا شب هنگامی امضا ها سخن از آن دارد که مسولان امور با کار شباروزی و تراکم توقیف اشخاص مشغول بوده اند...

اینک ده ها هزار انسان دنبال گم شده گان! خود میگردند. هزاران مادر داغدار آرزوی شنیدن خبر فرزند را در خانهء قبر بردند...

چند ملیون انسان با مرگ، آزار و اذیت و مهاجرت ناخواسته و تحمیلی مواجه شدند.

در برخی از کارگاه های تاریخ نویسی توجیهی، توجه به این از دست رفتگان و آزاردهنده گان محلی از اعراب ندارد. وپس از اتخاذ راه و رسم جعل آمیز و گریزجویانه، حتا این صفحات ننگین و خونریزانه را با افتخار یاد میکنند.

هرچند دیریست که تمایل و علاقه به تحقیق و محاکمه مسولان مشهود می نمود، اما نظربه ناهنجاری های موجود در میان علاقمندان از یکسو و لزوم دید حاکمان گونه گون برمبنای مصلحت های سیاسی از سوی دیگر، این ضرورت متحقق نگردید.

 

 

جریان محاکمه چندتن در اروپا و در روز های پسین، اشاعه خبر محاکمه ریئس " اکسا " اسدالله سروری ( در امضا های خویش اسدالله پیلوت مینوشت)، باردیگر عطف به سرنوشت مردم به شهادت رسیده و آزار دیده؛ جریانات بحت و گفت و شنید رویدادهای آن دوران، نوع برخورد با این فرد و دیگران را در محراق توجه قرار داده است.

پندار این قلم این است که به هرطرح ، پیشنهاد و خواستی که در زمینه وجود دارد باید احترام گذاشت. باید جریان محاکمه این فرد و کسان دیگری را که در نقض حقوق انسانها کشورما به گونه آشکار و پنهان سهیم بوده اند، علنی منتشر کرد. هرکس از هر منظری که به این محاکمه بنگرد، یک واقعیت در ضمن آن برجسته تر به چشم میخورد و آن این است که در اسناد و مدارک در دست داشته و امضا های عناصر مسول نهاد های توقیف و شکنجه و اعدام بسا از مواد تاریخی و ارزیابی رویداد های کشورما می بینیم.

 

  در ضمن طرح هر سوالی که در میان آید، سوال های محوری، مبنی بر چرا چنان شد؟ کدام سیاست و عقیده و لزوم دیدی به پهنه آن فجایع می افزود؟ همواره مطرح است. امضاهای که از اسدالله سروری و همکاران وی در دست است، در گرفتن سر نخ و روشنکردن بسا از مسایل کمک می کند. برعلاوه صفحاتی از تاریخ ناگفته و نوشته نشده را سینه او حمل کرده است.

 

زیرا اسدالله سروری، نه تنها به عنوان ریئس آن دایره شکنجه و آزار و اعدام نقش به سزایی داشت، بلکه عضو کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز بود. هنگام اوج تنش های دورنی جناح خلق، علیه حفیظ الله امین، جــــانب تره کی را الزام کرد. از پناه برده گان سفارت شوروی در کابل، از انتقال یافته گان به شوروی، از بازگشته گان همراه با قوای شوروی در 6 جدی سال 1358، در معیت ببرک کارمل، باردیگر عضو کمیته مرکزی، معاون ریئس دولت، ... بود. مسولیت وی تنها در بیان چگونگی برخی از رویداد ها پایان نمی پذیرد. وی باید پیش از آن سخن بگوید و بنویسد که در حدود مسولیت های دوره ریاست اکسا وی در بد ام در نظر می آید.

 

ناگفته ماندن، این سخنان، و در عوض محدود کردن مسولیت او به اتهام واهی و گمراه کنندهء توطئه علیه دولت اسلامی افغانستان در دوره مجاهدین از آن کوشش های خبر میدهد که از مسولیت وی قصد چشم پوشی را دارد.

من سخن دهسال پیش خود را که در قتل های سیاسی آورده بودم یک بار دیگر تکرار میکنم که بدستش قلم بدهند تا بنویسد.

در امضا های « اسدالله سروری» و رفقایش، فرمانروایان خونریز و بیرحم و سازنده گان آن تاریخ است! در خلال کاوش بدانها، به عوامل فکری، سیاسی دوره ای از تاریخ برمیخوریم... و در بسا از آن امضاهای تسلیم ناشده گان جان باخته، که ما نیک نگریسته ایم، وجدان حاکی از ضرورت مقاومت، آنها را نیز در میابیم...

 

 

* ـ نبشته حاضر فشرده یک متن مفصل است.

* ـ امضا های کاپی شده از روی نشریات علنی، اسناد بدست رسیده از کانال های خصوصی، و از کتاب ژوندی اسناد، که مرتب آن آقای انجینر میرویس وردک است، درین نبشته درج شده است.

 

                                                                                      ***********

بالا

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً بيست و يکم           جنوری/ فبروری 2006