کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در ارتباط برگشت اجباری پناهنده های افغان به افغانستان، که اجازه اقامت دایمی را ندارند - دشواری ها و خطرات احتمالیکه آنها را در کشور تهدید می کند، به ویژه وضع ناگوار زیست اقلیت مذهبی هندو و سکهـ افغان که در لحظهء موجود به آن مواجه اند، نظری چند تن از صاحبنظران را نصیب شده ایم، که پیوسته خدمت شما فرزانه گان تقدیم خواهد شد:

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 حقوقدان، پژوهشگر و نویسنده

دولت المان در مقام نقص اصول کانوانسیون ژینو

 

اخراج اجباری افغانها از کشورهای اروپایی در این اواخر شدت بیشتری گرفته و هفته و ماهی نیست که تعدادی پناهجوی افغان به اکراه و اجبار از ممالک اتحادیهء اروپا رانده نشوند و روانهء افغانستان نگردند.

همان طوریکه واقفیم به موجب کانوانسیون های ژینو، اخراج اجباری پناهجوها به کلی قدغن شده و مقامات دولتهای پناهنده پذیر به جز در موارد معینی حق ندارند که یک انسان وطن گمکرده، اعم از تبعیدی، متهم سیاسی و مذهبی وغیره را که ناگزیر به ترک خانه و لانه و وطن آبایی اش شده، بدون رضا و طیب خاطرش به اصطلاح «Deporte» کند و تحویلی مقامات متبوعش نماید که او به خاطر اعمال شکنجه و تبعیض و اختناق سیاسی مجبور به فرار از چنگ آنها شده بود.

قرار اطلاع یکی از بیچاره ترین خانواده های اخراجی افغانها، خانواده مربوط به هندوهای هموطن ما بود که با کمال قساوت و بی توجه یی موازین معتبر حقوق بین المللی در میدان هوایی کابل رها شد تا از سرما، یا گرسنگی یا سوءقصد تروریست ها کشته شوند و دولت آلمان را فراغت خاطری دست دهد!

 

آن خانوادهء مظلوم چاره ای نداشت که از فرط بی پناهی به «درمسال باغبانکوچه» پناهنده شود و عرضش را به خدا ببرد.

حکومت مستقر در افغانستان که از برکت خیرات و صدقهء دیگر کشورها زنده است نه توان اسکان مجدد عودت کننده ها را دارد و نه زبان اعتراض به دولت آلمان را . و در چنین برزخی هرشب تحت سرمای پانزده درجه زیر صفر چندین کودک، سالمند و سیاه سر بیگناه تلف می شوند و دولت قادر نیست که حتی برای آنها گور و کفنی تدارک ببیند.

 

بر روشنفکران ما چه در اروپا و چه در افغانستان است که صدای اعتراض شانرا به خاطر سوءرفتار مدعیان دروغین عدالتخواهی و انساندوستی بلند کنند و به مقامات مسوول بین المللی گوشزد نمایند که این فجایع پنهان نمی ماند و عنقریب به سرحد انفجاری خواهد رسید.

 

 

کرتار سنگهـ،

مسوؤل نهاد فرهنگی هندوان و سکهـ های افغان مقیم شهر میونشن ـ المان

برای هموطنان معلوم خواهد بود که اقلیت مذهبی هندو و سکهـ افغان برای نجات زندگی خانواده های شان از خطرات حتمی که در سال 1992 و پیشتر از آنها را تهدید میکرد، غرض تمویل مصارفت بیرون رفت همه بود و نبود خود را از دست دادند. شماری زیادتر خانوداه های هندو و سکهـ، کشور المان را کشور مناسب برای زندگی یافتند که البته تا رسیدن به مرز این کشور هزینه های بس گزاف را متقبل شده اند.

آنها در آن هنگام طوری پنداشته بودند که در المان زندگی شان پشتوانه قانونی خواهد داشت و از حق دایمی اقامت برخوردار خواهند شد. زیرا بنابر اصل تهدید مذهبی و ملیتی گمان میکردند که پناهندگی بخش زیاد تر شان مورد پذیرش واقع خواهد شد و آینده مطمئن را استقبال خواهند کرد.

