کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

م. سلطانپور

  

              

رقابت برسر رياست پارلمان

 و

 درسهائيکه بايد از آن آموخت

 

 (مردم بهتر از رهبران عمل ميکنند)

 

قرار اخبار منتشره در آژانسهاي خبر رساني بين المللي در اولين جلسهء شوراي ملي (پارلمان) کشور که بعد از يک وقفهء تقريبآ سي ساله داير گرديد، آقاي قانوني طي راي گيري مخفي و دومرحله يي بحيث رئيس مجلس نمايندگان (ولسي جرگه) انتخاب شدند. در اخبار بي بي سي مورخ21 دسامبر چنين ميخوانيم محمد يونس قانوني، رهبر حزب افغانستان نوين، با به دست آوردن ۱۲۲ راي به عنوان رييس مجلس نمايندگان (ولسي جرگه) افغانستان انتخاب شد.

عبدالرسول سياف، رهبر حزب دعوت اسلامي افغانستان، که رقيب اصلي آقاي قانوني در اين راي گيري به شمار مي رفت، ۱۱۷ راي آورد.

افزون بر آقايان قانوني و سياف، نورالحق علومي، سيد اسحق گيلاني، شکريه بارکزي، صفيه صديقي و قدريه يزدان پرست نيز نامزدهاي احراز پست رياست مجلس نمايندگان افغانستان بودند.

در دور اول راي گيري، محمد يونس قانوني ۱۰۸ راي گرفت و عبدالرسول سياف ۸۸ راي برد.

در اين دور، سيد اسحق گيلاني، ۱۶ راي، نورالحق علومي، ۱۲ راي، شکريه بارکزي، ۹ راي، قدريه يزدان پرست، ۶ راي و صفيه صديقي، ۵ راي آوردند.

بر اساس قانون انتخابات، براي احراز پست رياست مجلس نمايندگان، دريافت دست کم ۵۱ درصد کل آرا نياز است و در اولين دور اين راي گيري، هيچکدام از نامزدها نتوانستند حدنصاب را تکميل کند.

دور دوم راي گيري بلافاصله آغاز شد و در اين مرحله، تنها آقايان قانوني و سياف به رقابت پرداختند.

آقاي قانوني، در نامزدي خود براي احراز مقام رياست مجلس نمايندگان، به ويژه حمايت برهان الدين رباني، رييس جمهور پيشين افغانستان را با خود داشت.

آقاي رباني که از نامزدهاي احراز اين مقام بود، اخيرا به نفع آقاي قانوني انصراف داد و حمايت خود را از او اعلام کرد.

در اين ميان، محمد محقق، رهبر حزب وحدت افغانستان از نامزدي خود براي مقام رياست مجلس نمايندگان، به سود عبدالرسول سياف کنار رفت و نامزدي خود براي معاونت اين مجلس را اعلام کرد.

قرار است، در اجلاس بعدي مجلس نمايندگان افغانستان، معاونان اين مجلس از طريق راي گيري سري انتخاب شوند. » *

جريان انتخاب معاونان مجلس نمايندگان(ولسي جرگه) رادر روز بعدي پنج شنبه اول جدي مطابق 22 دسامبر 2005 چنين گزارش داده شد: « نمايندگان شوراي ملي در نشست روز پنجشنبه خود اعضاي هيات رئيسه را انتخاب كردند.

درين راي ‌گيري عارف نورزي با كسب ۷۶ راي از مجموع ۲۳۹ آراء به حيث نايب اول و فوزيه كوفي با كسب ۴۹ راي به عنوان نايب دوم انتخاب شدند. فوزيه كوفي نماينده حوزه انتخابيه ولايت بدخشان است وقبلا در نهادهاي وابسته به سازمان ملل متحد در افغانستان اشتغال داشته است.

 پنج تن از وکلا خود را نامزد احراز کرسي نايب اول و ده تن ديگر خود را نامزد کرسي نايب دوم مجلس شوراي ملي نموده بودند که در نتيجه انتخابات سري و مستقيم انجنير محمد عارف نورزي با کسب 76 راي بحيث نايب اول انتخاب شد کانديداي ديگر چون سيد مصطفي کاظمي 59 راي ، حاجي محمد محقق 40 راي ، ميرويس ياسيني 49 راي و محمد نعيم فراهي 10 راي دراين انتخابات بدست اورده بودند.

همچنان از جمله ده تن که خود را بحيث نايب دوم شورا انتخاب نموده بودند بعداز انتخابات فوزيه کوفي  باکسب 49 راي بحيث نايب دوم انتخاب شد ساير کانديدان حاجي احمد فريد 37 راي ، اصفه شاداب 26 راي، بيدار حاحي 22 راي ، مولوي عطا الله لودين 31 راي ، تاج محمد مجاهد 19 راي ، احمد علي جبرئيلي 7 راي ، انجنير عباس 18 راي ، صبغت الله ذکي 16 راي و عبدالسلام قاضي زاده 9 راي بدست اوردند.»**

بقول آژانس خبر رساني باختر مورخ 24 دسمبر باانتخاب منشي و نايب ان هيات اداري ولسي جرگه کشور تکميل گرديد.

« نماينده گان منتخب مردم در ولسي جرگه امروز سردار محمد اوغعلي را بحيث منشي و صالح محمد سلجوقي را بحيث نايب منشي در انتخابات ازاد و مستقيم انتخاب نمودند.

