کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظری دوکتور فقیرچند چندیوک در مورد....

 

 

با مطالعه مضمون تحت عنوان "حکم اعدام در دولت اسلامی افغانستان ویا تطبیق فرهنگ عصر حجر و در عصر خرد و انترنیت" توجه ام را با تاریخچه اعدام های سیاسی و از جمله اعدام امیر حبیب الله کلکانی مشهور به بچهء سقاو، اعدام عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی (احزاب نُه گانه) توسط طالبان وحشی و دون صفت جلب کرد.

بقول نویسنده گرامی بارها شنیده است که تاریخ تکرار میشود و این تکرار در مورد اعدام عبدالعلی مزاری صدق دانسته است و بعدأ در مورد چگونگی تشیع جنازه وی و گویا اینکه جناب شان از مردم ریسمان بدست زده شده و نظیر چنین گرامیداشت از یک رهبر را در تاریخ ندیده است.

بنظر من برسی شخصیت ها و رهبران احزاب سیاسی و گروه های مختلفه سیاسی طور تجریدی و کاملا جدا از برنامه و مرام نامه حزب مربوطه اش «تیوری» و طرزالعمل و کارگردانی شان در دوران مبارزه قدرت درست نمیباشد. همان گونه که شخصیت امیر عبدالرحمن خان، نادر خان، ملامحمدعمر، سیاف، ربانی و مسعود وغیره نمیتواند طورجداگانه از برنامه تیوریک حزبی و سازمانی و حکومتی و کارکرد عملی شان در دوران قدرت، جدا برسی شود. این مسله در مورد شخصیت عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی نیز کاملأ درست به  نظر میرسد.

هدف بنده از تحریر این مختصر روشنی انداختن در مورد حزب وحدت اسلامی و بخصوص کارکردگی عملی این حزب اسلامی در زمان اشغال کابل توسط مجاهدین و دوستم هرگز بدین معنی نخواهد بود که در مورد سایر گروپ های مجاهدین نوع خاموشی ویا علامه تایید در میان است. بلکه برعکس با صراحت کاملا باید بگویم که مشت نمونه خوار است و برای هندو ها و سکهـ های افغان فرق بین این گروپ های مذهبی اسلامی و طالبان جود نداشته و همه شان پشت و روی یک سکه اند.

با وجود اختلاف و تفاوت های سمتی، زبانی و تعضبات مذهبی و تفاوت های بین باداران بین المللی شان، همه این گروپ ها و احزاب مجاهدین و طالبان در یک کتله و هدف کاملا همنوا بوده که نهاد های افراطی گرای اسلامی در افغانستان هرچه وسعیتر و محکمتر پایه گذاری شده و توسعه پیدا کند و افغانستان به تخته خیز و تجاوز علیه سایر مناطق جهان بنیاد گرایئ افراطی، تاسیس دولت برمبنای صرفأ قوانین شرعیی، پاک سازی و از بین بردن همه آثار نهاد های قبل از اسلام در افغانستان بوده است. کارکردگی و تلاش افراطیون افغانی در تبانی با اعراب افراطیISI  پاکستان و دولت اسلامی ایران بالاخره سبب شد که افغانستان به نشر و مرکز ترویزم افراطی مبدل شود.

من در مورد و عملکرد حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری و حزب حرکت اسلامی نکات خیلی کوچک را خدمت تحریر میدارم زیرا من باشنده آن حصه از شهر کابل بودم که بعد از اشغال کابل 1992 توسط احزاب و گروپ های اسلامی مجاهدین منطقه مسکونه من توسط حزب وحدت و حرکت اشغال و اداره شد. مناطق مثل قلعه فتح الله خان، حمام مامور عبدل، چارقلعه وزیر آباد و تایمنی وات. تعداد ساکنین هندو و سکهـ این مناطق نیز رقم نسبتأ درشت بود.

بازهم بقول از نویسنده گی گرامی امیر حبیب الله کلکانی یک مسلمان معمولی و صادق و پاکدل دهاتی بود. از تحصیل بهره نداشت و بقول محترم غبار استعداد و شایستگی اداره یک قریه را نداشت چه رسد به رهبری یک کشور. ولی اگر به ترکیب رهبران احزاب 8گانه و 9گانه مجاهدین توجه شود این رهبران شامل تحصیل کرده گان پوهنتون کابل، پوهنتون الحضر مصر، استادان پوهنتون کابل، تعلیم دیدگان مکتب ولایت فقیه و طرفداران آخوند ها که چند سالی را هم در شهر قم سپری کرده بعدآ بکابل تشریف فرما شدند، میباشند.

