کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Buddhism in Afghanistan

 

بودیسم در افغانستان

  

برگردان: یحیی حسینی

 

 

اشاره:

 

با توجه به اهمیتی که حوزه جغرافیای افغانستان از دیر باز در تمدنهای این قسمت از کره خاکی داشته است چه آن زمان که در خود آئین زردشت را پرورش داد و چه آن هنگام که مرکز نشر فرهنک  و آئین بودا شد و چه آن وقتی که با نام خراسان اندیشمندانی را تقدیم جهان اسلام نمود که تا عصر حاضر بر حوزه های علمی ، فرهنگی و مذهبی مسلمانان تاثیر گذار بوده و هستند.

از ابوحنیفه تا ابوریحان بیرونی از فارابی تا بوعلی سینای بلخی و مولوی بلخی تا سنائی غرنوی هر یک چون چراغی فروزان بر تارک اندیشه و فرهنگ اسلامی می درخشند.

اما در خصوص متن حاضر باید گفت که این اثر ترجمه ای است از مقاله   Buddhism in Afghanistan که در جستجویی که مترجم در منابع اینترنتی انجام داده به 476 مقاله که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با عنوان فوق الذکر مرتبط بودند برخورد نمود ولی از آنجا که مقاله ترجمه شده در سه سایت مختلف قرار داشت. مترجم آن را در اولویت قرار داده و چند صفحه آتی ترجمه ای است از همان مقاله

نکته قابل ذکر اینکه در ترجمه برخی از واژه ها و اصطلاحات مخصوصا آنهایی که با فرهنگ خاص بودایی مربوط بوده با مشکلاتی مواجه بودم لذا ممکن است در برخی از بندهای متن گسستی در ذهن آید که نه از متن که متوجه بنده خواهد بود.

سایتهایی که متن انگلیسی مقاله در آنها موجود است:

http://web.singnet.com.sg/~sidneys/afghanitan.htm

http://www.4ui.com/eart/144eart1.htm

http://www.afgha.com/?af=faq&myfaq=yes&id_cat=15&categories=History

 

بودیسم در افغانستان

معابد بودایی و تندیس های سنگی تراشیده شده در دل صخره های سنگی بامیان در سرزمینی در قلب افغانستان از مکانهای مورد علاقه توریست ها ، محققین و متخصصین فرهنگ و هنر بودایی است. تندیس هایی که بوسیله جنبش اسلامی طالبان علی رغم مخالفت جامعه بین الملل نابود شد. علاوه بر آن ایشان شروع به از بین بردن میراث فرهنگی نمودند که از اجداد و نیاکان ایشان برای مردم عصر حاضر افغانستان باقی مانده بود.

افغانستان سرزمینی است در قلب آسیا که در مسیر ارتباطی شمال  - جنوب و شرق - غرب واقع شده و همچنین در مسیر معروف جاده ابریشم قرار داشته است و به همین علت موقعیت خاص جغرافیایی خود شاهد تمدنهای آریایی، یونانی، کوشانی و بودایی بوده است. تاثیر فزاینده این تبادل فرهنگی در الگوگیری از مکاتب مختلف فرهنگی ، هنری و فنی از سرزمین های گوناگون را در خود نشان داد. که البته این مکاتب بعد از ورود به سرزمین افغانستان خود را با ویژگی های مردم افغانستان مطابق می ساخت.

فرهنگ یونانی در قرن چهارم قبل از میلاد از سرزمین باختر راه خود را باز نمود. زمانی که افغانستان بخشی از امپراطوری اسکندر مقدونی بود و تحت تاثیر فرهنگ و فلسفه یونان قرار داشت.

در میانه قرن سوم پیش از میلاد در دوران حکمرانی آشوکا در هند بودیسم وارد افغانستان شد و به این ترتیب مکاتب رئالیسم و سورئالیسم یونانی با عرفان هندی در آمیخت و مکتب هنری جدیدی زائیده شد که اکنون از آن بعنوان مکتب هنری «گندهارا» یاد می شود . کانون این مکتب در حدادا (شش مایلی جنوب جلال آباد امروزی) قرار داشت.

با بر تخت نشستن کانیشکا در قرن دوم بعد از میلاد ، افغانستان به محلی برای نشو و گسترش آموزه ها و فرهنگ بودایی تبدیل شد که سرمنشا آن به منطقه سینکیانگ چین و مغولستان باز می گردد.

کانیشکا بطور خردمندانه پیرو آئین بودا گردید و کمی بعد به یکی از چهره های روشنفکر،سخاوتمند و ثابت قدم فرهنگ و ادب بودایی تبدیل شد.