   اين جلسه که برياست قاضي حبيب الله رامين رئيس موقت ولسي جرگه داير و دران شش تن خود را بخاطر احراز پست منشي و چهار نفر خود را بخاطر احراز پست نايب منشي کانديد نموده بودند،درانتخاباتيکه بخاطر احراز کرسي منشي داير گرديد، سردار محمد اوغعلي 85 راي ، معين مرستيال 82 راي ، سيد اقبال 26 راي ، حوا علم نورستاني 20 راي و سيد حسين بلخي 13 راي بدست اوردند که درنتيجه سردارمحمد اوغعلي بحيث منشي ولسي جرگه انتخاب گرديد.

به همين گونه در انتخابات نايب منشي داکتر صالح سلجوقي 82 راي ، محمد ابراهيم قاسمي 60 راي ، گل پادشاه مسجدي 51 راي و محمد عبدو 42 راي را بدست اورده اند  که در نتيجه داکتر صالح بحيث نايب منشي انتخاب گرديد.

 به همين منظور قاضي حبيب الله رامين رئيس موقت ولسي جرگه از اشتراک فعال وکلا در جلسات گذشته تشکرنموده برتلاش خود در کنار ساير وکلا تاکيد نمود.

بعدا" محمد يونس قانوني رئيس ولسي جرگه صحبت نموده گفت .

از اعتمادي که بالاي من ، معاونين و منشي هايم نموديد ابراز شکران مي نمايم .

رئيس ولسي جرگه در خلال گفتارش از رئيس موقت قاضي حبيب الله رامين و همه اعضاي پارلمان قدرداني نموده گفت از وکلاي محترم مي خواهم از اينکه مردم بالاي انها اعتماد کرده و انها را به حيث نماينده هاي شان انتخاب نموده بايد دست به دست هم داده و در يک فضاي پراز صميميت باهم کار نموده و براي افغانستان ازاد متحد و متفق کار و فعاليت نماييم .***»

 

 درين نوشتهء مختصر کوشش بر آن است تا جريان انتخابات درون پارلماني از دو زاويه مورد دقت قراردهيم.

 1 -  پارلمان و بحران هويت هاي قومي

 2 -  پارلمان و وائتلاف هاي سياسي .

بخاطر آنکه خوانندگان محترم در روشني بيشتر قرار گيرند، نتايج انتخابات پارلماني را در ذيل ميآوريم:

 

«1- ترکيب قومي نمايندگان در مجلس نمايندگان (ولسي جرگه):

شمار کل نمايندگان = 248
پشتون = 102
کوچي = 10
تاجک = 58
ايماق= 4
تاجک شيعه = 2
هزاره = 26
ازبک = 20
ترکمن = 4
سادات = 9
اسماعيليه = 3
بلوچ = 1
عرب = 2
قزلباش = 2
نورستاني = 1
هندو وسيکهـ = صفر

اگر ارقام بالا را به گونهء فيصدي اقوام در کل نمايندگان مجلس نشان بدهيم، درمي يابيم:

پشتون 41.12 %
تاجک = 23.38 %
ايماق = 1.62 %
تاجک شيعه = 0.8 %
ازبک = 8 %
هزاره = 10.48 %
سادات = 3.62 %
ترکمن = 1.61 %
قزلباش = 0.8 %
نورستاني = 0.8 %
بلوچ = 0.4%
کوچي (پشتون) = 4 %
عرب = 0.8 % .

ترکيب نمايندگان به اساس تعلقات حزبي وقومي:

1- جمعيت اسلامي:
تعداد کل نمايندگان در پارلمان:  44
پشتون: 9
تاجک: 30
يک ترکمن، يک سادات، يک عرب، يک مجددي، يک نورستاني

2- اتحاد اسلامي  سياف
تعداد کل نمايندگان در پارلمان : 9 نفر
تاجک: 1
پشتون: 8

3- حرکت اسلامي محسني:
تعداد کل نمايندگان در پارلمان :  4 نفر
هزاره : 3
سادات: 1

4- حرکت انقلاب اسلامي مولوي محمدنبي:
تعداد کل نمايندگان در پارلمان : 5نفر
پشتون: 1
تاجک : 3
ازبک: 1

5- حزب دموکراتيک خلق افغانستان(خلقي و پرچمي) :
تعداد کل نمايندگان در پارلمان :  16نفر
پشتون: 13
تاجک: 1
ازبک: 1
بلوچ: 1

6- محاذ ملي- اسلامي پير سيداحمد گيلاني: 7 نفر
پشتون : 6
سادات : 1

7- جبهه نجات ملي- اسلامي صبغت الله مجددي : 6 نفر
پشتون : 5
تاجک : 1

8- جنبش ملي- اسلامي : 17 نفر
ازبک = 15
ترکمن = 1
تاجک = 1

9- افغان ملت: 8 نفر
همه پشتون

10- اقتدار ملي: 3 نفر
- هزاره : 2
- تاجک: 1

11- حزب اسلامي حکمتيار: 16نفر
پشتون: 10
تاجک : 2
ازبک :2
پشه يي :1
ايماق :1

12- حزب وحدت اسلامي: 16نفر

همه هزاره

13- مستقل ها: 57 نفر
پشتون: 27
ازبک: 1
تاجک : 16
هزاره: 3
سادات: 5
ترکمن: 2
عرب، قزلباش، کوچي هرکدام يک نماينده مستقل
ازميان نمايندگان مستقل 41 عضو زن و 16 عضو مرد هستند.
22 نفر از نمايندگان تعلق حزبي شان روشن نيست.

ترکيب قومي نمايندگان زن :
پشتون = 27
تاجک: 23
هزاره =7
ازبک : 3
سادات = 3
کوچي = 3
قزلباش = 1
از اقوام بلوچ، نورستاني، ترکمن، پشه يي و هندو هيچ نماينده زن وجودندارد.
از اهل هنود و سکها [هندوان و سکهـ ها]هيچ نمايندهء در مجلس نمايندگان شوراي ملي کشور انتخاب نگرديده است.

