کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عصر دولتشاهی

    

 
ملودرم در فرهنگ اصیل ما

 

 

 

فرهنگ، در تعریفی، آمیزۀ ییست از ارزشهای مادی و معنوی که آدمیان خود را به آن وابسته می دانند؛ به آن باور دارند و زندگی شخصی و اجتماعی شان را بر بنیاد آن می سازند. ما در اینجا با درنگی کوتاه بر مقولۀ فرهنگ اصیل، به بازشناساندن یکی از نمونه های فرهنگ اصیل می پردازیم.

کوتاه ترین تعریف برای فرهنگ اصیل، فرهنگ ساخته شده توسط مردم است که برای خودشان است. فرهنگ اصیل مانند تولیدات خانگیست، برای مصرف خانواده- نه برای فروش و کمایی، درست بدانگونه که مردم دوشاب (شیرۀ جوشانده و آهک زدۀ انگور و توت)، تلخان و چُکیده، ماست خانگی، آچار، کلچه، سمنک... را خودشان، برای خودشان می سازند.  تولیدات فرهنگی اصیل نیز، چنین اند. همان گونه که خوردنیهای خانگی خوب اند، با مزه اند، قابل اعتماد اند، به همان گونه تولیدات معنوی و هنری اصیل نیز زیبایی خود را دارند؛ قابل اعتماد اند و شنیدن یا دیدن آنها آدمیزاد جستجوگر و دلباختۀ فرهنگ و اصالتها را به عمق زیباییها و تجارب مشترک تاریخی یک قوم یا یک ملت رهنمون می شود.

عناصر متشکلۀ فرهنگ اصیل بیغش است، خودی است و بیگانه نیست. عناصر متشکلۀ فرهنگ اصیل در کورۀ زمان چنان پخته شده است که محصولش متجانس است. حتی اگر عناصر بیرونی یی هم در آن وجود داشته باشد، این عناصر بیرونی چنان در کارگاه و متن فرهنگی اصلی پخته شده و رنگ و طعم خود گرفته است که بخشی از همین فرهنگ گردیده است. روشن است که دیگر شاید هیچ فرهنگی در جهان نمانده باشد که متاثر از فرهنگهای دیگر نبوده و پاکیزه از آمیزش با فرهنگهای دیگر باشد. منظور از فرهنگ اصیل فرهنگ ناب و نیامیخته با فرهنگ های دیگر نیست. بلکه فرهنگیست که با وجود آمیزش با فرهنگها دیگر، در دیگ زمان و مکان خاصی پخته شده است و دارای مزه، بوی و رنگ تازه یی شده است که ویژه همان مردم است.

نگرش ژرف به فرآورده های اصیل فرهنگی هر جامعه و مردمی، می تواند بدون کاربن ۱۴ ما را به پیشینه و سرگذشت افوام، چگونگی زندگی اقتصادی و اجتماعی و تاریخ یک قوم و یک ملت رهنمون گردد.

یک اثر هنری و فرهنگی اصیل و مردمی دارای عناصر و جواهر ته نشین شدۀ تجارب تاریخی یک ملت از عرصه های مختلف زندگی مادی و معنوی آنهاست. نه تنها واژه گان، نه تنها رسم و رواجها، بلکه آواها، سرودها، و لهجه های مردم نمود و مظهر ارزشهای تاریخی فرهنگ آنهاست. یکی از شناسه های فرهنگی و هویتی هر مردمی سرودهاییست که در مراسم مختلف می خوانند.

سرود و ترانه یکی از ژانرهای هنری است که می شود هم گونۀ اصیل داشته باشد و هم گونه های تجارتی و مدرن بازاری. به همین گونه تمثیل و نمایش بخشی از فرهنگ است و به رنگی نه به رنگی، در زندگی انسانها بوده است. در مورد سرودها و ترانه های اصیل نسبتاً زیاد خوانده ایم- هرچند ناکافی، اما درمورد نمایش و تمثیل در فرهنگ اصیل و بومی ناکافی تر بوده است. در حالی که این هنر نیز پیوسته در فرهنگ اصیل ما وجود داشته است.

