کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محقق نسب و

محکمه تفتیش عقاید

 

نبشتهء میر حسین مهدوی

 

 

دراین روزها علی محقق نسب، نویسنده وخبرنگار سرزمین ما، به اتهام توهین به اسلام درزندان به سر می برد. اتهام او مربوط به مقاله اش تحت عنوان " ارتداد در اسلام " می شود.

وی دراین مقاله با پیش کشیدن بحث کلامی مربوط به عدول از دین ویا انتخاب دین دیگرو آوردن آیات واحادیث مربوط به این مبحث و نیز طرح دقیق مسایل فقهی وکلامی به این نتیجه رسیده است که عدول از دین ویا انتخاب دین از روی آگاهی و دانش مستوجب عقوبت مرگ نیست. همانگونه که شاید همگان آگاهی داشته باشند مطابق فقه سنتی ما خروج از دین مستوجب مرگ است وکسی که از دین خارج گردد ، مرتد بوده وباید کشته شود. این استنتاج فقه سنتی است از منابع دست اول دینی مثل آیات شریفه قرآن و احادیث مربوط به رسول اکرم.

 

چیزی که محقق نسب روی آن انگشت گذاشته اینست که فقه سنتی ما با کدام ادله و برهان عقلی وعلمی از متون دست اول دینی به چنین استنتاجی رسیده اند؟ مسئله مهم اینست که در آیات قرآنی ودر احادیث به جا مانده از رسول گرامی اسلام و نیز حتی در  سیره وسنت حضرت رسول، موضوع ارتداد عقلی نیامده است. در صورتی که ما هیچ سند معتبر دال بر وجوب شرعی قتل برای مرتد فکری نداریم ، علمای گذشته ما مبتنی بر کدام ادله به این نتیجه رسیده اند؟

دراین مقاله محقق نسب به درستی و دقت مسایل مورد مناقشه اش را موشکافانه ارزیابی نموده و به دور از سطحی نگری و سبک سری روی این موضوع بحث نموده وسر انجام به این نتیجه عقلی رسیده است که دین اسلام به اساس آیات صریح قرآن، دین رحمت وانتخاب است و اگر کسی دین اسلام را از نظر عقلی نا کافی بداند و به دین دیگری گرایش پیدا کند، جزای او مرگ نیست.

 

او مستدل به ادله درون دینی به این مباحث پرداخته و کمتر به مدد ابزار عقلی بحث کرده است. چون نگاه او به این مبحث یک نگاه درون دینی است ، متصدیان  رسمی دین در سرزمین ما نمی توانند او را متهم به سبک نگری نسبت به مسایل دینی کنند. اگر او این مبحث را متکی به دلایل برون دینی به انجام می رساند واز منابعی خارج از دین مدد می گرفت، در آن صورت علمای دینی می توانستند به بهانه ناکافی بودن ادله ارائه شده و احتمالا عناد آلود وی را متهم به ضدیت با دین کنند. ولی تمام مقاله محقق نسب، تبین آیات وروایات است. او در سراسر مقاله حتی برای یک لحظه هم ابزاری غیر از کلام وفقه وحدیث واصول نداشته است. تمامی این ابزار ها دینی اند و اگر در استنتاج عقلی کار او مورد قبول علمای حکومتی نیست، هم مبتنی بر عقل بشری و هم مستند به احادیث مورد وثوق اهل سنت و شیعه، عالمی که پس از تحقیق به نتیجه غلط می رسد نیم اجری را می برد که اگر به نتیجه درست می رسید. بنا براین محقق نسب باز هم ماجور است وموید.

 

