همدلان کابل ناتهـ


دریچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

نوشتهء عزیزالدین وکیلی پوپلزایی

 

 

دعوت شهریان کراچی

و

نطق امان الله شاه غازی

 

پادشاه و ملکهء افغانستان و همرهان سفر شان پس از چند ساعت استراحت در قصرگورنری کراچی، در دعوتیکه از طرف اهالی پشتون، هندو، سکهـ ها و سائر باشنده گان شهر کراچی در باغ (گاردن پارتی) با احترام و رود شان ترتیب شده بود، با همراهی سردار شیراحمد خان قونس افغانی مقیم کراچی، شرکت کردند.

از قصر اقامتگاه (گورنمنت هوس کراچی) الی باغ مذکور، مستقبلین از هر فرقه مردم اعم از مسلمان و هندو وغیره به زبان خود و به صدا های: (الله اکبر ـ خوش آمدید ـ مانده نباشید ـ زنده باد) و کلمات و جملاتی به رسم احترام و ابراز خلوصت و عقیدت بلانهایت از امان الله شاه غازی که از بدو جلوس از آزادی و حقوق ملل مدافعه می نمود، استقبال کردند.

 

امان الله شاه، دربین همین جوش و خروش زائدالوصف پیش روی دروازهء باغ که بصورت شانداری تزئین گردیده بود، از موتر خارج شده و بعد از مصافحه با نمایندگان مردم از وسط مستقبلین عبور نموده و به محل خاصی که به صورت تخت ساخته و یک چوکی نقره روی آن گذارده بودند، اخذ موقع کرد.

بعداز قبول مراسم تعظیم و عرض سلام میزبانان و مدعوین و ختم موزیک، مارش استقلال افغانستان، نخست از طرف رئیس بلدیهء کراچی لایحهء خیرمقدم به زبان دری و پیشگاه پادشاه افغانستان به عرض رسید.

بعد از ختم قرائت لایحهء معروضه که به اصطلاح آنها مفهوم تبریکیه داشت، هدیه یی را به حضور پادشاه غازی تقدیم نمودند. و بعد به همین ترتیب وکیل مردم اهل هنود و سکهـ و قزلباش [١] تبریکنامه ها وهدایای تقدیم کرده از جانب جمعیت های خود یکایک به پیشگاه امان الله غازی تقدیم کرده مرخص می شدند.

 

 

 

 

خلاصهء نطق امان الله شاه

 

«اولأ از همه برادران مسلمان خود مقیم هندوستان، که به کمال محبت و گرمجوشی از من در شهر کراچی استقبال نموده اند تشکر می نمایم. چون این همه گرمجوشی ها را علاوه از این جمعیت، در حین عبور از شوارع از هر فرد دیده ام مرا زیاده تر مسرور و متشکر ساخته است. از خطابهً اداره بلدیهء کراچی که به حضورم قرائت و ورقهء آن به صورت هدیه یی تقدیم شده است، بسیار متشکرم. و نیز از اظهار احساسات برادران پارسی خود از ابراز مسرت می نمایم. از برادران مسلمان و هندوی خود که دراین خاک هندوستان بسر می برند و اظهار صمیمیت و محبت فوق العاده نموده اند، بسیار ممنونم و کمال تشکر دارم. و نیز از کافهء اهل هنود و سکهـ که به صورت خیلی احترام کارانه د ر طول را و باز در اینجا آمده اند و اداء احترام می نمایند، از اوشان نیز تشکر می نمایم.

