شعراز:

انوپ اوبرای، شاعر هندی

 

برگردان: جاوید فرهاد

 

 

 

 

رقاصه

 

 

 

خواهرم، رقاصه !

چشمهایت غزل « بنگال » است

ونگاههای تو آرامشی در « تاج محل »

قامتت هندسهء شهوت نیست

که تنی چند در آن

نقطهء لذت خود رسم کنند

قامتت معبد رؤیای برهمن هاست.

 

خواهرم، رقاصه !

رقص هایت چقدر غمگین است

زنگ پازیب تو تفسیر غم کودک تست

که گرسنه است و انگشت پدر می چوشد.

تو در این دلتنگی

مثل احساس حقیقت به خدا نزدیکی

سازها «سرگم » دلتنگی تست

« راگ » ها شاعر تنهایی تو

دل تو مثل معصومیت گنجشک است

وسکوتت قصهء کوچ کبوتر در باد.

 

خواهرم، رقاصه !

این کرت هوش کنی

گریه هایت آب « گنگا» ی  مقدس نشود

که در ان چند تن بیهوده

غسل تقصیر کنند....

 

                              ***********

بالا

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً بيست و دوم          فبروری 2006