ترکيب نمايندگان احزابي که به پارلمان راه يافته اند، ميتواند برمبناي دو عامل شکل گرفته باشد:


1) تمايلات قومي احزاب

2) دستکاري و تقلب در جريان راي گيري »  ****

قبل از آنکه وارد بحث اصلي شويم، بايد خاطر نشان نمود که پارلمان کنوني از مشروعيت انتخاباتي رنج ميبرد. اولآ بنا برين دليل که : اکثرا انتخاب نمايندگان در پارلمان کنوني کشور نه بر اساس شايستگيهاي فردي و نفوذ اجتماعي، بلکه برخي از ايشان بر معيارهاي قومي- مذهبي انتخاب شده اند وبرخي هم با حمايهء مستقيم منابع قدرت و حاکميت دولتي و در نتيجهء تقلبات گسترده تا به نشستن در مقام نمايندگي از مردم در پارلمان رسيده اند. باوجود آنکه اکثر اين نمايندگان به احزاب و تنظيمهاي جهادي مربوط اند، ولي از آنجائيکه خود اين احزاب بيشتر بر اساس خواستگاه هاي قومي ايجاد شده اند تا خواستگاه هاي فکري، لذا نمايندگان شان نيز بر بنياد تقسيمات قومي برگزيده شده اند، تا بر اساس تقسيمات حزبي و طبعا موضع گيريها در داخل پارلمان کشور در آينده نيز بر بنياد قومي خواهد بود. و ثانيآ بنابر آنکه نمايندگان موجود صرف نمايندگي از کمتر از 30 فيصد نفوس کشور مينمايند ، بصورت طبيعي از مشروعيت لازم قانوني و حقوقي برخوردار نيستند. معلوم است  که تعداد نمايندگان بنابر معيار معين نفوس تقسيم بندي شده است يعني براي هر ولايت به اندازهء نفوس آن نماينده در نظر گرفته شده است و تعداد نمايندگان کل کشور نيز بر همين اساس معين گرديده است. يعني وقتي که کميسيون انتخابات نفوس واجد شرايط رآي دهي کشور را ده مليون تن اعلان ميکند و تعداد نمايندگان در سراسر کشور را نيز 248 نفر تثبيت ( با اساس ارقام نفوس ارائه شده از طرف رياست احصائيهء مرکزي کشور در عرفهء انتخابات رياست جمهوري نفوس واجد شرايط رآي دهي 9904009 نفر تخمين گرديده بود که از آنجله  8128940 نفر راي خود را در صندوقهاي رآي دهي ريخته بودند.) مينمايد، بدان معناست که بايدهر چهل هزار نفر از شهروندان کشور يک نفر رامنحيث وکيل خود انتخاب و به پارلمان بفرستند. حالا هر وکيل بايد حد اقل بيش از 20هزار رآي بياورد تا 51 فيصد آرا را با خود داشته باشد و از نظر حقوقي حق نمايندگي را کسب کند. اين در حاليست که در جمع تمام نمايندگان صرف چند تن محدود توانسته اند بيش از بيست هزار راِي بياورند. برخي از نمايندگان با کسب حتي کمتر از دوهزار راي وارد پارلمان گرديده اند، يعني ايشان حتي کمتر از بيست فيصد رآي لازمهء نمايندگي مردم را دارند. بصورت طبيعي مشروعيت ايشان چون وکيل مردم نيز زير سوال ميرود. اين مشکل ناشي از سيستم يا نوعيت انتخابات پارلماني ايست که اخيرآدر کشور از جانب حکومت با وجود همه مخالفتهاي احزاب سياسي کشور تثبيت و تعميل گرديد. سيستم انتخابات پارلماني کشور نيز مانند سيستم انتخابات رياست جمهوري آن معجون مرکبي است که بنا برملاحضات خاص رهبري حکومت بر کشورتحميل گرديده است. اين سيستم درسطح کل کشور براساس سيستم راي غير قابل انتقال بنا يافته ولي در سطح ولايات برعکس است. يعني در سطح کل کشور تعداد نمايندگان ثابت است و در سطح ولايات نيز تعداد وکلا معين است ولي حوزهء که وکيل از آنجا بايد انتخاب گردد و نمايدگي کند معلوم نيست. اين نحوهء انتخابات دو مشکل را بار آورده است اولآ اينکه در اکثر ولايات وکلا از حوزه هاي مرکزي انتخاب شده اند و اکثر ولسواليها (شهرستانها) از خود وکيل ندارند و با اين وکلاي انتخاب شده نه مردم محلات آشنايي و معرفت دارند و نه هم خود وکلا با مردم محلات و وثانيا اکثر اين وکلا با يک فيصدي پائين راي (از 18 تا سي فيصد) انتخاب گرديده اند و نميتوانند از مردم محلات نمايندگي کنند. هرگاه اگر مجموع راي وکلاي منتخب در پارلمان را حساب کنيم کمتر ازسي فيصد مجموع آرا افراد واجد شرايط رآي دهي در سطح کل کشور ميگردد. در حاليکه اصول دموکراسي بر اکثريت آرا يعني بالاتر از 50% استوار است. چنين سيتم راي دهي کاپي نادرست از سيستم راي قابل انتقال است که در کشورهاي اروپايي معمول است و در آن احزاب نمايندگان خود را براي کسب آراي مردم وانتخاب در پارلمان يا در سطح کل کشور و يا در سطح ايالت( در کشورهاي داراي سيستم ادارهء فدرالي) کانديد مينمايند.اين بسيار مهم نيست که حزب معينه چند تن را کانديد ميکند، مهم اين است که تمام کانديدان ان حزب چند راي ميبرند. هرگاه اگر معيار براي انتخاب يک نماينده در پارلمان 50 مثلا هزار نفر باشد و حزبي 150هزار رآي بياورد، بصورت طبيعي آن حزب در پارلمان صاحب سه چوکي يا نماينده خواهد بود و نمايندگان را نيز خود احزاب معرفي ميکنند. شايدبهتر باشد تا يا سيستم رآي غير قابل انتقال را بصورت کامل پذيرفت و حوضه هاي رآيدهي را مشخص ساخت تا کانديدان در حوضهء معينه باهم رقابت کنند و هرکسي که در حوزهء معينه اکثريت آرايعني بيشتر از 50% آرا را بدست آورد برنده شود و يا سيستم رآي قابل انتقال را پذيرفت و به احزاب حق داد تا در سطح کل کشور با هم رقابت کنند.  بهر صورت نتيجهء بحث اين است که پارلمان کنوني کشور از مشروعيت لازم قانوني بر معيار رآي مردم برخوردار نيست.ميپردازيم به اصل مطلب:

