محمد کاظم کاظمی

 

 

 

 

 

همدلان کابل ناتهـ

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

كاغذپران

 

شما كاغذپران‌بازيد و ما كاغذپران‌، مردم‌

بله‌، اين است تقسيم زمين و آسمان‌، مردم‌

 

شما روي زمين با چرخة تقدير شنگيدن‌

و ما در آسمان با طالع بي‌پير جنگيدن‌

 

شما شادان كه اينك از چه سويي باد مي‌آيد

و ما را هر نفس مرگي دگر در ياد مي‌آيد

 

كسي در آسمان گردن به گردن مي‌شود با من‌

بله‌، اينجا برادر نيز دشمن مي‌شود با من‌

 

دمي با او شكست آيد، دمي با من شكست آيد

و آزادي‌، كه آخر در بهاي جان به دست آيد

 

و آزادي‌... كه دستي باز مي‌گيرد ز حلقومم

بله‌، عمري است با يك هستي و صد مرگ محكومم‌

 

هنوزم پايبند چرخة تقدير بايد شد

و با چندين برادر باز هم درگير بايد شد

 

شما كاغذپران‌بازيد و ما كاغذپران‌، آري‌

چنين بوده است تقدير ضعيف و پهلوان‌، آري‌

فداي زندگيتان كرد بايد زندگانيها

كه شايد شادمان گرديد از اين كاغذپرانيها

 

مشهد، ایران

 

 

دروازهً کابل