در طول سلطنت طولانی و تاریخ ساز او (120 -160 م) بودیسم و  فرهنگ و ادب بودایی به فاکتور حیاتی امپراطوری او مبدل گردید. درنتیجه مکتب معروف گندهارا یا مکتب هنری تندیس سازی بودایی به سرعت پیشرفت کرد. این مکتب جدید بر خلاف آموزه های بودا موسس آئین بودا تصاویر او را بعنوان قبله گاه مقدس شمرده و مورد پرستش قرار می دادند – البته نه مانند ادیان ابتدایی و اولیه – در افغانستان بودیسم با بسیاری از عناصر فرهنگ خارجی در آمیخت و به آنها رنگ و بویی بودایی داد.

بر طبق تکنیکهای جدید هنری در سرزمین افغان سبب شد که بودا را به صورت بشر گونه نشان دهند. با زیبایی و آرامشی کامل و ترحم و مهربانی بر چهره و اندامی بی نقص که الهام بخش مومنان برای پیمودن چهار حقیقت شریف و متعالی بودیسم شود: عشق و محبت (متا) ، ترحم و شفقت (کارونا) ، خیرخواهی (مدیتا) و بردباری (اپیکا).

کانیشکا دارای دو پایتخت بود:

1) کاپیسا در 35 کیلومتری شمال کابل (منطقه بگرام کنونی) : پایتخت تابستانی

2) پورشاپورا (پیشاور امروزی) : جایگاه زمستانی او

او حامی خستگی ناپذیر بودیسم بود که تندیس ها و معابد فراوانی در سراسر امپراطوری وسیع خود و مخصوصا دو شهر یاد شده ساخت.

در پیشاور کانیشکا معبد زیبایی همراه با مجسمه ای به طول 150 فوت ساخت که در عصر خود بنایی بسیار بی نظیر و خارق العاده محسوب می شد. اما کاپیسا همچنان بعنوان کانونی برای معابد و تندیسهای آئین بودا بود.

یکی دیگر از معابد بودایی بنام شالوکیا بوسیله شهبانوی چینی ساخته شد که در دربار کانیشکا بعنوان گروگان نگهداری می شد. از این معبد با تشریفات خاصی محافظت می شد.

راهب معروف بودایی اهل چین «هوانگ سونگ» که افغانستان را در قرن هفتم میلادی زیارت نموده یادداشتهای او مویدی بر مطالب فوق است.

او توضیح می دهد که معابد بزرگ فراوانی در سراسر بامیان وجود داشتند و بت کوچکتر بامیان (بت 35 متری) قبله گاه بوداییان در اعصار گذشته افغانستان بوده است. دره بامیان در آن ایام دور یک کانون بزرگ و مهم فرهنگ بودایی محسوب می شده است که حتی قابل مقایسه با کانونهای مهم بودایی در سریلانکا و ایالات جنوبی آن بوده.

بامیان در مسیر جاده ارتباطی هند به بلخ قرار داشته که در آن ادویه ، جواهرات ، عاج، پنبه و مواد خام داد و ستد می شد . همچنین بامیان در مسیر جاده ابریشم قرار داشت که خاورمیانه را به امپراطوری چین و دیگر سلطان نشین های شرق آسیا مرتبط می کرد. کانون تجارت بامیان تا اوایل سده سیزدهم میلادی یعنی تا آغاز حمله چنگیز خان مغول همچنان پویا و فعال بود همچنانکه جواهر لعل نهرو در کتاب خود «کشف هند» به درستی می گوید : خنجر اسلام از قلب هند گذشت» که افغانستان نیز همین سرنوشت را پیدا نمود.

بامیان در 145 مایلی شمال کابل واقع شده است در فاصله 110 مایلی از کابل یک دره عمیق وجود دارد بنام گردنه شیبر که در زمستان پوشیده از برف می شود. پس از 19 مایل گذشتن از این گذرگاه جاده به دو شاخه منشعب می شود انشعاب سمت راست به سوی مزارشریف و انشعاب سمت چپ بسوی بامیان. جاده ای که به سمت بامیان می رود به موازات رودخانه بامیان قرار دارد در برخی نقاط جاده به صورت کمربندی در دامنه تپه ها و کوه ها ادامه می یابد. بعد از پیمودن 6 مایل به قلعه ای قدیمی بر فراز صخره ای سنگی بر می خوریم که شهر ضحاک  (ماردوش ) نامیده می شود.