 1- پارلمان و بحران هويتِ ملي :

 افغانستان کنوني سرزمين اقليتهاي قومي است. حاکميت اشرافيت قبايل پشتون در صد سال اخير با تعميل سياستهاي تبعيضي خود راه گذار اقوام کشور بسوي ملت واحد راسد کرد. زيرا براي ساختن ملت واحد علاوه بر داشتن تاريخ مشترک، سرزمين و حاکميت مشترک فرهنگ و زبان مشترک ( زبان بين القومي) نيز ضرورت است. اين آن مسئله ايست که بخصوص حاکميت محمد زاييها عملا در مقابل آن ايستاد و کوشيد تا فرهنگ پربار خراساني و زبان فارسي را که طي سده ها در پهلوي دين اسلام و جغرافياي سياسي کشور، اهرمهاي اساسي تشکيل ملت واحد بودند، را تضعيف و تعويض نمايند. اين که درين نيت خود توفيق چنداني نداشتند، واضح است؛ ولي اين نيز پُر واضح است که ايشان پروسهء  ملت سازي در کشور را کند ساختند و عملا خرده فرهنگ ها نتوانست تادر يک فرهنگ بزرگتر يا ملي استحاله نمايند. سه دهه جنگ داخلي نيز باعث پراگندگي بيشتر ملي و رشد بيشتر هويتهاي قومي و قبيلوي گرديد.

انچنانيکه قبلآ گفتيم، اکثريت مطلق نمايندگان پارلمان نه براساس کارداني و نفوذ اجتماعي، بلکه بر معيارهاي قومي و قبيلوي برگزيده شده اند. چنين عمل کرد و برخوردي در شرايط کنوني کشور منقطب شدهء چون افغانستان و انهم بعد از سه دهه مداخلات بيروني و جنگهاي داخلي، امر خيلي طبيعي است. جريان انتخاب رئيس مجلس نمايندگان (ولسي جرگه) بوضاحت انقطابهاي قومي و سياسي در کشور را بنمايش گذاشت. مسلمآ در آينده نيز اين انقطابها بر کارکرد و تصميمات پارلمان کشور اثرات خود را خواهند گذاشت. در ذيل نظري ميافگنيم به جريان انتخاب رئيس ولسي جرگه يا مجلس نمايندگان.

قرار ارقام اعلان شده در دور اول راي گيري آقاي قانوني 108 رآي و آقاي سياف 88 رآي ميآورند  و متباقي کانديدان رياست پارلمان که همه يا تاجيک اند يا پشتون از 16 تا 5 رآي را نصيب ميشوند. درين دور رآي گيري رايها بيشتر بر معيار موضع گيريهاي سِاسي- حزبي است تا قبيلوي- قومي. درين دور ديده ميشود که آقاي قانوني 108 رآي را از ميان رده هاي ميانه رو مجاهدين بشمول وکلاي غير جهادي، زنان و نمايندگان جنبش ملي- اسلامي بدست ميآورد. براي آقاي سياف بيشتر نمايندگان مجاهدين تند رو درين دور رآي دادند. همچنان براي آقايون علومي  و گيلاني نيز آناني رآي دادند که به احزاب يا تنظميمهاي ايشان دلبستگي داشتند.