آنچه در این نوشته به معرفی گرفته می شود، نمونه یی از ترکیب سرود و تمثیل یا نمایش در قالبیست که می شود در کتگوری ملودرام بازشناخته شود. ملودرام به همان نوع موسیقی یی می گویند که تمثیل یا درامه در آن وجود دارد و یا درامه یی که با ساز همراه باشد.

 با این تعریف، ما ملودرام مدرن زیادی نداریم. یگانه ملودرام از این دست همان ملودرام "یاران بیوفا" به صدا و شرکت جلیل زلاند، خانم ژیلا، هلال و شماری دیگر بود. این ملودرام سالها پیش از رادیو کابل پخش شد و بعدها آنرا به گونۀ تصویری نیز ساختند. اما ما در اینجا از ملودرام در فرهنگ اصیل مردم مان سخن به میان می آوریم و آن را در نمونه یی که می آوریم، بازخواهیم شناخت.

ملودرامهایی که در فرهنگ تاجیکان و فارسی زبانان وجود دارد یکی از بخشهای دلچسپ فرهنگی بوده است. این آهنگها به خاطر موجودیت درامه در آن، اکثراً به گونۀ دوگانه خوانده می شود؛ مثلا این آهنگ:

مرد:

شاه دختر شکر دختر شاه دختران

ابرویته به من بنما، من به تو غلام

زن:

ابرویمه چه می بینی، یار بدگمان

در بازار کمان ندیدی، این مثل همان

الخ

 

و یا آهنگ بابا دخترم بابا که با صدای پدر شروع می شود:

 

بابا دخترم بابا، بالشت پرم بابا، شب زیر سرم بابا

جوز گلگلی بابا، به خانه ماندنی بابا

بازار می رم بابا، بازارچه می رم بابا،

برای دل دختر گوشوار می گیرم، بابا

 

دختر:

بابا دخترت نیستم، بالشت پرت نیستم،

جوز گلگلی نیستم، به خانه ماندنی نیستم

بازار مرو بابا، بازارچه نرو بابا

برای دل دختر، گواشواره نگیر بابا

 اما آیا می شود ملودرامها به گونۀ انفرادی و تک صدایی خوانده شوند؟ پاسخ اهل فن هرچه باشد، پاسخ این قلم آری است. چرا که در ملودرام دو عنصر مهم است. یکی ساز و دیگر درامه و درامه می تواند به صورت انفرادی هم اجراء شود.

و با این تعریف، ملودرامهای زیادی از همین دست، در فرهنگ مان وجود دارند و همین جا گفتنی می دانم که ملودرام و یا گونه های مشابه آن در فرهنگ سایر مردمان باشندۀ سرزمین و منطقۀ ما وجود داشته است. مثلاً "تپی" و "داستان" در مناطق شرقی کشور. در میان پنجابیان هند و پاکستان نیز تپی وجود دارد که به گمان اغلب تپی های پشتو و پنجابی همریشه باشد. چندی پیش یکی از آهنگهای جگجیت سنگهـ و چترا سنگهـ، غزلخوانهای نام آور هند با مطلع، "کوتهی تی آ ماهیان" را شنیدم. این آهنگ که خود یکی از "تپی" های پنجابیست شکل و گونۀ درامه و پرسش و پاسخ دارد. باور کامل دارم که در میان هندوباوران و سیکهـ های کشور ما نیز آهنگهای زیادی که شکل ملودرام دارند وجود دارد. البته آهنگهای  ویژۀ عروسی در میان کلیه اقوام کشور وجود دارد که تحقیق در این زمینه و یافتن مشترکات فرهنگی در تامین شناخت بهتر از مردم و پیوندهای شان نهایت مفید و ضروریست.

