کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

همدلان کابل ناتهـ


دريچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

بت سومنات [سومناتهـ]

 

تتبع و نگارش: امام عبادی

 

وقتی شاگرد لیسهء استقلال بودم، معلم تاریخ در باره جنگها و فتوحات سلطان محمود غزنوی برای ما می گفت که آن امپراتور برعلاوهٌ تسخیر و تسلط به سرزمین پهناور هندوستان هدف نهایی داشت که آن مردم را به دین اسلام چه به زور و چه برضا تشویق نماید. بخاطر این هدف هرکجا که میرفت، بت های خورد و برزگ را می شکسته و فرو میریخت، از جلمه بت عظیم و بزرگ سومنات را که معتقدان و زایرن زیاد داشت، شکستاند. و پس از آن، آن سلطان به بت شکن مشهور شد. اما معلم تاریخ در خصوصیات بت سومنات هیچ نکته ای بیشتری را افزون نه نمود که بت مذکور چگونه ساختمان داشت؟

و این هیچمدان تازه، چگونگی ساختمان این بت را از لابلای مطالعه شرح مثنوی (مولینای بلخ) تالیف فاضل دانشمند بدیع الزمان فروز انفر از دفتر اول در داستان اعرابی و خلیفه [1] چنین یافت:

مولانا اولا مثال آورده است ک زمین در بین آسمانها قرار دارد:

مچون حکیمک اعتقادی کرده اســت             کاسمان بیضـــه زمین چون زرده است

گفت سایل چون بماند این خــــــاکدان            در میان این محــــــــــــــــــیط آسمان

همچو قــــــــــــــندیلی معلق در هوا              نه با سفل می رود نـــــــــــــه بر عُلا

آن حکیمش گـفت و کز جذب سمــــا              از جـــــــــــهات شش بــماند اندر هوا

چون ز مقناطیس قبه ریخــــــــــــته              در میان ماند آهنی اویختــــــــــــــــــه

آن دگر گـفت آسمان با صفــــــــــــا              کی کشد در خود زمین تیـــــــــــره را

بلکه دفعش می کند از شش جهــات              ز آن بماند اندر میــــــــــــــان عاصفات [2]

 

حکمای پیشین، معتقد بودند که زمین در وسط آسمانهای نه گانه قرار دارد و مرکز حجم آن، برمرکز عالم منطبق است، زمین را ساکن و بی حرکت فرض می کردند و برای سکون ارض بدو نظر مختلف گرویده بودند:

بعضی ها می گفتند چون نیروی جاذبه از همه سو برابر است، زمین در وسط قرار گرفته و ساکن مانده است، دسته ای دلیل آن را دفع افلاک به نحوی مساوی پنداشتند، اولین را مثال می زدند به بت آهنین که در خانه ای معلق و آونگ بود، دومین را تشبیه می کردند به کفی خاک که در شیشه ای ریزند و آن شیشه را بسرعت تمام برقطب خود در چرخ آورند که درین حالت آن کعنه به علت دفع و طرد مساوی در وسط شیشه قرار می گیرد، این تمثیل را ابن سینای بلخی در (شفا) بدینگونه می آورد:

و قائل انها کریة الجهات جذبأ متشابهآ فلایکون جهة اولی بان تنجذب الیها من جهة کمایحکی عن صنم کان فی بیت مقناطیس الحیطان و القرار و  السقف و کان قد قام فی وسط البیت منجذبا الی السطوح است بالسویة. [3]

صفت این بت معلق، در گرشابسنامهء اسعدی طوسی بدینگونه آمده است، او در ذکر عجایب هند که گرشاسب دیده بود، می گوید:

هم از ره دگر شهر ی آمده به پیش               در و نغز بتخانه ز اندازه بـــــــیش

یکی بتــــــــــــکده در میان ساخته                سرگنبدش بر مه انداخـــــــــــــته

همه بوم و دیوار او ساده ســـــنگ                تهی پک از آرایش و بوی و رنگ

بتی ساخته ماه پــــــــــیکر در وی                برهنه نه زر و نه زیور بــــــروی

بسی پــــــیکر مردم و م رغ و باز                زگردش میـــــــــــــان هوا پر باز

گروهی شمن گـــــــــرد او انجمن                سیه شان تن و دل سیـــــه تر ز تن

گرفته همه لکــــــهن و بسته روی                که و مه ز نخ ســـاده کرده ز موی

چنان بُد آن بیرهان را گمـــــــــان                که هست او خـــدای آمده ز آسمان

فرشتست گردش بپرهر که هـست                بفرمایش اســــــــــــتاد ایزد پرست

کسی را که بودی بچــــــیزی هوا                 چون زو خواســتی کردی ایزد دوا

از آهن بُذ آن بت معلق بـــــــجای                همان خانه از سنــــــگ آهن ربای

از آن بُد میان هوا داشـــــــــــــته                 گه سنــــــگش همی داشت افراشته [4]

 