ولي دردور دوم راي گيري که ميان دو تن يعني آقايون سياف و قانوني صورت گرفت، نتايج رآي دهي کاملآ قومي است تا سياسي . درين دور اقاي قانوني 122 راي و اقاي سياف 117 رآي مياورند. معلوم است که اگر نه تمام نمايندگان پشتون تبار، اقلآ 95% انان به اقاي سياف رآي داده اند که بدين حساب آقاي سياف 106 راي خود را از ميان نمايندگان پشتون و کوچيها ( تمام وکلائيکه بنام کوچي در پارلمان آمده اند، پشتون تبار اند) و 11راي متباقي را از ميان وکلاي به اصطلاح سادات، تندروان غير پشتون وابسطه به حکمتيار و شايد چند تني از  هزاره هاي طرفدار آقاي محقق آورده باشند. از نقطه نظر سياسي چنين مينمايد که بايد 88 تن ايکه در دور اول براي خودشان رآي داده بودند به شمول 90% طرفداران آقاي علومي و آقاي گيلاني و برخي از طرفداران خانم شکريه بارکزي و صفيه صديقي بايد براي او رآي داده باشند و از نقطه نظر حزبي- تنظيمي چنين معلوم ميشود که بايد نمايندگان طالبان، حزب اسلامي، مولوي نبي، گيلاني،افغان ملت و اکثريت قريب به اتفاق نمايندگان حزب دموکراتيک خلق و چند تن از طرفداران پروپاقرص آقاي محقق در حزب وحدت اسلامي براي آقاي سياف راي داده باشند. براي آقاي قانوني نيز اقلا 95% نمايندگان تاجيک، تقريبآ 100% نمايندگان ازبک و ترکمن، عرب و قزلباش بشمول اکثريت قريب به اتفاق نمايندگان مردم هزاره راِي داده اند. اگر قرار باشد اين فرضيه را رقمي بسازيم بايد چنين قيد کرد: آقاي قانوني اقلآ 63 رآي خود را از ميان تاجيکها (تاجيکها بنامهاي تاجيک، تاجيک شيعه، تاجيک اسماعيليه و ايماق جمعا داراي 67 راي اند*****)، و از 22 تا 24 رآي از ميان نمايندگان ازبک و ترکمن ( يعني تقريبآ 100% راي نمايندگان ازبک و ترکمن تبار پارلمان)، احتمالآ 4 رآي از ميان سادات، 5 رآي از نمايندگان عرب، قزلباش،نورستاني و بلوچ، اقلآ 6 راي از ميان پشتونها و متباقي حدود بيست راي از وکلاي هزاره را بايد با خود آورده باشد.يعني اقلا از 75 تا 80% نمايندگان هزاره بايد براي قانوني رآي داده باشند. در غير آن معلوم است که بنابر قومي و قطبي شدن جريان راي گيري 95 % نمايندگان پشتون مسلما براي آقاي سياف راي داده اند و تعداد رآي ايشان به تنهايي 112تن يا بيش از 45% آرا ميگردد. حتي اگر تاجيکها، ازبکها، ترکمنها و يا اقليتهاي کوچک عرب، بلوچ و نورستاني و پشهء هم صد فيصد براي آقاي قانوني رآي داده باشند؛ بدون حد اقل بيست رآي نمايندگان هزاره، 51% آرا را پوره نميکرد. حقيقت اينست که وکلاي هزاره آگاهانه باوجود موضع گيري استاد محقق به آقاي قانوني رآي دادند. درين رابطه صرف ميتوان گفت که: حقيقتآ مردم بهتر از رهبران حقايق جامعه را هم درک ميکنند و هم بهتر عمل ميکنند. پارلمان کنوني کشور در آينده نيز از بحران هويت واحد ملي رنج خواهد برد و مسايل بيشتر بر بنياد منافع اقوام در آن مطرح خواهد شد. اين مسلمآ مربوط به مديريت و کارداني هيئت رئيسه و شخص رئيس پارلمان خواهد بود، تا چگونه ميتوانند پارلمان رادر جهت دفاع از منافع کلان ملي کشور سمت دهي نمايند.

2- پارلمان  وائتلافهاي سياسي:

 ما طي بيش از يک و نيم دههء اخير تاريخ کشور شاهد ائتلافهاي متعددي بوده ايم. اساسآ ائتلاف زماني ميان گروه هاي سياسي  بوجود ميآيد که يک حزب از قدرت و امکانات کافي براي تحقق پروگرامهاي خود  ويا در نظامهاي دموکراتيک از امکاتات لازم براي آوردن رآي اکثريت مردم و تشکيل حکومت عاجز بماند.

متآسفانه ائتلافهائيکه در طي دو دههء اخير ميان احزاب و تنظيمهاي سياسي کشور صورت گرفت، اکثرآ نه بر بنياد اعتقادات و منافع ملي، بلکه بيشتر بنابر ضرورت هاي مقطعوي زماني و منافع افراد قدرتمند استوار و از روز اول شکننده بوده اند. اگر از ائتلاف ميان تنظيمهاي جهادي در دوران جهاد و گروه هاي حزب دموکراتيک خلق در داخل حاکميت گذشته بگذريم؛ اولين ائتلاف ميان شهيد احمد شاه مسعود، شهيد مزاري و جنرال عبدالرشيد دوستم در عرفهء سقوط رژيم دکتور نجيب الله صورت گرفت که بنام ائتلاف جبل سراج مشهور است. نتيجهء اين ائتلاف شکست رژيم شهيد دکتور نجيب الله، پيروزي مجاهدين و به اصطلاح پيروزي انقلاب اسلامي وبيرون راندن آقاي حکمتيار و مؤتلفين وي از کابل گرديدند*6. اين ائتلاف بزودي فروريخت. هم شهيد مزاري و هم جنرال دوستم جانب دشمن قبلي خود يعني حکمتيار را گرفتند. شکست اين ائتلاف هم بزيان مسعود تمام شد و هم بزيان دوستم ومزاري. بعدا نيز ائتلافهايي ميان برخي تنظيمهلاي جهادي و حکومت وقت به اصطلاح اسلامي و ميان خود تنظيمها نيز بوجود آمد، ولي از آنجائيکه اين ائتلافها نه بر بنياد منافع استراتيژيک، ملي و اعتقادي، بلکه بر اساس منافع افراد عيار شده بود، هيچکدام ديري نپائيد. آخرين ائتلاف باز ميان شهيد مسعود و مؤتلفين قبلي وي در خنجان در زمان حکومت طالبان امضاء شد که بنام ائتلاف خنجان نيز مشهور است. ولي اينبار نه ائتلاف وزنه قبلي را داشت و نه مؤتلفين امکانات گذشته را. چون درين وقت نه مسعود آن مسعود پروزمند و با هيبت گذشته بود، نه خليلي، شخصيت و صلابت مزاري را داشت و نه دوستم بعداز رفتن به ترکيه و بازگشت از آنجا آن امکانات نظامي گذشته وصداقت قبلي نسبت به مسعود را .