این ها همه مجهز با تعالیم حقیقی اسلام و طرفداران سرسخت عدالت نبوی بودند. با وجود که از سالیان دراز اکثریت ملت افغانستان مسلمان بوده اند ولی قرار ادعای ایشان سیادت و قیادت دارند تا پایه های عمیق اسلام را در جامعه افغانستان پایه گذاری کنند چون طی چندین قرن بنابر تاثر حکومات مختلفه مردم از عقیده و شناخت اسلام منحرف بوده اند.

ولی دیده شده است که تاریخ از جهت معکوس آن نیز حرکت کرده است. به مجرد اشغال کابل توسط احزاب مجاهدین برهمه هویدا است که چه بدبختی بزرگی بالای مردم نازل شد و میتوان آنرا سونامی مجاهدین افغان نام نهاد و شاید هم بدتر از سونامی. در آن قسمت که شهرکابل که من مسکون بودم در تمام جاده های آن مناطق به فاصله هرچند ده متر پوسته های حزب وحدت اسلامی و حرکت اسلامی تاسیس شد که از طرف چند نفر تفنگدار به معه سایر اسلحه خفیف و ثقیله اداره و کنترول میشد. در فاصله هر نیم ویا یک ساعت موترهای با افراد مسلح و مجهز با انواع مختلف اسلحه در گشت و گذار بودند و از احوال امنیت منطقه آگاهی می گرفتند. تعداد از پوسته های حزب وحدت اسلامی با فوتوی خیمنی و بیرق های ایران مزین شده و در دیوار ها و در های این مناطق شعارهای مذهبی به خط درشت و بزرگ خطاطی شده بود از جمله شعاری در مورد حجاب زن و سایر قوانین سخت گیرانه افراطی.

هندوها و سکهـ های این مناطق فورأ پس از اشغال مناطق توسطه پسته های حزب وحدت اسلامی مجبور به پرداخت باج دهی هفته وار و تهیه سه وقت نان برای مجاهدین شدند هیچ خانواده هندو و سکهـ جرآت سرپیچی را ازین باج و نان دهی نداشت زیرا میدانست که در صورت تخلف سرنوشت شان چه خواهد شد.

توهین و تحقیر بنام مذهب و عقیده، دشنام لت وکوب، تلاشی جیبها وغیره کار کاملا طبیعی و نورمال بود و همیشه در هر حصه از جاده های این مناطق توسط مجاهدین در حق هندو وسکهـ های اجرا میشد.

منازل آن عده مردم که به خارج رفته بودند فقط در ظرف چند روز  توسط مجاهدین و قوماندان شان اشغال و مال مدار داخل منازل شان تمام اثاثیه و الوازم موتر، تلویزیون، ویدیو رادیو وغیره وغیره همه ضبط و به غرامت دلیرمردان مذهبی درآمد.

ساده لوحانی در میان ما هم بودند که می پنداشتند که افغانستان وطن و خانه آبایی شان است و ما نباید وطن خویش را ترک کنیم و ما در مناقشات سیاسی ذیدخل نیستیم، سلاح بدست نداریم و شامل کدام حزب و گروه هم نیستیم پس با ما کسی غرضدار نخواهد بود.

اما این همه صرفأ خیال پردازی و خوابی بیش نبود.منازل و دکان های اقلیت مظلوم، بی دفاع و بدون سلاح و بدون پشتیبان همه روزه و شبانه مورد تلاشی های گوناگون به بهانه های مختلف و نیرنگ های افراد حزب وحدت اسلامی در منطقه ما و توسط سایر گروپ ها تنظیمی در دیگر مناطق کابل از جمله کارته پروان و شوربازار کابل صورت می گرفت. پول نقد، ذخیره خوراکه و اشیای لوکس در همان مرحله اول از طرف مجاهدین تصاحب می شدند. زنان و اطفال شان به شدت صدمه روحی دیده و مردهای شان مورد لت و کوب و شکنجه اذیت و آزار می شدند. حتا اطفال و زنان مورد تجاوز جنسی قرار می دادند از جمله حوادثی که من اطلاع دارم دو دختر خوردسال از حویلی در حضور پدر و مادر و فامیل شان توسط مجاهدین ربوده شده و بعدأ آنها به زور مسلمان ساخته شده با ایشان نکاح کردند.