داستان این بت آویخته درست همانست که در بارهً بت سومناتهـ نقل می کنند، زکریا محمد بن محمود قزوینی در آثار البلاد می گوید:

از شگفتی های آن معبد بتی بود بنام سومنات که بی ستونی در زیر و بندی از زبر در هوا معلق ایستاده بود، محمود غزنوی در فتح سومنات بسیار کوشید بدان امید که هندیان مسلمان شوند، او در نیمه ذی القعده سال 416 به سومنات رسید، پس از آن یاران خود پرسید که شما در باره این بت و ایستادنش در هوا چه می گویید، بعضی گفتند که آنرا به بندی نهفته اویخته اند، محمود گفت تا یکی نیزه ای از همه سوی بت حرکت دهد و بیازماید، آن نیز به هیچ مانع برخورد، یکی از حاضران گفت چنین پندارم که این گنبد را از سنگ مقناطیس ساخته اند و این بت از آهن است و سازنده بدقت تمام همه جوانب را با رعایت میزان جذب مقناطیس بناکرده است چنانکه هیچ طرف بردیگری نمی چربد و بت بدین سبب در میان گنبد آونگ مانده است. بعضی از حاضران به موافق و برخی مخالف شدند، او گفت، اجازه ده تا دو سنگ از بالای گنبد برگیرم، محمود اجازه داد و او چنین کرد و بیت بیکسو گژ شد تا تمام سقف را برداشت، آنگاه بت بر زمین افتاد. [5]

مؤلف عجایب المخوقات که کتاب خود را در نیمه قرن دوم ششم و زمان سلطنت طغرل بن ارسلان، آخرین پادشاه سلجوقی عراق (571-590) تالیف کرده است، در باب خواص مقناطیس می گوید: « هندوان از آن چیزها شگفت کنند، خانهء از مقناطیس بکردند و بتی آهنین در آن بردند، مقناطیس آن را از شش جهت جذب می کرد تا معلق در هوا بمامند. [6]

چنانکه می بینید درین روایت و نیز در گفتهء ابن سینا و فخرالدین رازی و اسعدی طوسی ذکری از سومنات بمیان نیامده است، ابوریحان بیرونی و گردیزی و ابن الاثیر و منهاج سراج و میرخواند و خواندمیر، بصراحت گفته اند که این بت را از سنگ تراشیده بودند، به نقل ابوریحان آن صورت مذاکیر مهادیو بوده است، محمود غزنوی این بت را شکست و قسمتی از آن را بر در جامع غزنی نهاد و دیگر قسم بر درکوشک سلطنت و یک قسم به مکه فرستاد و یک قسم به مدینه. قسمتی ازین بت که بر در جامع غزنین نهاده بودند تا زمان تالیف زین الاخبار همچنان بردر جامع بوده است (حدود 444)

فرخی سیستانی که در فتح سومنات قصیده ای غرا به مطلع ذیل:

فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر            سخن نوآر که نو را حلاوتی است دگر

 

سروده، هم ازین داستان که موضوع خیالات شاعرانه تواند بود، ذکری نمیکند. [7]

 

رویکردها:

[1]         شرح مثنوی، ص ص، 1060-1063

[2]         عاصفات: بادهای تندوسخت

[3]         طبیعیات شفا، طبع ایران، ص 188-189

[4]         گرشاسبنامه طبع تهران ص 191

[5]         المباحث المشرقیه، طبع حیدر آباد دکن هندوستان، ج 2، ص 912-913

[6]         شرح موافقف، طبع آستانه ج 2 ص 482

[7]         آثار البلاد طبع بیروت ص 95-97 با ترجمه به پارسی و اختصار

[8]         عجائب المخلوقات انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 154

[9]         جع ما آراالهند طبع لیپزیک ص 59

[10]    زین الاخبار، ص 252-253

[11]    طبقات ناصری طبع کابل ص 271،

[12]    روضه الصفد، طبع تهران 1270 ج 4، ذکر فتح سومنات، حبیب السیر، طبع بمبیی ج 4 ص 24

 

بنابرین روایت ذکریا بن محمد قزوینی بنیادی ندارد و بی گمان مولانا چنانکه سیاق عبارت نشان میدهد این مطلب را از شفای بوعلی یا مباحث مشرقیه استفاده کرده است.

در کتاب نخبه الدهر فی عجائب اکبر و البحر تالیف محمد بن ابی طالب انصاری دمشقی (طبع بغداد، ص 170) وصفی مشبع از سومنات ذکر شده است، که آنهم با گفته بیرونی و دیگران مطابقت دارد.

قابل یادوریست:

با سپاس از روح زنده یاد بدیع الزمان فرمه زانفر مؤلف کتاب: (شرح مثنوی شریف) که مأخذ طویلی را برای محققان در باره مطلب مقاله آورده است، بیگمان که تتبع کنندگان هندو برای روشنایی معلومات به نسل جدیدی بیرون از کشور اصلی شان استفاده بیشتر خواهند نمود.

                                                                                              ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً هفده              نومبر  2005