لهذا غرض رسیدن به این هدف به کار کردن و شامل ساختن کودکان به مکتب و فرا گرفتن زبان آلمانی کوشش سازنده به خرچ دادند.

روشن است، چون برخی عمدهء پناهنده ها، مدت طولانی "اجازه کار" را نداشتند، تنها از کمک های اجتماعی زیسته اند. و فرصت و زمینه ای پس انداز پول برای شان میسر نبوده است تا از لحاظ مادی اندکی در حد و حصری جا بگیرند، که در روز مبادا بتوانند با دشوارها دست و پنجه نرم کنند.

با دریغ که پناهندگی زیادتر افغانها پذیرفته نشد بناأ اجازه اقامت دایمی را نصیب نشده اند و درین شب روز های اخیر برخی ایالت های المان تصمیم برگشت افغانها را اتخاذ کرده اند.

باید خاطرنشان ساخت که این تصمیم هرگز دلایل مقنع را در قبال نداشته و روی واقعیت های عینی جامعهء افغانی استوار نمیباشد. بلکه میخواهند با فرستادن خانواده هایی به افغانستان شانه های خود را از مسوولیت تامین حقوق پناهنده گی شان سبک بدارند.

 

افغانستان و ادراهء دولتی آن هرگز قادر نیست که افغانهای مهاجر را بپذیرد. دولت ثبات واقعی را ندارد. امنیت نسبی ایکه در پایتخت و برخی ولایات برقرار است ناشی از حضور قوای ناتو میباشد. هر روز خبر کشته شدن سرباز خارجی و افغانی در رسانه های گروهی به نشر میرسد. طالبان هنوز در شرق و جنوب کشور قدرت دارند و آزادی های نسبی را تهدید میکنند.

 

در حال حاضر کمبود مکاتب، شفاخانها، پرورشگاه ها در پایتخت و در دیگر شهر به کلی محسوس است. از صمیمیت افغانی و زندگی باهمی شهروندی نام و نشانی نیست. هرکس که سلاح دارد قدرت ادارهء محلی به اختیار اوست.

 تعصب و بدبینی با غیر مسلمان به اوج خود رسیده است. خانواده های افغان که از پاکستان و ایران برگشته اند، سخت زیر تاثیر رونمای کشورهای میزبان شان قرار گرفته حقده بار واپس آمده اند. حوادث به زور مسلمان ساختن در شهر کابل، قندهار و جلال آباد و خوست هرماه تکرار میگردند. چور و چپاول داریی اقلیت ها کار آسان و ساده شده است.

 

مقامات المان بایست از نزدیک وضع را مطالعه کنند. نباید به حرف های ضد و نقیض مطبوعات دولتی اعتبار کنند.

 هرگاه با در نظر داشت خطرهای که از آن در فوق نام برده شد، بازهم خانواده های هندو، سکهـ و مسلمان به افغانستان برگشتانده میشوند، عواقب آن خیلی وخیم خواهد بود.

 

 

گوکل چند کَکُر

معاون نهاد فرهنگی هندوان افغان مقیم شهر اسسن

به پنداشت من، نباید هراس از برگشت به وطن را عدم علاقه مندی به حال و فردای آن شمرد. تاریخ گواه است که هندوان افغان سرشار از عشق وطن بوده اند. نیاکان ما 250سال در مقابل عربها مردانه وار از مرز ها و دامن پاک مادروطن دلیرانه پاسداری کرده و به مقاومت پرداختند.

ولی در روند و آیند روزگار بعدی با آنکه اقلیت کوچکی را تشکیل میداند، در کارزار دفاع و عمران کشور دوشا دوش دیگر ملیت های برادر ساکن افغانستان فعالانه سهم گرفته اند. از نقش هندوان و سکهـ های افغان در وسعت بارزگانی با کشور های همجوار و اروپا کس نتواند چشم پوشید.

حوادث سیاسی سال 1992 باعث شد که مردم هندو و سکهـ افغان جهت حفظ ناموس و شرف شان بی آنکه به فروش جایداد ثابت مؤفق شوند، ترک دیار کردند که نخست به کشور هندوستان و پسانها به دیگر کشور های جهان مانند سایر افغانهای مهاجر پناهنده شده و درد بی وطنی را متقبل شدند.

