همدلان کابل ناتهـ


دريچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

وضع رقتبار کودکان در جهان سوم

 

 

دراین، نوبت بر صدرسخن معصومیت، ناتوانی، ناگزیری و فقر را می نشنانیم و از موضوعی سخن میرانیم که در کشورهای فقرزده و پسمانده داغ ننگ و جنایت را برجبین دارد و در مواردی با قوانین حمایت می شود.

 

موضوع بحث ما، کار کودکان نارس و نورس است، که ناگزیرند در بدترین شرایط زیستی و صحی، در مناطق داغسیر و سرد سیر، ده تا دوازده ساعت جان بکنند و سرانجام یک چهارم مزد یک کارگر عادی را دریافت بدارند.

 

شدت فقر و بینوایی هزاران خانواده در جهان سوم را ناگزیر کرده که کودکان شانرا پیش از طلوع آفتاب از خواب بیدار کنند و عوض مکتب و مدرسه، به کارگاه های قالی بافی، معادن سنگ آهک و نمک و زغال سنگ بفرستند و با شیره جان آنها، قوت و لایموت خانواده را فراهم کنند.

 

خوب به خاطر داریم که سالهای قبل از جنگ در افغانستان، وقتیکه ماموران دولت برای انتخاب و جلب کودکان خانواده های دهقانی به روستا ها می رفتند پدران خانواده ها با دادن رشوه کودکان شان را از خواندن و نوشتن بازمیداشتند تا درکشت و زرع و چرای دامها و آبیاری و هیزم کنی و درو تنها نمانند، و دراین سالها که دیگر جز جنگ و دریدن و قطع وقمع، حرفه ای نمانده است بازهمان دودمانهای بربادرفته، ناگزیرند نوجوانهای شانرا در التزام جنگ سالارها بگمارند تا در بدل معاش بخور و نمیری، آدم بکشند ویا کشته شوند.

 

در ممالک گردونواح ما نیز وضع کار کودکان، تفاوت چندانی با ما ندارد. همین حالا ملیونها کودک در پاکستان، هند، ایران و کشورهای آسیای میانه شکار آز و طمع کارفرما های می شوند و به ندرت به سی سالگی و چهل سالگی میرسند.

 

همین پیرار سال، کودکی قالینباف، بنام محمد اقبال که به همت کی از سازمانهای بشر دوست، حجاف و جنایات مافیای کارخانه دارش را در خارج از پاکستان افشا کرده بود دو ماه بعد از عودتش به پاکستان ترور شد و اکنون بیشتر دولت های آسیایی حمایت از حقوق کودک از سوی محامع جهانی را توطئه ای در مقابل صنایع بومی و ماشینی شان میدانند و استدلال می کنند که چاق کردن چین سروصدا ها از سوی قدرت صنعتی در واقع حذف تنها امتیازیست که به اصطلاح کشورهای روبه توسعه در اختیار دارند و آن چیزی جز کار ارزان کودکان فقیر شهری و روستانی نیست. واین مسأله همان پرادوکس لاینحلی اس که تا هنوز کسی به حل آن توفیق نیافته است.

 

میگویند اگر کودکان از بازار کار کشورهای جهان سوم رانده شوند کارخانه داران در عرصه های تولید کالا های ارزان تنها امتیاز شان را که همان نیروی کار ارزان است از دست میدهند و اگر حقوق کودک معنی بر عدم استعمار کودکان را رعایت نمایند باید مثل همیشه میدان را در برابر رقبای غربی خالی نمایند. پس جسم و جان کودکان چون بره های نوزاد گوسفندان قره قل زیر تیغ میرودد تا تساوی و تعادل قدرت دو طرف بهره کش حفظ شود.

 

هرچند چنین موضوع با اهمیتی، محتاج یک بررسی جدی و همه جانبه است ولی هم بخاطر محدویت صفحات و هم به سبب پرهیز از اطالهء کلام باید حال و هوای مقابل مان را تغییر بدهیم و به حقایق عریانی توجه کنیم که باوصف پرده پوشی و کتمان برخی از محافل اقتصادی در جهان سوم، از پرده برافتاده است.

آمار و ارقام نشان میدهند که در سراسر جهان سوم بیش از ٢۵٠ ملیون کودک زیر پانزده سال، به اجرای شاقترین کارها مشغول اند و تعداد کثیری از دختران و پسران نابالغ کارگر، مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. در برازیل گوری دسته جمعی کشف شده که در آن پانزده کودک کارگر ار زیر خاک کرده اند و معلوم شده است که محافظان مسلح آن بیچاره ها را هنگام فرار، به رگبار گلوله بسسته اند.

آیا بشر بودن آنهم بشر خردسال حق وحقوقی دارد یا خیر؟

 

باور رایج این است که «نفس انسان بودن» خود بخود ایجاد حق میکند و حقوق طبیعی و خدادادی معنای جز این ندارد. اگر ما این اصل را قبول داریم باید در هیچ لحظه ای بهترین های ما را که کودکان ما هستند از یاد نبریم و از حقوق اولیه آنها که تحصیل رایگان، اجباری و عمومی و تفریح، رهایی آنها از هرگونه بهره کشی غیر انسانیست دفاع کینم و قلم و قدم خویش را دراین راه به کار ببریم چه در مسأله حقوق انسان، رنگ پوست، تیره و تبار، تابعیت، مذهب و ملیت نباید دخالت داده شود.

 

زیرا حقوق بشر حداقل حق هایی است که یک انسان به خاطر انسان بودنش داراست و به هیچ روی کاستی پذیر نمی باشد.

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً یازدهُم             اگست/ سپتمبر   2005