گمان می کنم در قضیه محقق نسب ، نکات ریز و باریکی نهفته است. اول او را به شکل اختطاف گونه دستگیر می کنند. بعد   در زندان او را همانند یک قاتل سرش را می تراشند ، گویا اینکه در روز های بعد ریشش را نیز تراشیده اند. نه تنها رسانه های وابسطه به تفنگ اندیش ها بار سنگین ارتداد را بر شانه هایش می گذارند بلکه در درون زندان نیز به هر وسیله ای که ممکن است سعی می کنند روحیه او را ضعیف کنند. او بار ها مورد لت وکوب قرار گرفته و در بازجویی ها از آلات شکنجه استفاده شده است. تفتیش گران عقاید بار ها سعی کرده اند با برخورد توهین آمیز و هتک حرمت به این نویسنده ، شخصیت اورا در وضعیتی قرار دهند که آماده قبول خواست های آنان باشند. این تفتیش گران عقاید امروزی ، درس های شان را در خاد و شکنجه گاههای مجاهدین و طالبان به درستی آموخته اند. آنان می دانند حتی چگونه بدون شکنجه جسمی از یک زندانی اعتراف بگیرند. اما سئوال اینست که چه چیزی را باید محقق نسب اعتراف کند که مطابق خواست وذوق حاکمان امروزی کابل باشد؟ آیا او باید بگوید که جاسوس است؟ یا اینکه بگوید به اسلام ایمان ندارد و این مطلبش را با هدف توهین به اسلام نوشته است؟  من باور کامل دارم که تفتیش در زندان کابل جز برای تحقق این اهداف نیست. چیزی که خودم نیز آنرا تجربه کرده ام. تیم تفتیش گران آقای کرزی مرا هم می خواستند مثل محقق نسب با اتهام مطبوعاتی ، بازجویی های سیاسی کنند. آنان می خواهند مردم مودب باشند و درست به اندازه قد ووزن شان حرف بزنند و نباید حرفی را بزنند که مثلا اعلیحضرت سیاف از آن خوشش نمی آید. دردمندانه باید گفت که سرنوشت شهروندان به بازی های سیاسی پشت پرده بستگی دارد.

 

سرنوشت محقق نسب هم مثل خیلی های دیگر چنین است. وزارت اطلاعات و فرهنگ با اقدام غیر فرهنگی خود محقق نسب را فاقد شرایط لازم برای تصدی مدیر مسئولی نشریه می داند ودرست به همین دلیل وی را از مسئولیت نشریه " حقوق زنان " سبک دوش می کند. کسی نیست که از این منادیان فرهنگ وآزادی بیان بپرسد شما وقتی که به کسی جواز می دهید باید صلاحیت او را بررسی کنید یا وقتی که می خواهید جواز را از او بگیرید؟ این اقدام وزارت فخیمه اطلاعات و فرهنگ نشان گر اینست که زورمندانی که دین را آلت دست خود ساخته اند خواب های پریشانی برای آقای محقق نسب دیده اند.

 

وزارت اطلاعات وفرهنگ وی را فاقد صلاحیت لازم برای مدیریت نشریه می داند احتمالا محکمه وی را فاقد صلاحیت برای ادامه زندگی . اگر چنین است پس آزادی بیانی که آقای رهین بابت آن روزی سه متر تسبیح می خرد ودر مجالس رسمی و غیر رسمی آنرا می چرخاند واحتمالا اوقات بی کاری خود را به خانقاه می رود تا هم خدا نرنجد وهم سایه خدا (اعلیحضرت محمد ظاهر شاه) و هم نمایندگان خدا (سیاف و ربانی و خلیلی و ...) چیست؟

 

به راستی منطور آقای کرزی و رهین و دار و دسته ریش دار وبی ریش شان از آزادی بیان چیست؟  احتمالا منظور این آقایان از آزادی بیان، آزادی پس از بیان است، یعنی مرگ . در دوسیه محقق نسب ، تخلفات دولت کرزی نه تنها از کوانسیون جهانی حقوق بشر که این دولت طبق قانون اساسی موظف به رعایت آن است بلکه از احکام شریعت اسلامی آنچنان فراوان است که آنان قادر به پنهان کاری هم نیستند. اما در جامعه استبداد زده ما ، چه کسی می تواند یخن دولت را بگیرد  واز او باز خواست کند؟ آنچه را که دولت انجام می دهد هم اسلامی است وهم انسانی و هم مورد قبول خدا و رسولش .

 

منتقدین و مخالفین سیاسی دولت هم نه تنها نسبت به اسلام کافرند و مرتد بلکه در چهار کتاب خدا زندیق اند. به این زندیقی وی احتمالا دیوانه بودن ، جاسوس بودن ، دزد بودن ، بی صلاحیت بودن و حتی قاتل و محارب خدا و رسول بودن وی نیز اضافه می شود. کسی که موافق دولت است اجازه دارد که انسان باشد. مخالفین این دولت احتمالا مادر زاد با انسانیت فاصله دارند.

                                                                     ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً پانزده                اکتوبر /نومبر  2005