وضع موجود سیاسی و امنیتی در کشور نه تنها برای بازگشت افغانهای هندو و سکهـ مساعد نیست، بلکه برای افغانهای مسلمان نیز عاری از خطر و مشکلات حیاتی نمی باشد.

طوریکه از نشرات بیرون مرزی و به ویژه از سایت های «کابل ناتهـ» و «آسمایی» برداشت میگردد، از سال 1992 به بعد هر روز میزان امنیت در ارتباط زنده گی هندو ها و سکهـ های افغان، کاهش یافته است. نبود امنیت در عرصه های گوناگون زنده گانی، عدم اجرای مراسم مذهبی، عدم پذیرش کودکان به دبستان ها و تراس و هراس خانم ها و دوشیزه گان از به زور "مسلمان ساختن" افرایش یافته است.

از ملیون ها دالری که بنام کمک از کشور های مختلف به افغانستان سرازیر شد، یک دالر آن هم در بازی نیایشگاه ها و دبستان های مردم هندو و سکهـ، مصرف نشد.

بودای بزرگوار بامیان با تن زخمین خود به این نیرنگ های سیاسی هنوزهم می خندد.

به وسایل گوناگون به بدبینی مذهبی میان مردم افغانستان و به ویژه علیه هندوان و سکهـ های دامن زده می شود. در کابل و خوست و کندهار در حال حاضر دوشیزه گان نا بالغ و صغیر به زور مسلمان ساخته می شوند و مراجع امنیتی هیچگونه حساسی مسوؤلیت نمی کنند.

به نظر من هرگاه به زور "مسلمان ساختن" فریضه ویا مسوؤلیت افغانهای مسلمان باشد، پس چرا از سفرا، مشاورین، و بادی گارد های آقای کرزی و وزرا و دیگر کارکنان خارجی نمی آغازند که فورا به گریبان عاجزترین و مظلومترین بخش جامعهء شان که در غم و شادی همواره در کنار شان زنده گی میکنند، دست می برند. چرا عساکر ناتو مقیم افغانستان را، به زور مسلمان نمی سازند که شمار آنها از تعداد خانواده های هندو و سکهـ افغان به مراتب بیشتر است، تا صواب بیشتر نصیب شوند.

در بخش غصب ناجایز ملکیت ها، کمتر خانواده ها در حد و حصر بوده اند که ملکیت شخصی خود را از تصاحب غیر قانونی زورمندان رها سازند.

امروز در درمسالهای کابل غیر از نیایشگاه آسمایی، پیررتن ناتهـ باغبانکوچه و درمسال کارتهء پروان، خانواده های مسلمان که نتوانسته اند سرپناهی به دست آرند، زنده گی میکنند. دولت قادر نیست که حضیره هندوان که در قضبهء قلعه چه موقعیت دارد، و غیر قانونی در آن خانواه هایی سکونت دارند، رها بدارد.

هیچگونه نشراتی در رسانه های گروهی دولتی در ارتباط معرفی فرهنگ و زیست افغانهای دیرینه به عمل نمی آید. در نتیجه مردم فعلی کابل که از گوشه و کنار مختلف کشور به کابل مهاجر شده اند، بیخی بیگانه و نا مآنوس اند که باعث اذیت و آزار مردم هندو و سکهـ می کردند.

دردمندانه باید عرض کنم که در وثیقه ملی کشور نیز خلاهای عمده و بزرگ در ارتباط تامین مساوات و حقوق شهروندی در ارتباط این اقلیت به چشم می خورند.

با یک دیدی شتابزده میتوان قضاوت کرد که وضع موجود برای بازگشت مهاجرین افغان مقیم اروپا چه هندو، سکهـ و مسلمان نامساعد است و نه گذاشت خانواده هایی قربانی این نیرنگ های سیاسی شوند.

 

 

دوکتور فقیر چند

طبیب در شهر دورت موند المان و یکی از فعالین سازمان حقوق بشر

 

 اخراج جبری خانوادهً کپور بنابر دستور حکومت محلی هامبورگ، مهاجرین افغان به ویژه پناهنده گان هندو و سکهـ افغان را شدیدأ متأثر ساخت. این عمل مغایر با اعلامیه حقوق بشر ژینو 1948 و در ضدیت با فیصله نامهء مجمع عمومی سازمان ملل در مورد حقوق اقلیت های ملیتی، مذهبی و لسانی میباشد که به تاریخ 18 دسمبر سال 1992 تحت شماره 47/135 انتشار یافته است.