دریکی از نطق های من به این مطلب اشارت رفته است که ملت افغان اختیارات خود را به من سپرده اند، اما ملت من الحمدلله بیدار و هوشیارانه خدمت خود را خود شان میکند. تنها من یک خدمتگار شان هستم که صورت تصویب وکلای شان برای مصالح امور شان در مواقع اجراء گذاشته امیر میدهم.[٢] اظهار احساسات وداعیه و ارادهء محبت ملت من فراموش شدنی نیست. به وقت وداع به اوشان گفتم، که من از شما ملت خود بسیار ممنون و در این سفر هر قدر موقع خوش پذیرایی که برایم پیش میشود، از همت شما مردمان دوست و اخلاصمند دانسته، اول به خدای خود شکر گذارم و بعدأ از شما ملت غیور رخود [٣] اظهارت شما را نسبت به صورت اجراآت عدالت کارانه و مساویانهء افغانستان جواب میگویم که: اساس اسلامیت، عدل ومساوات است. و من و همکارانم به برادران هندوی خود که در اینجا حاضر هستند، اطمینان میدهم که قوانین جاریهء حکومت افغانی هیچ فرق و امتیازی در حقوق نسبت به آنها نگذاشته است و به همه یکسان رفتار می شود و در حقوق برابر اند.

در نطق دیگری بیان شده بود که من برای قوم خود خدمت می کنم. من یقیین دارم که گوینده مضمون مذکور مرا خیلی دوست دارد. زیرا من عاشق افغانستان عزیزم و پروانه وار خدمت میکنم. ولی تا حال آن خدمتی که منتهای آرزوی من است نکرده ام. این احساسات خوب شما اهالی است که خدمت برای ملت عزیز خود میکنم و از شما اظهار مسرت می کنید. من با شما و حکومت شما مناسبات همسایگی بلکه دوستی خوبی دارم و بنابر سبب دادوستد و معاملهء تجارتی که دربین اهالی قندهار و شما بیشتر است تمام قندهار شما اهالی کراچی را دوست دارند.

در یکی از نطق ها نسبت به آثار تاریخی بلخ اشاره شده بود، چون این یک مساله تاریخی و هم سیاسی و مربوط به آینده است لهذا موضوع را برآینده گذاشته و این بحث که من پدر بودم یا تو پدر من، خیلی دراز است و این وقت لازم است که ماوشما برادروار حیات بسر ببریم.

توصیه یی که برای ملت خود کرده ام به شما حکایتأ نقل میکنم که من به اساس اسلامیت خدمت میکنم. حتی پیشروی جمعیت بزرگ گفتم که آن چنان شیعه ئی که تو میخواهی، من نیستم. و هم آن چنان سنی که تو میخواهی، من نیستم. به اساس مساویانهء اسلامیت یک خدمتگار نوع بشرم. لهذا رباعی را که شما قبلأ در نطق خود خوانده اید، من تکرار میکنم:

 

بنی آدم اعضــــــای یکدیگر اند                  که در آفریــنش زیک جوهر اند

چو عضــوی بدرد آورد روزگار                 امان الله را نمــــاند قـــــــــــرار [٤]

 

پس توصیهء من محبت و اتفاق باهمدیگر است. خفه نشوید. از صورت بیاناتیکه من در قندهار و کابل کرده ام، چه ملت پراگنده را علمای خودغرض و بدبخت می سازند. برای انیکه یا شخص آمده در یک درهء افغانستان مــرید پیدا میکند. و از آنجا یک نفر آمده از شما درینجا مـــرید می گیرد. واین است که شما را برای منفعت خود پراگنده میسازند.

 

ای بسی ابلیـــس آدم روی است                   بس بهر دستی نباید داد دست

 

همین وصیت بود که به ملت عزیز خود نموده ام که در اصلاح امور و ترقی خودشان کار کنند و باقی ختم کلام خود را به آرزوی استحکام مناسبات حکومت خود و حکومت شما که نقطهء نظر تجارتی و اقتصادی دارای اهیمت بزرگ است، نموده و دوام محبت را بین خود و شما تمنا میکنم.»

 

امان الله شاه غازی بعد از ختم نطق برای صرف چای تشریف بردند. با هریک از حاضرین احوال پرسی و ابراز مهربانی فرمودند و پس از صرف  چای به ساعت شش ونیم عصر روز مذکرو با حاضرین وداع و به طرف قصر اقامتگاه خویش (گورمنت هوس) مراجعت کردند.

 در طول راه مستقلبن بیشتر و گرمتر از موقع ورود به آواز های بلند ابراز احترام و شادمانی مینمودند و "غازی افغان زنده باد" می گفتند.

