کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

میرحسین مهدوی

 

فقه زميني يا فقه آسماني

 

نگاه به دستاورد تحقيقات و مطالعات فقها دو گونه است. در نگاه نخست و عام اين فراوده هاي بشري بخشي از دين تلقي شده و همانند يك حكم ديني وجه تبعيت و تقليد را داشته و مقدس اند. نگاه دوم آنر محصول كار و انديشه بشري مي داند و پرسش گري در اين وادي امري طبيعي . البته خود علماي ديني يا فقها نيز در ترويج فهم نخست از فقه كمك كرده اند. آنان استنتاج احكام عمليه شرعي را تنها وابسته به فهم بشري شان ندانسته و غلبا آنرا مددي از جانب پروردگار مي دانند. منظور اين فقيهان از مدد پروردگار در استنتاج حقيقت يابانانه ازمنابع ديني، داشتن نوعي ارتباط ماورالطبيعي است. اين رابطه ماورالطبيعي به صورت بسيار طبيعي، بشري بودن احكام فقهي را زير سئوال مي برد. رابطه بين فقيهان و اولياي دين (مثلا در مذهب اثني عشري - شيعيان - چنين باوري غالب است كه مجتهد با حضرت مهدي امام آخر شيعيان در اربتاط مستقيم است و در صورتي كه فقيه در استنتاج احكام عمليه شرعي دچار مشكل شود خود امام دست وي را گرفته و مشكل اورا حل مي كند  يا در مذاهب اهل سنت هم تصوراتي به همين منوال وجود دارد تنها با تفاوت مصداق ها)، نوعي فرافكني يك پديده كاملا مادي است به جهان غير مادي. البته چنين رويكردي كمك خواهد كرد كه مرز پرسش گري يا بسيار محدود شود ويا كاملا مسدود. وقتي يك امري به ماورا طبيعت موكول شود، عقل بشري قادر به فهم ويا ريشه يابي علت ودليل آن نيست. اين فرافكني البته به رمز آميزي و راز آلود شدن هرچه بيشتر فراورده هاي فقهي كمك كرده است . به عبارتي، رمز آميزي احكام، به كمرنگ شدن نقش پارامتر زمان و نيازمندي هاي زماني در اين مقوله منجر شده است. البته رمز آميزي بخشي از خصلت اين علم است.

از آنجايي كه فقه به مقوله عبادات هم مي پردازد و عبادات يكسره از مقوله طبيعيات فاصله داشته و راز آميز اند، اين علم به لحاظ كار كرد هميشگي و مداوم با اين مقوله رازمند، خود نيز دچار رازمندي شده است. اين رازآميزي ها البته از طرف مومنين به نوعي قدسيت تعبير شده است. يعني احكام راز آميز، الزاما مقدس اند و بحث و گفتگو در مقولات قدسي، حد اقل كار عبث است و نقد و به چالش كشاندن آن به معني طغيان در برابر مقدسات محسوب مي گردد. همانگونه كه رفت، راز آميز ساختن مقوله فقه و تلقي قدسي از فراورده هاي آن دو عامل اصلي در ممنوعيت پرسش و پرسش گري به حساب مي آيد.

