همدلان کابل ناتهـ


دریچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

 

 

محمدکاظم کاظمی

 

 

چوب و شيشه (شعری تازه)

 

 

تو را از شيشه مي‌سازد، مرا از چوب مي‌سازد

خدا كارش درست است‌، اين و آن را خوب مي‌سازد

 

تو را از سنگ مي‌آرد برون‌، از قلب كوهستان

مرا از بيدِ خشكي در كنار جوب مي‌سازد

 

در آتش مي‌گدازد، تا تو را رنگي دگر بخشد

به سوهان مي‌تراشد تا مرا مطلوب مي‌سازد

 

تو را جامي كه از شير و عسل پُر كرده‌اش دهقان

مرا بر روي خرمن برده خرمنكوب مي‌سازد

 

تو را گلدان رنگيني كه با يك لمس مي‌افتد

مرا ـ گرد سرت مي‌چرخم و ـ جاروب مي‌سازد

 

تو از من مي‌گريزي باز هم تا مصر رؤياها

مرا گرگي كنار خانة يعقوب مي‌سازد

 

مرا سر مي‌دهد تا دشتهاي آتش و آهن‌

و آخر در مصاف غمزه‌اي مغلوب مي‌سازد

 

خدا در كار و بارش حكمتي دارد كه پي در پي‌

يكي را شيشه مي‌سازد، يكي را چوب مي‌سازد

 

 

دروازهً کابل

سال اول                   شمارهً دهم              اگست   2005