در فیصله کشور های اروپایی و وزرای داخله ایالتی آلمان فدرال نیز برگشت داوطلبانهء آن عده از مهاجرین که بنابر بر دلایل قانونی نتوانسته اند اجازه اقامت دایمی بدست آرند، تذکر رفته است. البته در آن فیصله نخست افراد تنها و مجرمین مدنظر بود و در قسمت سایر مهاجرین "برگشت داوطلبانه" را اساس کار شمرده بودند.

اگر اسناد اعلامیه حقوق بشر و فیصله اخیر 18/12/1992 مجمع عمومی سازمان ملل متحد بازنگری شود، و متن آن با وضع موجود در افغانستان انطباق داده شود، به وضاحت دیده خواهد شد که سیستم اداره حاکم و وضع نابسامان اجتماعی کشورما، کلأ در جهت مخالف فیصله نامه سازمان ملل قد افراشته است.

برگشت رقم درشت پناهنده گان افغان از پاکستان و ایران ناشی از اعمال نهایت خشونت آمیز و خشن دستگاه پولیس این دو کشور، قطع شدن کمک های سازمان ملل و نه پذیرفتن کودکان افغان به دبستان ها بوده است. موجودیت ارقام درشت مهاجرین افغان که تا اکنون هم در کشور ایران و پاکستان طوری غیر رسمی یا غیر قانونی و بدون اجازه اقامت زنده گی می کنند، نشان میدهد که انگیزه برگشت خانواده ها با محتویات تبلیغات رسانه های گروهی و دولتی افغانستان تمامأ فرق دارد. فشار دستگاه پولیس و دیگر ادارات مربوط به پناهنده گان باعث برگشت شان میگردد.

خانواده های افغان که به هندوستان مهاجرت کرده اند، تا حال به شکل گروهی واپس به کشور شان برگشت نه کرده اند، بلکه مرد ها ترجیع داده اند که به شکل انفرادی به وطن شان برگردند و چون دارای ویزه اقامت میباشند، میتوانند از خانواده های شان دیدو بازدید کنند.

شرایط امنیت در داخل افغانستان نشان دهنده ازدیاد حملات تروریستی در نقاط مختلف کشور به شمول شهر کابل میباشد. حملات راکتی، بم گذاری، حملات انتحاری طالبان، اختطاف و قتل کارمندان خارجی سازمان های بین المللی که جهت کمک و بازی سازی افغانستان کار می کنند، ادامه دارد و ابعاد گسترده تر را احتوا کرده است تا حدود قربانیان آنها را روحانیون طرفدار دولت، مشاورین و اتباع کشور هند تشکیل میدهد. ازدیاد و تقویه قوای ناتو مستقر در کشورما، پیام آور ناثباتی اوضاع و عدم کفایت ارگان های امنیتی وطنی میباشد.

شرایط مسکن و سرپناه، نفقه واعاشه، ملکیت و تحصیل، کار و مسایل بهداشتی در مجموع دشواری های بزرگی اند که دولت نتوانسته در آن ساحات کار سازنده انجام دهد و باعث دلگرمی برگشت مهاجرین گردد.

برای دست اندرکاران سازمان های حقوق بشر معلوم است و باید هم آشکارا باشد که هندوان و سکهـ های افغان مردم بی سلاح بوده اند و بعد از سال 1992 از سوی افراد دوستم و دیگر تنظیم های مذهبی مورد غارت و چپاول قرار گرفته اند. حوادث اختطاف و رهای افراد با اخذ وجوه هنگفت پولی، قتل خانواده ها و کودکان سبب شد که این اقلیت کاهشانه نیاکان شان را ترک بگویند.

تخریب بودای بامیان، پوشیدن لباس زرد و نشانی خانه های هندو سکهـ با افراشتن پارچه زرد از چشم بینا پنهان و از ذهن روشن دور نتواند شد.