در ساليان متمادي و در اكثر كشورهاي اسلامي، مردم،  فقيه را با ديد يك شخصيت فرا بشري مي ديدند و درست به همين دليل تبعيت از او را بخشي از دين به حساب مي آوردند. راز قدرت بيش از حد فقها در طول تاريخ و حمايت مردمي از آنان درست در همين نكته نهفته است. قداست فقها با رشد علم و تعالي فهم بشر كم رنگ تر و كم رنگ تر شد. آنان كم كم وجه فوق بشري خود را از دست داده و در ميان مردم بازگشتند. در اين بازگشت غير قدسي، علاوه بر رشد فهم و علم بشر عامل بسيار مهم ديگر نيز دخيل بود و آنهم دنيا زدگي فقيهان، هم نشيني آنان با اربابان قدرت، كم رنگ تر شدن اخلاق عملي در بين بخشي از آنان و باقي ماندن در سطح شعار و حرف چهره آنان را از يك اسطوره تقوي و تدين به يك انسان خطا كار و يا خطا پذير - مثل انسان هاي عادي ديگر- تبديل كرد. موضوعي كه فوق العاده مهم است، نوع نگاه ما به احكام عملي شرعي - فقهي - است. سرانجام اگر اين احكام كاملا بشري و زميني اند، ما فرصت طرح پرسش هاي فراوان و در عين حال تازه و دشوار را از فقها داريم و آنان هم ناگزيرند به دليل خصلت بشري بودن فراورده هاي شان و نيز علمي بودن آنها براي يكايك پرسش هاي سوزان ما پاسخ در خور و قانع كننده بيابند. اگر چنين باشد بسياري از بديهيات فقهي به چالش كشيده مي شود و بايد معادل هاي شرعي ديگر توسط فقها براي آن دسته از احكام معرفي شود.

اگر فقه يك عرصه غير بشري است ويا حد اقل بخشي از آن ناشي از كاركرد نيروهاي غير بشري ويا ماورا الطبيعي است، در اين صورت پرسش گري ها با چالش مواجه خواهندشد. درچنين وضعي، فقه حاصل جمع دو نيروي زميني و آسماني است و فقيهي كه آسماني تر باشد قابليت اطاعت وپيروي بيشتري را دربين مسلمانان خواهد داشت. با چنين نگاهي علاوه بر ماحصل تحقيق علمي فقيه يا مجتهد بايد مقلدين به مقوله دشواري چون انسان شناسي نيز روي بياورند و رهبر مذهبي خود را دربين رهبران بي شمار، از طريق بررسي سيره هاي علمي وي و نيز ميزان توانمندي علمي اش بر گزينند.

هر دو ديدگاه دشواري هاي خود را دارد. هم زميني بودن فقه و هم تركيبي از زميني و آسماني بودن آن.

اگر علم فقه فارغ از فقيهان و به عنوان يك علم و حتي به فرض گنگ بودن وجه زميني يا آسماني آن مورد مطالعه قرار گيرد مي تواند بخشي از اين ابهام را روشن كند. بررسي عمودي و افقي علم فقه ويا نگاه دقيق علمي و فارغ از پيش داوري ها و درعين حال تاريخي مي تواند نشان دهد كه رابطه اين علم با مقوله اي به نام زمان و نيازمندي هاي ناشي از آن چگونه بوده است.

اگر عنصر زمان را در استنتاجات فقهي ناديده بگيريم، كار علماي  فقه عموما محدود به مكروهات و مستحبات مي شود. چون بخش بزرگي از حرام ها و حلال ها در قران كريم به روشني آمده است. از وظايف مهم فقهي گره گشايي و رمز شكني درامور مستحدثه است. مسايلي كه از آن در متون ديني صحبت نشده و حكمي در مورد آن نيامده است. در سنت نيز نشاني از آن نيست و در احاديث بزرگان دين نيز نمي توان در مورد آن به نتيجه اي رسيد. اگر عنصر زمان از بررسي هاي فقهي حذف شود بايد فقه محدود به همان احكام تاريخي شود. احكام كه غالبا امروزه دچار تحول زماني شده و وجه تازه اي يافته اند. اما اگر فقه را با زمان و در زمان معني كنيم، در اين صورت مي توانيم آسماني بودن آن را به چالش بكشيم. هر امري كه زمان و مكان در آن دخالت داشته باشد نمي تواند پديده اي ماوراالطبيعي باشد. اما نقش زمان و تحولات ناشي از آن در تطور و تغييرنه تنها در احكام فقهي بلكه در معيار هاي فقهي و تشخيص صواب از نا صواب چنان آشكار است كه احتياج به ارايه دليل و برهان ندارد.