ائتلاف کنوني ايکه ميان گروپ هاي جدا شده از جمعيت در روزهاي اخير صورت گرفت، نه يک ائتلاف سياسي، بلکه پيوستن مجدد گروپهاي انشعابي جمعيت به بدنهء اصلي آن تحت رهبري پروفيسور برهان الدين رباني است. شايد رهبران دو حزب جديد بنامهاي افغانستان نوين و نهضت ملي دريافته باشند که ايشان  در غياب مسعود آن کرزما و تآثيري را ندارند که رباني منحيث رهبر پير و عنعنوي جمعيت در ميان صفوف آن دارد. ديده شد که رباني در عرفهء انتخاب رئيس شوراي ملي از کانديداتوري خود بنفع قانوني يکي از کادرهاي قبلي جمعيت اسلامي و رهبر کنوني حزب افغانستان نوين گذشت ميکند. درين گذشت علاوه بر عاقبت انديشي استاد رباني، مجبوريتهايي نيز درين امر نهفته بود و رباني درک کرد که با همه اطمينان هاي قبلي کرزي و خليلزاد مبني بر انتخاب يا بهتر است گفته شود انتصاب وي در پست رئيس شوراي ملي، ايشان با اين تعهد خود صادق نيستند و سياف رامنحيث رئيس شورا برخواهند گزيد و هرگاه اگر او با قانوني مشترکا در مقابل سياف قرار گيرند مثلمآ سياف برنده خواهد شد. اين گذشت استاد رباني هم باعث پيروزي قانوني و شکست استاد سياف شد و هم باعث بالا رفتن اتوريته و ابروي رباني در ميان جمعيت اسلامي و حتي مخالفين اش . (*7)

ائتلاف جالب و جديد همگرايي آقاي محقق با استاد سياف بود که اصلا توقع آن نيز نميرفت. زيرا يکي از مهره هائيکه از شروع پيروزي مجاهدين باعث دوري حزب وحدت اسلامي و شهيد استاد مزاري و بعدآ دوستم از پهلوي جمعيت اسلامي و شهيد مسعود گرديد، موجوديت استاد سياف ( درين زمينه البته مداخلات ايران و ازبکستان، تحريکات برخي از بقاياي دموکراتيک خلق که خود را به مسعود نزديک ساخته بودند وبيشتر از آنکه به عدالت ملي معتقد باشند به افسانهء نژاد آريايي دلبسته بودند و شايد حالا هم باشند، وسياستهاي نادرست استاد رباني و شهيد مسعود نيز نقش خود را داشته اند.) بود. اين سياف بود که جنگ را در غرب کابل با ترور رهبران حزب وحدت اسلامي در منطقهءسيلو آغاز کرد و با مهارت توانست پاي مسعود و جمعيت را نيز بکشاند. درين شکي نيست که در جنگها و ويرانيهاي غرب کابل حزب وحدت و شخص استاد مزاري نيز جوابده هستند ولي بصورت طبيعي و منطقي مسئوليت بيشتر بدوش آناني است که در آن زمان داراي صلاحيت و امکانات بيشتر و در رآس رهبري به اصطلاح دولت بوده اند. يعني مسئوليت بيشر متوجه استاد رباني و شهيد مسعود است تا شهيد مزاري. از خرابيها، قتل عامها و فجايعي که توسط جانبين در غرب کابل صورت گرفت ، مشکل است انساني با وجدان بيدار بتواند و يا جرئت کند بدفاع برخيزد. ولي در هر حالتي اغازگر وسازمانده ان جنگ استاد سياف بود و بيش از هرکس ديگري ايشان هم در مقابل الله و خلق الله مسئول و جوابده خواهند بود.

ائتلاف کنوني آقاي محقق با استاد سياف اگر چنديکه حق شخصي ايشان است، اگر بر بنياد اين اعتقاد باشد که بايد دشمني هاي قومي گذشته را کنار گذاشت و فراموش کرد و دور جديدي در زندگي سياسي اقوام کشور بايد آغاز گردد، مسلما امر نيکويي است. چون آخر کار همين خواهد بود،با دشمني نميشود براي هميشه زيست بلکه با دوستي و تفاهم است که ميتوان براي ابد در کنارهم زندگي کرد. ولي اگر چنين ميبود بايداستاد محقق اين کار را نه در روزهاي انتخاب رئيس پارلمان بلکه حتي در جريان کمپاين انتخابات شروع ميکرد و باز ميشد که از شخصيتهاي فراوان پشتون شخص ديگري را انتخاب و حمايت ميکرد نه سياف را. بنظر من درينجا دو اشتباه صورت گرفته است : اول اينکه آقاي محقق از ياد برده اند که معادلهء قدرت در افغانستان بر اصل توازن و تقسيم قدرت استوار است نه براصل " همراهي با کاروان پيروز *8 " حمايت از انحصار گران قدرت تحت هرعنواني که باشد به بيرون راندن اقليت ها از مراکز قدرت ميانجامد و از همه بدتر تجربهء تاريخي نشان داده است که انحصارگران قدرت زمانيکه بقدرت رسيده اند اولآ انانيراکه در رکاب شان بوده اند و براي بقدرت رسانيدنشان جان فشاني کرده اند، سربريده اند.