با رویکار امدن دولت آقای کرزی نهاد درونی دستگاه دولتی فرقی با گذشته نکرد. تعصب و بدبینی ملیت و قوم گرایی و کوتاه اندیشی در درون ادارات به حد اعلی خود رسیده است.

اطلاق به کفر گفتن، و به زور مسلمان ساختن اصلأ اسلحه ای زورمندان حتی طفلان شده است. هر سال در ویالات و در پایتخت کودکان مظلوم هندو و سکهـ به زور مسلمان میگردند.

آیا سرنوشت دقیق آقای محقق نسب آگاهی داریم؟ طالبان در شمال با قتل و قتال دسته جمعی برادران هزاره ما، دستان خود را خون آلود کردند و اکنون شماری از آنها وارد پارلمان شده اند.!؟ آیا این عمل نیرنگ سیاسی است ویا مصلحت زمان نمیدانم. و واضح است که قربانی شان مردم بی دفاع، ناتوان و مستعضف خواهد بود.

 وقتیکه فضای نیرنگ های سیاسی و استفاده از قدرت و سلاح مطرح باشد، هیچکس فرصت ندارد تا به این مسایل و زخم های فراموش ناشدنی بی اندیشند.

بناأ در چنین اوضاع نامطلوب اخراج اجباری پناهنده های هندو، سکهـ و مسلمان افغان خلاف میعار های حقوق بشر میباشد.

 

 

انجینر گیان چند کپور

مسوؤل نشرات نهاد فرهنگی سرتاسری هندوان و سکهـ های افغان مقیم المان

 

از 18 اکتوبر 2005 یا اولین روزیکه خانم سیما کپور و راجندر کپور را مجبور به ترک خاک آلمان ساختند و هریک کوشش برای نگهداشت اوشان ناکام گردید، احساس اکثر اشخاص صاحبنظر و دارای وجدان پاک را و خاصتأ جوانان بادرک را به شور آورد. از جمله دوشیزه شلپا کپور، وشال مهرا، نیرون کپور و ساجن کَکُر و عده ای دیگر جوانان و برادران ما همچو داکتر فقیرچند چندیوک، استاد ایشور داس دهون، محترم منوهرلال لوند، انجینر کرتار سنگهـ آزاد، محترم رام لال کندهاری و سازمان های جوانان ما در شهر ایسسن و کولن به شمول فرآین ها و فربند سلسله نشست ها و ابرازنظر های عملی، در رابطه با حادثه فوق داشتند. با تایید نظریات آنها، میخواهم سه نکته را خدمت شما تذکر دهیم:

1-      دموکراسی دول غربی به خصوص آزادی های مذهبی و آزادی بیان با قانون مدنی دولت اسلامی افغانستان در مغایرت و در قطب مخالف قرار میگیرد. آشنایی و عادت کردن مهاجرین هندو و سکهـ افغان با چنین آزادی ها و تأثیر بارز فرهنگ دموکراسی این کشورها، این کتله ای اجتماعی را فرسنگ ها از محیط و سرنشینان محلی افغانستان دور ساخته است.

2-       طوریکه همه میدانند ایجاد دولت پاکستان به اساس دین اسلام و در اختلاف کلی ذهنی و عملی با آیین هندو شکل گرفته است. اگر چه بعد از سلسله جنگ ها با دولت هندوستان و سرانجام حکومت های هر دو کشور را جبرسیاسی نزدیک کرده، اما تهذیب پاکستانی های که از تمدن دوراند، خاصتأ شیوه خصمانهء شان با هندو ها را نمی توان با این نزدیکی سیاسی تغییر و خنثی کرد.

بدبختانه دولت پاکستان و همجوار اسلامی ایران در همه ساحات حیاتی کشورما افغانستان، حتی در ساختمان فکری فامیل های مهاجرین برگشت نموده تاثیر بارز داشته است. سلسله سکونت های شهر کابل که در دوران حکومت مجاهدین و طالبان صورت گرفته، تعصبات را که ناشی از تحقیرات مذهبی اند آنقدر دامن زده اند که معاشرت برگشت کننده گان هندو و سکهـ را نهایت  دشوار و ناهنجار میسازد.