حكومت اسلامي از نظر فقهي مي تواند مثال خوبي باشد. در مورد حكومت و جايگاه آن از نظر فقهي تا ساليان متمادي ديدگاه روشن فقهي بيان نشده بود. هرچند فقهاي اهل سنت به اين مقوله از ساليان پيش پرداخته اند اما طرح روشن و واضح حكومت و احكام حكومتي ونقش حكومت در عملي سازي و تبيين احكام عمليه شرعي كمتر مورد درنگ واقع شده بود. با ظهور مصلحان اجتماعي نظير سيد جمال افغاني، محمد عبده و... مسئله حكومت اسلامي به صورت روشن مورد بحث قرار گرفت از سوي ديگر بايدگفت كه حكومت اسلامي برپايه مصلحت سنجي بنا شده است و بحث بر روي عنصر مصلحت مي تواند بسيار گره گشا باشد. المالك (رض)  از فقهاي بزرگ اهل سنت در مورد عنصر مصحلت نظر بسيار مشهوري دارد.

(إن دليل رعاية المصالح أقوی من أدلة الاجماع فلتقدم عليه وعلی غيره من أدلة الشرع عند التعارض . (الاجتهاد, عبدالمنعم النمر/108.)

قرار گرفتن عنصر مصلحت به عنوان يكي از ادله شرعي در فقه اهل سنت سر آغاز توجه زماني به اصدار حكم شرعي است. حكم شرعي نمي تواند فرازماني باشد و بايد متناسب با نيازمندي هاي عصري مسلمانان باشد.

در فقه شيعه نيز روايات فراواني در مورد اهميت عنصر مصالح زماني مسلمين آمده است.

پاعلم رحمك الله أن الله تبارك وتعالی لم يبح أكلا ولاشربا إلا ما فيه المنفعة والصلاح ولم يحرم إلا ما فيه الضرر والتلف والفساد.) امام رضا (ع ) علل الشرائع, شيخ صدوق/592

اما فقهاي شيعه عموما نتوانسته بودند مصلحت را به عنوان يكي از ادله شرعي در كنار ديگر دلايل بپذيرند. آنان خواستار حفظ فقه سنتي بوده و از مصلحت تنها در محكم تر ساختن دلايل شان استفاده مي كردند نه به عنوان يك دليل پايه اي . تشكيل حكومت اسلامي در ايران و به بازار آمدن فلسفه ولايت مطلقه فقيه مي تواند سر آغاز توجه زماني در اصدار احكام شرعي در اين مذهب تلقي و بسياري از رويكرد ها بعد از جهوري اسلامي مي تواند بدعت هاي فقيهانه ناميده شود.

بنا براين در طول ساليان متمادي ضرورتي به طرح مباحث حكومت اسلامي - حد اقل به شكل مدرن و امروزيش مطرح نبود و تمام مشكلات دولت ها و خلافت هاي اسلامي با صدور فرمان و استفتا قابل حل بود اما پيچيده تر شدن سازمان زندگي، جوامع اسلامي را به تلاش براي ايجاد يك نظام شرعي متمركز و سازمان يافته وادار كرد. اين نظام شرعي متمركز و سازمان يافته چيزي نيست جز حكومت اسلامي.

 اكنون ثابت شده است، علمي كه محور كار آن صدور و يا روشن ساختن احكام عمليه شرعي است نمي تواند خارج از زمان و مكان زندگي كند. در صورتي كه فقه در چارچوب زمان و مكان محدود است و وابسته به آن، هرچند ابزار كاري آن فرازماني باشد، نمي تواند غير علمي باشد. در صورتي كه علمي است بايد پاسخ گو باشد. پاسخ گو سازي علم فقه مستلزم آن است كه فقيهان نگاه مجدد زماني به بخشي از احكام فقهي به جا مانده از فقهاي گذشته نمايند. حقوق زنان، حكم شرعي خروج از دين،  قصاص، ربا و ...

البته چنين اتفاقي نيز دير يا زود خواهد افتاد و علماي ديني نا گزيرند فراورده هاي تاريخي شان را متناسب با نيازمندي هاي زماني باز سازي و به بازار هستي عرضه كنند.

 

 

                                                                                      ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً بيستم           جنوری 2006