 درسهائيکه بايديد آموخت:

  فکر ميکنم همچنانيکه حکومت امير حبيب الله کلکاني  بيش از هر عامل ديگري در نتيکهء مخالفت پنجشيريها و دشمني هزاره ها  فکر ميکنم همچنانيکه حکومت امير حبيب الله کلکاني  بيش از هر عامل ديگري در نتيکهء مخالفت پنجشيريها و دشمني هزاره ها  سقوط کرد و حکومت رباني- مسعود که با همياري ازبک و هزاره به پيروزي رسيد و در نتيجهء دشمني و جنگ ايشان سقوط کرد، بايد براي همه رهبران و روشنفکران تاجيک درس بزرگي باشد. همچنان بايد هزاره ها و رهبران ايشان نيز از سرنوشت شاه نورها ، فرقه مشرفتح محمدها که با نادرخان در شکست امير حبيب الله کلکاني همکارِي کردند ولي در پاداش در زير شکنجه و در زندانهاي نادري جان دادند، تجربهء کافي گرفته باشند. چه در زمان  نادرخان و هاشم خان و چه در زمان امين و بعدآ طالبان، عظمت طلبان قومي و نيمچه فاشيستان قبيلوي بيشترين قربانيان خود را از ميان هزاره ها گرفتند تا از ميان تاجيکها و ازبکها. تسليمي شهيد مزاري به طالبان و قتل ناجوانمردانهء ايشان توسط طالبان، در پيش چشم همهء ما صورت گرفت و مسلمآ هنوز در خاطره ها زنده است. در حاليکه جانب مقابل نه دکتور نجيب الله را اعدام کرد و نه سروري را.

بنظر من موضع گيري يکباره و غير مترقبهء استاد محقق به طرفداري از سياف نه ريشه در رفع اختلافات قومي ميان جامعهء هزاره و پشتون دارد ونه ناشي از کدام تدبير سياسي مغلق و ناشناختهء ديگري است. صرف در پناه منافع فردي و فرضيهء " همراهي با کاروان احتمالآ پيروز" صورت گرفته است. ولي تاوان اين شکست را نه آقاي سياف و نه مشترکآ سياف- محقق، بلکه شخصآ و به تنهايي آقاي محقق خواهند پرداخت.*9

فردا در پارلمان کشور مسايل جدي تري از قبيل سرود ملي، مسئلهء زبان ملي، مسئله جابجا کردن کوچيها و علفچرهايشان در مناطق هزاره نشين مطرح خواهد شد و درين زمان است که اقاي سياف موضع قوم، زبان و فرهنگ خود را خواهند گرفت؛ ولي آقاي محقق چه خواهند کرد؟رآي ممتنع خواهند داد؟ حقايق تاريخي کشور را نميتوان با احساسات خوشبينانه يا بدبينانه سرپوش گذاشت و يکي ازين حقايق اينکه : هزاره ها و تاجيکها در طول تاريخ در جوارهم زيسته اند. سرزمين مشترک، فرهنگ و زبان مشترک و دين واحد داشته اند، سردي و گرمي روزگار را نيز مشترکا تجربه کرده اندو دوست و دشمن مشترک داشته اند. اينها ملت واحدي ( اگر چنديکه از نگاه تباري که انهم چندان دقيق و ثابت شده نيست، شايد متفاوت باشند، ولي همه ميدانيم که ملت مقولهء فرهنگي – سياسي و تاريخي است تا مذهبي- نژادي) اند که در سود و زيان هميشه با هم شريک بوده اند. اين مسئله را اگر رهبران هزاره و تاجيک نميدانند، عام مردم هزاره و تاجيک خوب ميدانند و درک ميکنند. همينکه باوجود طرفداري آقاي محقق از سياف، اکثريت قريب به اتفاق نمايندگان هزاره به آقاي قانوني رآي ميدهند، ناشي از همين درک مشترک از سرنوشت مشترک است و برحق که مردم نسبت به رهبران بهتر عمل ميکنند.*11

نتيجه و خلاصه بحث اينکه پارلمان افغانستان همانقدر منقطب و متلون است که جامعهء افغانستان. درين پارلمان علاوه بر نمايندگان همه اقوام و مذاهب کشور نمايندگان تقريباهمه تنظيمها و خطوط فکري سياسي از چپ ترينها( شعله يي ها، خلقيها و پرچمي هاي ديروزي) تا راست ترينها چون نمايندگان طالبان و حکمتيار وشوونيستهاي افغان ملتي همه حضور دارند. حضور زنان نيز قابل توجه است. (12*) درين پارلمان هيچ جناهي اکثريت ندارد و براي اتخاذ هرتصميم نمايندگان مجبور اند به اتحادها و يا ائتلافها دست بزنند. در چنين هوا و فضايي، حفظ وحدت پارلمان و رسيدن به تصاميم مشترک وجمعي در رابطه به مسايل مهم و حياتي کشور امريست هم دشوار ولي هم خطير و ضروري و مسلمآ به مديريت، کارداني، وطن دوستي و احساس مسئوليت در قبال سرنوشت وطن و مردم آن از همه اعضاي شورا بخصوص هيئت رئيسه و رئيس ان ميطلبد.

 

پينوشت ها:

*- بنقل از اخبار بي بي سي نورخ22 دسامبر.

