کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همدلان کابل ناتهـ

 

آرشيف صفحات اول

 

 دريچهء تماس

 

نظر و پيشنهاد شما

 

Deutsch

 

دروازهً کابل

 

 

نادیه فضل

 

آرزو

 

يک دانه گگ ستاره برای دلم بيار

تلخم ، شبم ، شکستنم ، اندوهم و غبار

لبريز خاطرات پر از درد و دود و آه

يک قطره روشنی به لب بام من ببار

سر در گمم و بيهوده ، تکرار حادثات

يک اتفاق تازه به پاييز من بکار

در دست من که آيينه ی روشن بهشت

زيبايی بود و جلوه ی مريم گل انار

از عشق گفتم و از تن نارنجيی شفق

از اشنايی ، از سحر از دست گلنگار

بر شانه های ناز غزل سر گذاشتم

گلخانه ساختم زصفای گل ديار

اکنون وسيع ابر و حضور ترددم

ای يار! دانه دانه ی سنگ غمم شمار

حتی خدا که شاخه گلی هديه ام نمود

خشکيده بود وپر پر و بی عطر و بی بهار

يک دانه گگ ستاره برای دلم بيار

تلخم ، شبم ، شکستنم ، اندوهم و غبار

 

                                        ***********

بالا

 

دروازهً کابل

سال اول            شمارهً نوزده             دسمبر و جنوری 2005/2006