مجاهدین صاحبان با چندین تن مسلح به بهانهء این و آن افراد بیگناه را باخود بردند و در آنجا قرارگاه حزب وحدت اسلامی بود و  در منزل واقع سرک منطقه حمام مامور عبدل و قلعه فتح الله که مرکزدفتر سابق خاد کمونیست ها بود، واقع شده بود.

ایشان را چند شبانه روز حبس و پس از اخذ مبالغ هنگفت نقدی آنهم به دالر آنها را رها ساختند. کوچ کشی و سفر از یک منطقه به منطقه دیگر حتی از یک سرک به سرک دیگر نمیتوانست بدون پرداخت مبالغ در جیب مجاهدین صورت بگیرد. شنیدن موسیقی به صدای بلند، دیدن فلم های هندی و داشتن ویدیو همه خلاف عنعنات اسلامی پنداشته می شد و افرادی که در رابطه با چنین مسایل گیر می آمدند مجازات جسمی و جریمه نقدی می شدند.

در مورد دایر نمودن محافل عروسی و اشتراک در مراسم عذا داری اصلآ  نمیتواند سوالی طرح باشد. وقتی می خواستم به عذاداری یکی از وابستگانم به منزلش بروم بدام مجاهدین افتادم و پس از دادن یک مشت پول رها شدم و برایم گفت اگر زیاد اصرار کنم و دلیل و دلایل بگویم ترا با هندوستان و سومنات ات یکجا در خواهم داد.

این بود چند نمونه خیلی کوچک از طرز العمل حزب وحدت اسلامی و سایر گروپ های مجاهدین در رابطه با تخطی ها از حقوق همشهری، حق هموطن و حقوق حقه انسانی.

 

در تمام مناطق شهر کابل روزانه و بخصوص از طرف شب توسط تفنگ بدستان مجاهدین به عنوان پیروزی شان بر کمونیست ها هزار فیر های هوایی صورت می گرفت که در نتیجه این فیرهای پیروزمندانه تعدادی از مرمی ها به جان عده اثابت میکرد که تا جان شیرین خود را در اثر ان از دست میداند یا جراحت برداشته زخمی و معیوب می شدند.

شبی هم در تایمنی در منزل موهن لال بزاز داخل شدند خودش با خانم و پسر جوانش را به قتل رساندند و فردای آن که میت ها را می خواستیم سپرد آتش کنیم و تعداد از مردم دور هم جمع شده بودند حتی مقامات مسوول در زمینه پرسانی بعمل نیاوردند و زمزه های در منطقه در بیرون خانه مقتول شنیده می شد که گویا یک فامیل کافر مردار شده است. گشت و گذار در کوچه ها و آوردن آذوقه و نفقه برای فامیل پروبلم خیلی بزرگ بوده است. اگر بدام مجاهدین می افتادی هرچه در جیب داری باید به مجاهد بدهی و هرچه بدست داری ان را نصف کنی. در غیر ان دم ات نصیب تن ات نخواهد بود.

در چندین منازل هندو و سکهـ، مجاهدین حزب وحدت درخت های روی حویلی را قطع کرده نصف آن را مال خویش اعلان کرده و چوبش را با خود می بردند.

در سایر مناطق شهر که در تصرف سایر گروپ های مجاهدین قرار داشت عبادتگاه ها و درمسال های هندو و سکهـ از بیخ و بن تاراج و تخریب شدند از چوب دروازه گرفته با همه اشیای زینتی و اثاثیه را با خود حمل نمودند و به مقدسات و کتب دینی توهین های خیلی خیلی بزرگ انجام می دادند. عبادتگاه آسمایی جوی شیر و درمسال کارته پروان را طعمه حریق ساختند.

بازهم به نقل از نویسنده گرامی در زمان امیرحبیب الله کلکانی صرف یک خباز کشته شد و کدام کشتار مذهبی و لسانی و منطقه یی رخ نداده است و به اقلیت مذهبی هندو و سکهـ صدمه نرسیده و کودکان شان بزور مسلمان ساخته نشدند.

ولی بازهم تاریخ در جهت عکس ان حرکت کرد از هم بد و بدتر در حق تمام مردم بخصوص در حق هندوها و سکهـ ها در زمان رهبری مجاهدین آراسته با تحصیل و شامل استادان پوهنتون و تحصیل کرده های الحضر مصر و قم ایران صورت پذیرفت.