**- سايت آريايي مورخ 23 دسامبر.

***- آژانس خبر رساني باختر مورخ 24 دسامبر.

****- به نقل از مقالهء آب و شير در انتخابات پارلماني، نوشتهء زرستاني منتشره در ويبلاگ گردراه.

*****- حکومتهاي افغانستان هرگز نکوشيدند تا به سرشماري دقيق نفوس کشور مبادرت ورزند و هميشه آمار تخميني را بر معيار ذوق و صليقهء خود بنام امار نفوس کشور تحميل نمودند. رژيم کنوني از آن هم پيشتر رفته و کوشش دارند تا در همه جرگه ها، مجالس و رآي گيريها احصائيهء تخميني سازمان سيا امريکا را تحميل و تطبيق کنند. در حال کنوني هيچ کشوري در دنيا نيست که احصائيهء دقيق نفوس اش معلوم نباشد به استثناي افغانستان. ميترسم که اگر همين نوع حکومت د ر کشور مسلط باشد ما در بيست سال آينده نيز آمار دقيق سرشماري کشور خود را نداشته باشيم.

يکي ديگر از کشفيات حکومت فعلي اصطللاحاتي بنام تاجيک شيعه، تاجيک اسماعيله و تاجيک... است. افراديک قوم يا مليت را اگر بنابر اهداف معين قوم گرايانه و بخاطر کم نشان دادن فلان قوم بيش نشان دادن فلان قوم ديگر نباشد، بر اساس مذهب تقسيم کردن امريست نادرست. چون در ميان هر قومي ميتواند مذاهب گونگون وجود داشته باشد. همجنانيکه ما تاجيک شيعه و اسماعيليه داريم، پشتون اسماعيليه و هزارهء سني و اسماعيليه نيز داريم.

اصطلاحات سادات و عرب نيز بايد ريشه در همچو مسئلهء داشته باشند. در غير آن هرکسي ميداند که عربها و به اصطلاح سادات ايشان نيز 1500 سال قبل به افغانستان آمدند، با مردم محل ازدواج کردند و در آميختند و بصورت طبيعي بيش از صد نسل در همين سرزمين زندگي کردند. در ايشان نه فرهنگ عربي مانده، نه زبان عربي و نه خون عربي. انها در مردمان بومي مزج شده اند. حالا يا ازبک اند ياترکمن، يا پشتون اند يا هزاره و يا تاجيک . ولي حکومت آقاي کرزي آز انها " پيراهن حضرت عثمان" ساخته است.

6*-  آقاي حکمتيار به همکاري بخشي از اعضاي ح.د.خ.ا بخصوص وزارت داخلهء وقت و جناح خلق و همکاري بخش پشتون تبار جناح پرچم بخصوص آقايون سليمان لايق عضو بيروي سياسي و دگرجنرال محمد رفيع عضو بيروي سياسي و معاون ريس جمهور و قبلآ وزير دفاع کشور در ششم ثور تقريبآ تمام شهر کابل را اشغال کرده بودند ولي توسط نيروهاي مسعود، مزاري و دوستم در هفتم و هشتم ثور عقب زده شدند.

*7- قبل ازجريان راي دهي جهت انتخاب ريس پارالمان تمام قرينه ها و زمينه ها دال بر اين بود که سياف بايد رئيس پارلمان انتخاب شود. چون طي جند سال اخير حکومت دست نشاندهء امريکا آقاي سياف از نزديک ترين و ارشدترين مشاوران آقايون کرزي و خليلزاد بود و مسلما انها بشمول تمام اعضاي رهبري تيم تماميت خواهان قومي تصميم داشتند تا او را به اين مقام برگزينند. انتخاب آقاي قاضي حبيب الله رامين وکيل  متنخب ولايت بغلان (تاجيک- هزاره  تبار) منحيث  رئيس موقت پارلمان که از همصنفي ها، دوستان نزديک  شخصي و خانوادگي و حتي شريک تجارتي آقاي سياف است؛ اين گمانه را قويتر ساخت. ولي بهر صورت آقاي قانوني با يک تفاوت کم يعني 51 در مقابل 49% برنده شد.شايد امريکايي ها همينطور ميخواستند وياهم، هم کرزي و هم تيم تماميت خواهان قبايلي بشمول امريکائيهاغافلگير شدند. ولله اعلم!

*8- برگرفته شده از مقالهء رقابت رباني و قانوني نوشتهء جعفر عطايي منتشره در ويبلاگ دردهاي دلم.

*9- شايد سناريوي اتحاد محقق- سياف را خود امريکائيها ترتيب کرده باشند تابدينطريق حزب وحدت را که نزد ايشان منحيث متحد ايران و دشمن محسوب ميشود، از امکلانات و صلاحيتهاي پارلماني محروم ساخته باشند. شايدبنابرهمين دليل باشد که هيج يکي از وکلاي هزاره در هيئت رهبري شوراي ملي انتخاب نشدند.

*11- در رآي گيري براي معاون اول، رقابت ميان آقآيون نورزي و ميرويس ياسني از يکسو و در جانب ديگر ميان آقايون کاظمي و محقق بود، که در نتيجه راي هزاره ها و تاجيکها و ازبکها ميان کاظمي و محقق و راي پشتونها ميان آقايون نورزايي و ياسيني تقسيم گرديد. ولي بيشترين رآي را آقاي نورزايي آورد و منحيث معاون اول انتخاب گرديد.

12*- با همه انتقاداتيکه در طرز اتنخاب نمايندگان و تقلب کاريهاي فراوان در جريان انتخابات وجود داشت، با آنهم اين انتخابات از همه انتخابات قبلي عادلانه تر بوده است. شايد براي اولين بار است که با اجراي يکنوع تبعيض مثبت در رابطه به زنان به اين تعداد کثير زنان وارد پارلمان کشور ميگردند. همجنان حضور نمايند گان هزاره، ازبک و ترکمن بيشتر از تمام پارلمانهاي قبلي کشور است.

پنجم جدي ( دي ) سال 1384هـ ش

                                                                    ***********

بالا

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً بيست و يکم           جنوری/ فبروری 2006