3-      جایگاه زیست هندوان و سکهـ های افغان معمولآ در ساحات بود که مسلمانان متمدن و تحصیلکرده و مردمدار و نیک اندیش مسکون بودند. سلسله جنگ و دست اندازی به حریم همسایگان علاوه بر اینکه تهداب تمدن مادی افغانستان را از بیخ برکند، علم و دانش را هم ریشه کن نمود. هموطنان صاحب سیرت و با تساهل یا کشته شده اند ویا به دیار بیگانه بسر می برند. چنین تلفات با تمویل مالی دول غربی، امریکا و همسایگان هرگز تلافی نمیگردد.

 

عواملی که در فوق برشمردم، انگیزه اساسی عدم برگشت مهاجرین نه تنها هندوان و سکهـ های افغان بلکه افغانهای مسلمان نیز میباشد و مدتی درازی با این دشواری روبرو خواهیم بود.

کفتری از خیل خود بیگانه گشت و راه نمیرفت                  زاغ ها در خانه اش با آنها یکجا نمیـــــــــرفت

بیضه هایش لذت منقار زاغ و بــــــــــــازها بود                  بال او بشکسته چون با شهپرو صحبا نمیرفت

 

 

ملک ستیز،

نویسنده و پژوهشگر و یکی از فعالین سازمان حقوق بشر دنمارک ـ افغانستان

امروز نهاد های ملی و بین المللی حقوق بشر از کمسیون حقوق بشر سازمان ملل گرفته تا نهاد های غیر دولتی که در راستای حقوق بشر دست اندر کار اند، انضجار شانراازین عمل غیر انسانی ابراز داشته اند. شخصیت های برجسته یی مدافع حقوق بشر به همین بهانه از نقض حقوق بشر به ویژه حقوق پناهندگان در کشور های اروپایی صدا هایشان را رساتر ساخته اند و طبیعتآ پناهندگان که خود به  قربانیان اصلی اند، دست به تظاهرات و اعتصابات زده اند. در برخی ازین کشور ها احزاب سیاسی نیز در دفاع از حقوق پناهندگان مسایل بحث برانگیزی را مطرح نموده اند. ولی با این همه کرنش وواکنش در برابر نابسامانیهای حقوقی وانسانی چرا این معضله جدی تلقی نمیگردد؟ به نظر من اینست سوال اساسی.

چرا یکباره چنین شد؟

هر کسی به خوبی میداند که میثاق های جهانی حقوق پناهندگان، اعلامیه جهانی حقوق بشر، قرارداد جهانی حقوق مدنی سیاسی، میثاق جهانی حقوق فرهنگی- سیاسی و اجتماعی که از بارزترین موازین حقوق بین المللی در الحاق قوانین ملی امضا کنندگان آنهاست، بر خلاف اعزام اجباری پناهندگان است. اروپایی که دیروز برای جذب پناهندگان در رقابت با امریکا شمالی و استرالیا قرار داشت امروز بقایای پناهنگان را تفاله میکند. امریکای که فقط هوا و حریمش برای جذب پناهندهء تازه وارد کافی بود امروز به نام تروریست آنها را یا دوباره میفرستد و یا به گونهء اهانت باری تحقیق میکند و ورودش را خلاف امنیت ملی میپندارد و استرالیای که با دستان گرم و زحمت کش پناهندگان ساخته شد، به نخستین کشور های مبدل میگردد که پناهند را به کشور اصلی اش دست بسته میفرستد.

 تصویر دیروز،

به باور من برخورد با این گونه موازین از دایره قوانین قبول شدهء بین المللی خارج شده و در محدودهء رفتار سیاسی ابرقدرها قرارگرفته است. در جریان جنگ ستارگان، جنگ سرد، تقسیم بندی ایدیولوژیک جهان، دروازه ها درتمام زمینه ها بروی پناهندگان باز بودند. درآن زمان کنوانسیون حقوق پناهندگان منعقده اپریل سال 1951  ژینو به فعال ترین سند بین المللی مبدل گشت که قوانین ملی از جمله در کشور های اروپای از آن ناشی شدند و اتحادیه اروپا به یکی از فعال ترین مجریان آن مبدل گردید. سیاست جهان غرب در رهبری امریکا از تمام موازین این کنوتنسیون و بخصوص ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر استقبال شایانی نمودند واین دولتها در تدوین و اعمال آنها گامهای مهمی برداشتند.از سوی دیگردر دهء شصت و دهء هفتاد اروپا در گیر فقر نیروی کار گردید. درآن زمان کشور های اروپایی از کشور های روبه انکشاف کارگر فرا میخواندند وبرای شان اقامه دایمی و عالمی از امتیازات را فراهم می ساختند.