مطلب کوچک دیگری را لازم میدانم در این نوشته مختصر ذکر نمایم و آن اشغال پوهنتون کابل و پولی تخنیک یگانه کانون فرهنگی کشور توسط احزاب جهادی اسلامی به شمبول حزب وحدت اسلامی و در گیری های خونین شان علیه یکدیگر درین کانون علم و فرهنگ باعث نابودی و چپاول کامل این یگانه کانون معرفت کشور انجامید که به یقین در زمان سلطنت امیر حبیب کلکانی مشهور بچه سقاو رخ نداده است.

تخریب مجسمه های با شکوه و پرعظمت بودای بامیان و چورچپاول تاراج و تخریب موزیم کابل و بخصوص از بین بردن تمام اثار تاریخی قبل از اسلام در افغانستان، توسط مجاهدین و رهبران نمونه دیگری از دشمنی با فرهنگ است که تاریخ نظیرش تا اکنون در هیچ کشور از جهان ندیده است.

حزب وحدت اسلامی و حرکت اسلامی که خویشتن را نماینده گان اقلیت مذهبی و نژادی جامعهء افغان معرفی می نمایند دیده شد که رویه و سلوک ناروا و غیر انسانی را در حق سایر اقلیت های مذهبی افغان و بخصوص هندو و سکهـ ها انجام داده اند.

برای مطالعه تیوریک و تبلیغات شان نیز هیچ کددام مطلبی در زمینه حقوق حقه سایر اقلیت های مذهبی ویا تضمین این حقوق حقه شان وحود نداشته است. این دو حزب مثل سایر احزاب جهادی اصلا احترام به تمام دیانت های مروجه در افغانستان، احترام و تصمین حقوق اقلیت های مذهبی غیر اسلام که در افغانستان از قدیم بودوباش دارند و جز جامعه افغانی هستند اصلآ اعتقاد نداشته و هرگز درین مورد فیصله و برنامه نداشته اند.

به قول رسول سیاف پروفسر جهادی (در تلویزیون کابل صحبت میکرد) " هندو ها و سکهـ های افغان از نظر قانون شریعت اسلامی اهل ذمت اند. امنیت ایشان بدوش حکومت اسلامی است ولی هندو ها و سکهـ ها مکلف به پرداخت جذیه اند. این ها میتوانند افراد مسلکی مثل داکتر شوند ولی نمیتوانند آمر کدام دفتر ویا اداره دولتی باشند. هندو و سکهـ ملکف است اولآ به فرد مسلمان سلام بگوید و حق نشستن را برچوکی را در موجودیت ایستاده بودن یک فرد مسلمان ندارند."

حزب وحدت اسلامی و حرکت اسلامی که خود ادعا گر حقوق اقلیت ها بوده است هرگز در مقابل چنین یک قانون و پندار پوچ ارائه شده از طرف رسول سیاف را از خود کدام عکس العمل را نشان نداده و به خاموشی خویش مهر تایید برآن زده است.

به قول مهاتما گاندهی در معیار متمدن بودن یک ملت و شناخت سیاسی یک جامعه درین نهفته است که این ملت وساختار سیاسی چگونه با اقلیت های جامعه خویش برخورد میکند.

هندو ها وسکهـ های افغان طرفدار جدایی دین از دولت و سیاست بوده پیرو سیاست عدم تشدد و پلورالیزم مذهبی، لسانی، قومی و وغیره بوده و اعتقاد دارند که دموکراسی بدون سکولاریزم نمی تواند مفهوم داشته باشد. با هر نوع تشدد و کشتار و اعدام ها مخالف اند. به گفتهء بودا اعتقاد داریم که میگوید" آنچه را کشت کردی حاصل اش را خواهی گرفت."

امیر حبیب الله کلکانی را نادرخان اعدام کرد و خود حاصل اش را دید. طالبان مزاری را اعدام کردند و او حاصلش را برداشت و حال طالبان هم در حالت برداشت حاصل خویش هستند.

راپور اخیر موسسه حقوق بشر بنام Human write watcn  که تازه در ماه جنوری به نشر سپرده شده نشان میدهد که 95% مردم افغانستان طرفدار قطعی محکمه رهبران جهادی و جنگ سالاران و کمونیست ها میباشند.

 

امید چنین روزی برسد که همه این مجرمین و قاتلین مردم در دادگاه عالی مورد محکمه قرار گرفته و به سزای اعمال شان برسند.

 

می بخور منبر بسوزان آتش اندر کعبه زن                  لیک مردم آزاری مکن

 

                                                                  ***********

بالا

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً بيست و يکم           جنوری/ فبروری 2006