شهر بامیان به نظر می رسد که روستایی بوده و بعد توسعه پیدا نموده است و غارهایی در دامنه کوه های شهر دیده میشود که شاید مکانی بوده برای عبادت و مدیتیشن راهبان عزلت نشین بودایی. شهر تاریخی بامیان در دامنه تپه های سرخ مانند در ارتفاع 9000 پایی از سطح دریا که در محدوده کوه های سر به فلک کشیده در نزدیکی کوه بابا در سلسله جبال هندوکش قرار گرفته ، جایی که در بیشتر اوقات سال پوشیده از برف است.

پس از دیدار از محدوده کوه ها ، روستا ها و حوزه رود بامیان و مشاهده دیوار نگاره ها و تندیس ها به این نتیجه میرسیم که بامیان مرکز آموزشی بودایی بوده است و کانون شکوهمند و با عظمت بودیسم در این منطقه قرار داشته و تا زمان تهاجم اسلام به این منطقه وجود داشته و توسعه هم یافته است.

در قسمتی کوچکی از شهر بامیان شهری کوچک با نام شهر غلغله بوسیله هونهای سفید (بربرها) ساخته شد.

دو بت عظیم بودا به ارتفاع 53 و 35 متر با تندیسهای کوچکتر در اطراف بر روی صخره های سنگی اطراف دره بامیان تراشیده شده است. این تندیسها به گونه ای ساخته شده که صخره ها بعنوان پوشش حفاظتی برای آنها عمل کرده (در دل صخره ها تراشیده شدند) تا در مقابل تغییرات جوی و سختی آب و هوا در این منطقه کوهستانی مقاومت نمایند. و باقی باشند تا منبع الهام بخش و نمادی برای شوق و حرارت دینی باشد برای زائران خسته دلی که مسیر دشوار را با پای پیاده و فقط با زیر انداز و یک عصا طی می کردند .

مسیر دشوار راه بگونه ای بود که هیچگونه وسیله حمل و نقلی وجود نداشت و تنها چهارپایانی مانند الاق و قاطر آن هم برای حمل آذوقه و بار در آن شرایط سخت استفاده می شد.

هوسان یانگ کسی که این معابد و تندیسهای حیرت انگیز و دیگر ساخته های بودایی را در سال 630 م دیده به اختصار و تلویحا اشاره می کند که «ردیف طلایی آتشین در هر طرفی ]دیده می شود[ ».

ساختن دو بت غول آسای بودا به ارتفاع 175 و 125 فوت در قرن دوم میلادی در زمان امپراطوری کانیشکا آغاز و تا چند امپراطور دیگر بعد از او ادامه یافت . شاید تا قرن چهارم یا پنجم میلادی.

مکانی که مجسمه های بودا در آن قرار داشتند حاوی دیوارنگاره های زیبایی بود که به دید باستان شناسی باید گفت که نشانه هایی از راه یافتن هنر هندی به افغانستان محسوب می شود. که آن هنر با عناصر یونانی ، رومی و ساسانی که از قبل در این منطقه وجود داشتند در آمیخت و از طریق سین کیانگ به چین و ژاپن منتقل شد.

مورخان نخستین اسلامی (قبل از قرن سیزدهم میلادی) از یک دوران طلائی صحبت می کنند. یکی از مورخان بنام یعقوبی با جزئیات کامل آن دیوار نگاره هایی که غارها  و مغاره های اطراف تندیسهای بودا را تزئین می نمود را توصیف می کند. او می گوید که ساکنان بامیان بت بزرگ را «سرخ بت» و بت کوچک را «بت خاکستری» می نامیدند.

در اوائل قرن سیزدهم با حمله چنگیز خان مغول به بامیان شهر و ساکنان ان به وضعیت بدی دچار شدند. روایتی است که می گوید نوه چنگیز خان «متوگان» فرزند جغتای د رطول محاصره شهر توسط ساکنان بامیان کشته شد و هنگامی که شهر پس از یک نبرد سخت و طولانی تسلیم شد چنگیز خان با آن مرام زشت و انتقام جوی خود دستور داد تا هیچ موجود زنده ای چه انسان و چه حیوان نباید جان سالم بدر ببرد.

شهر تخریب شده مائوبالیغ (شهر بد ) نامیده شد.

اما به قول اندیشمند و متفکر هندی جواهر لعل نهرو که امروزه خنجر جای خود را به تفنگ و خمپاره داده و طالبان هم بوسیله همانها (تفنگ و خمپاره)، میراث فرهنگی بودایی را نابود نمود ، میراثی که از اجداد و نیاکان ما باقی مانده بود. 

 

***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً چهارده                اکتوبر   2005