در سفر اخیری که به وطن داشتم، یکی از دوستان و بستگان نزدیکم- همایون انوری، بخشهایی از یک آهنگ عروسی را که در فرزۀ شمالی معمول بوده است، برایم خواند. او خودش از بزرگان خانواده در مورد این آهنگ شنیده و به یادش مانده بود.

با تاسف که در وطن فرصت تحقیق در مورد این سرود نیافتم. در تلاش بودم تا با کسانی از اهالی فرزه تماس بگیرم  تا هم ثقه شود که همچو سرودی در فرزه بوده است و هم این سرود را به گونۀ پوره به دست بیاورم. نخستین فرزه یی را که در امریکا زندگی می کند و در این مورد از ایشان پرسیدم، دوست عزیزم جناب سید عبدالقدیر هاشمی بودند. اقای هاشمی تایید کردند که همچو آهنگی در فرزه معمول بوده است اما شعر و تصنیف این آهنگ را به خوبی به یاد نداشتند. پس از چندی به مناسبت مهمی با همدیاران و عزیزان به هم رسیده بودیم. آقای محمدعلی عمر سروری، که خود از اهالی فرزه می باشند، نیز در این نشست حضور داشتند. در مورد این سرود از ایشان پرسیدم. جناب سروری نهایت لطف کردند و نه تنها متن این سرود را برایم آوردند بلکه یک کتاب خویش در مورد فرزه و هم داستانی را که خود نوشته اند، نیزتحفه کردند.[۱]

پبلی، جوینده یابنده است. سرانجام توانستم این سرود را دریابم. با تاسف که امکان به دست آوردن آهنگ این سرود برایم میسر نیست. یقین دارم که در فرزه و به ویژه در منطقۀ زرگران فرزه هنوز کسانی هستند که اهنگ این سرود را به یاد دارند. از آنها امید می رود تا این سرود را توسط یکی از خواننده های محلی ثبت کنند و به دسترس همگان قرار بدهند  تا یکی دیگر از گهرهای ناب و غلتان فرهنگ اصیل مان جاودانه شود.

این آهنگ بی بی آروس نام دارد. که به گمان غالب و چنانچه شعرهایش می رساند، در هنگام و دقایق برون کردن عروس از خانۀ پدر خوانده می شود. چنان می نماید که این آهنگ دارای دو گونه شعر بوده باشد که یک گونه آن را خانوادۀ داماد و گونۀ دیگرش را خانوادۀ عروس بخوانند.

گفتنیست که گونه های دیگر این آهنگ در کابل و سایر نقاط کشور وجود دارد. مانند:

بی بی آروس می روی یانی،

ای خرمن گل می شنوی یانی

نی نی نمی رم امشب هم استم

مهمان عزیز  پدر جان استم

پدرش می گه، سرچشمانم

خسرش می گه، مه نمی مانم.

اینهم سرود یا ملودرام بی بی آروس (بی بی عروس) که در فرزۀ شمالی خوانده می شد:

  او بی بی آروس، نکو گریان پرسوز

اینجه پدرجانت اس، اونجه کسی نیس


استاد کلان دوله به گردن داره

خرجین بچه ها چیزهای (جیزهای)  رنگ رنگ داره

او بی بی آروس، نکو گریان پرسوز

اینجه مادرجانت است، اونجه کسی نیست

 

دریا که کلان شوه نگاهش که کنه

دو دل که یکی شوه نگاهش کی کنه

او بی بی آروس، نکو گریان پرسوز

اینجه بیادر جانت اس، اونجه کسی نیس

 

ای آروس ناز قامت زیبا داری

پیزار زری کمخاب آلا (اعلی) داری

او بی بی آروس نکو گریان پرسوز

اینجا کاکا جانت است اونجه کسی نیس

 

ننویت به سرش بخچه و رقصیده رود

خشویت بندل پنجی ره پاشیده رود

او بی بی آروس، نکو گریان پرسوز

اینجه عمه جانت اس اونجه کسی نیست

 