تصویر امروز،

امروز پس از فروپاشی اتحاد شوروی و ظهور یکجانبهء آفتاب قدرت ازآن سوی اطلس، جهان و قوانین بشری اش را اطلسی ساخت. دیگر غرب نیازی به ضعیف سازی پایه های مادی و معنوی کشوربه جنگ گشانیده یی چون افغانستان ندارد. دیگر شورویی نیست تا در خفا کادر ها و دکتورینش را به بهانه کمک های انسانی پناهندگی دهد. دیگر خرید مغز ها آدرسش را از دول شکست خوردهء سوسیالیزم و طرفدارانش به جانب کشور های جنوب شرق آسیا چون مالیزیا، سینگاپور، تایلند، تایوان مبدل کرده است. حال باید امریکا برنامهء "کمک های انسانی" اش را به این کشور های "بیچاره و فقیر" مبذول دارد. دیگر افغانستان "نجات" یافت و نیاز بیشتر به افغانهای آواره و جنگ دیده نیست. امریکا به نفت و گازش می اندیشد و اروپا به "آینده" امریکا. این است منطق امروز قهرمانان حقوق بشر.   

 

 

 نصیرمهرین

تاریخ نگار، نویسنده و پژوهشگر

 

برگشتاندن اجباری مهاجر را متوقف کنند!!!

از حقوق بشر سخن میگویند. مگر این بشر آزاردیده و هردم مواجه با اشکال دشواری، توهین وتحقیر و ناتوانی بشر نیست ویا ادعای دفاع از حقوق بشرشامل حال آنهانمیشود ؟ همه میدانند که ازچندی به این سو ، صبح هنگام پولیس های آلمان وارد خانه مهاجرین بی سرنوشت شده وبا اوامر هیبتناک به آنها دستور میدهند که آماده رفتن طرف میدان هوایی وبعد به سوی افغانستان باشند . درینجا دیگر نه رعایت فیصله های کنوانسیون های امور مهاجر مطرح است و نه رعایت حقوق انسان های که دلیل ودلایل میاورند . فیصله شده است که مهاجر بیر سرنوشت افغان را دوباره به افغانسنان بفرستند . در افغانستان نیز وضعیت برای آنها حد اقل آماده نیست. به ویژه برای مهاجرینی که با ناتوانی های اقتصادی دست وگریبان هستند. ازطرف دیگر هنوز دستانی که دهه پیشتر به جان ومال وناموس هندوان وطن دراز شد، کوتاهی نیافته است و ذهنیت موجود آزار واذیت آنها به شدت فرمان میراند .

چرا این کار رامیکنند؟ اینجا در آلمان میخواهند با عملی کردن طرح های دست راستی ها، مینی بر خروج مهاجرین قلب های تعصب آمیز را راضی کنند و در آنسوی در افغانستان میخواهند نشان بدهند که همه چیز روبه راه شده وشرایط زنده گی مساعد شده است . در واقع مهاجر بیکس وناتوان را قربانی اهداف غرض آلود سیاسی میکنند .

پیشنهاد من این است که محافل وجلسات راهجویانه را دایر کنیم . وکلای مدافع حقوق بشر را درجریان بگذاریم. از وضع نابهنجار وفریبنده وانگیزه های طرف آلمانی و افغانی گزارش بدهیم. با توسل به مواد صریح مندرجه در فیصله های کنوانسیون ژنیو دعوی را دنبال کنیم .

جناب آقای ایشور داس لطفد نموده طرخ انسجام وهماهنگی، مشارکت و همصدایی همه رسانه های گروهی علاقمند را ترتیب و دنبال کنند. درغیر آن دیری نخواهد گذشت که مهاجرین بیشماری را به قربانگاه اغراض شوم بفرستنذ ومانظاره گران قطعنامه های پس از وقت بنویسیم .

 

 

در شماره آینده دنبال میگردد

                                                                    ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً هژده              دسمبر  2005