 طعام شب در گورنمنت هوس، صرف گردید. و بساعت (۹) شب بنابر عرض سردار شیراحمدخان قونسل افغانی در کراچی که گفته بود: افغانهای اتباع افغانستان در عمارت قونسل خانهء افغانی اجتماع نموده امید باریابی پادشاهء غازی را دارند. امان الله شاه به قونسل خانه افغانی تشریف برد و در قونسل خانه افغانی فرزندان افغان را دیده نصایح لازم احوال شان فرمود. و بعد از صرف چای و صحبت با برادران افغان به گورنمنت هوس کراچی، قصر اقامتگاه خویش معاودت نمودند.

درهمین شب در عمارت قونسل خانهء افغانی کراچی، پس از نطق پادشاه غازی، عبدالروف پس چهارده ساله عبدالغفورخان ولد دوست محمد خان توخی به حضور امان الله شاه غازی قطعه نظمی را قرائت نمود:

 

ای توشاهی کز مددگـــــــاری حی مستعـــــان           کردی افغان را رها از بنـــــــدگی این و آن

بــــیرق افغان نمودی نصـب اندر شرق وغرب          غرش کوسش رساندی از زمــــین و آسمــان

بازکردی پـــــای تعلیم از برایش تا ز عـــــــلم           شهره در علم و هنر افغان شود اندر جهـــان

دستـه یی را در اروپــــــــــا بهر تحصیل علوم           با جلال و عزو رفعت چون پـدرکردی روان

علم و صنعت، عزورفعت از تو شد مارا نصیب           باورت بادا بهر جایی خـــــــــــدای مستعان

بهر غمخواری افغــــــــان روز و شب اندر سفر         صرف کردی و رعیت را نمودی شـــــادمان

 

توضیحات اشارات:

 

[١] ـ این سطر مطابق ترتیب پروگرام همان محفل دعوت بزرگ، نوشته شد.

 

[٢] و [٣] ـ ضرورت بیان این اشارات در کراچی برای آن بود که یکی از نماینده گان انگلیس قبل از وارد شدن امان الله شاه به سرحد هندوستان گفته بود: "امان الله شاه تمام اختیارات را از ملت بخود گرفته و خود را وکیل کامل اختیار ملت دانسته در هر کاری مستقلانه و بدون فتوا و مشورت ملت اقدام می نماید و ملت کدام اخیتار ندارد."

امان الله شاه در همین دعوت رسمی شهریات کراچی در میان جمع کثیری اهالی که تمام مردمان و نمایندگان و جاسوسان حاضر بودند در موضوع خیلی حساس تماس گرفته و اشارتأ جواب قابل قناعت بیان فرمود که: «ملت افغان خود به تمام امور ملی و اجتماعی اختیار مطلق دارد و من بحیث یکنفر خدمتگار و به فتوا و مشورت ملت افغانستان کار مینمایم». و به همان مناسبات مثالهای روش آورد بو به قناعت شنویندگان پرداخت. تا مخالفین افغانستان باردیگر از اینگونه پروپاگند های خارجی خودداری نمایند.

 

[٤] ـ  مصراع قول سعدی چنان است که [دگر عضو ها را نماند قــــرار] اما امان الله غازی به این مفهوم که یعنی بهر مردمی ویا کشوری که اگر دردی و یه مصیبتی برسد من ناقرار میشوم و عین آن درد را به وجود خود و ملت عزیز افغانستان احساس میکنم. و یقیین میرود که امان الله شاه طرفدار ترقی و آزادی و حفظ حقوق تمام ممالک بود. دراین نطق رسمی در کراچی که نمایندگاه تمام اقوام اشتراک داشتند، افکار بهی خواهانه و بشردوستانهء خود را یکبار دیگر ابراز و اعلام فرمود. و آن ابیات سعدی شیرازی ترجمهء حدیث نبوی است.  عزیزالدین وکیلی پوپلزایی

 

 با استفاده از کتاب «سفر های امان الله خان»

 

عکس دومی: محمدظاهر شاه سابق افغانستان، سال 1349 در آستان امان الله شاه غازی در روم.

 

 

دروازهً کابل

سال اول                   شمارهً دهم              اگست   2005