دیدم چقدر دوستان همدم داری

چهارگل طلا نقره به گردن داری

او بی بی آروس نکو گریان پرسوز

اینجه ماما جانت است، اونجه کسی نیس

 

در پیش رخت عطر و عناب می پاشند

گل می پاشند، گل گلاب می پاشند

او بی بی عارس نکو گریان پرسوز

اینجه خاله جانت است، اونجه کسی نیس

 

و در آخر:

همو خسره بگو سازه قرار کو که ما میریم

همی خشویته بگو تخته تیار کو که ما میریم

باید افزود که شاید همچو آهنگهایی به چندین گونه خوانده شود و این یگانه شکل این آهنگ نخواهد بود.

فرهنگ اصیل ما دارای عناصر و ژانرهای بیشماریست که با تغییر شیوۀ زندگی، این عناصر یا رنگ بدل می کنند و یا می میرند. مثلاً در گذشته ها عروسی حد اقل سه شب و روز بود: شب خویشخوری، شب توی (شب خینه) و شب نکاح. درین سه شب و روز مراسم معینی یکی پس از دیگری اجرا می شد و هریک از این مراسم سرود و سخن خود را داشت. اما حالا زندگی دگرگون شده است. همۀ مراسم عروسی در شش ساعت، آن هم در یک سالون عروسی فشرده شده است. بدین ترتیب هم بخشهای بزرگی از مراسم عروس حذف شده است و هم سرود های عروسی. شاید از همۀ آن مراسم و سرودهایش مراسم و آهنگ "آهسته برو" مانده باشد.

با اینهمه، نیاز است تا آهنگها و سرودهای مردم بازشناخته و حفظ شوند. این سرودها اگر از یک طرف محصول تجارب تاریخی و فرهنگی مردم ماست، از سوی دیگر شناسه ییست که ما را با مردمان همفرهنگ مان پیوند می دهد. ملودرامهای ما یکی از شناسه هایست که زمینۀ شناخت ریشه ها مشترک مان با سایر  فارسی زبانان- پارسیان و تاجیکان در سراسر حوزۀ تمدنی مان را فراهم می سازد.


پایان،
کلیفورنیا- آبانماه (عقرب) ۱۳۹۴


 

[۱]  گفتنی است که جناب داکتر اسدالله شعور، فولکلور شناس معروف کشور، نیز در همین محفل حضور داشتند و در مورد با ایشان نیز صحبت کرده بودم. پسانتر نظر ایشان را در این مورد خواهان شدم که جناب شان چنین نوشتند:

"صورت کامل این ترانه ها را سالها پیش در گتاب ترانه های مردم که در سال 1984 از طرف اکادمی علوم تاجیکستان به خط سریلیک و ترجمه ی روسی به چاپ رسید گرداورده بودم اما همه وارینت های کابل بود با انچی جناب شما به ثبت رسانیده اید تفاوت هایی دارد.

در فصل اپریت های مردمی سی و دو اهنگ تمثیلی گردآورده شده و در فصل ترانه های عروسی شانزده اهنگ البته ترانه مادر عاروس نکو گریه ی پرسوز و اهنگ آ بی بی عاروس میروی یانی دو ترانه متفاوت بوده اهنک انها از هم فرق داشته زمان خوانش هریک نیز متفاوت است استاد ننگیالی نوت موسیقی اینها را برایم نوشته بودند.

آهنگ های عروسی در پانزده شماره مجله اواز (شماره های اول تا پانزدهم سال1362) یعنی زمانی که در زندان بودم به نشر رسیده. دوستم ناصر طهوری که در ان زمان مدیر مجله بود برای اینکه کمک اقتصادی یی برای خانواده ی من بکند این بخش کتاب را زیر نام مستعار زردشت به نشر رساند."

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۵۲            سال  یــــــــــــازدهم                   عقرب / فوس       ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی         ۱۶  نوامبر    ۲۰۱۵