کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

اسد بودا

    

 
اصالت یا ظرفیت؟

 

 

 

در بحثِ افغانیت و اسلامیتْ خطای روشی آشکار وجود دارد. طرف‌های درگیر به‌جای بحث روی ظرفیت‌ها و امکان‌ها، پای اصالت را به میان می‌کشند. طرح اصالت، اما بیش از آن‌که وضعیت را روشن و راه گفت‌وگو را باز کند، سد راه آن است، زیرا،

۱): هم اسلامیت یک ابداعِ تاریخی است، هم افغانيت. به بیان روشن‌تر اسلام همان‌قدر یک جعلِ تاریخی و بدعتِ اخلاقی است که افغانیت.
اثبات اصالت و تفکیکِ نسخه اصل از بدل، در امورِ برساخته و ابداعي، از نظر روشي خطاست.


۲) هرکسی فرهنگ و نژاد را خود اصل و دیگران را قلابی و حرام‌زاده می‌داند. اما هم اسلامیتْ هزاران فرقه است و هم زاییدن و گاییدن در این حوزه‌ی تمدنی که دستِ کم حدود ده قرن جغرافیای مغلوبان است، آن‌قدر پیچیده و فاقد الگوست که سخن‌گفتن از اصالت را ناممکن می‌سازد.


۳) زبان پشتو، بیش از آن‌که زبان مستقل باشد، فیزیونومی زبانِ فارسی است. زبان فارسی هم آن‌طور که ناسیونالیست‌ها تصور می‌کنند، اصالت ندارد. واژه‌های عربی زبان فارسی کمتر از واژه‌های فارسی زبان پشتو نیست. به جز واژه‌های عربی، واژه‌های ترکی و مغولی نیز فراوان یافت می‌شود. خصلتِ ترکیبی این زبان تا حد سخن‌گفتن از نژاد و قوم ناب را نیز بی‌پایه می‌کند. فارس‌های امروز ترکیبی از اقوام عرب، فارس، ترک، مغول و نژادهای بسیار است.


۴) بر قراری نسبت این همان میان افغان و آپگان/ـه برداشتِ امروزی است. بنیاد تاریخی ندارد. همین‌طور، نسبت فارسی امروزی با فارسی دوران باستان و اوستا و کتیبه‌های باستانی نیز مشکوک است. حد اکثر می‌توان گفت ارتباطی وجود دارد، اما نمی‌توان ارتباط اوستا با زبان‌های هندی و دیگر زبان‌های منطقه را نفی کرد. بیش از ۹۹٪ ناسیونالیست‌های افغانی حتا قادر نیستند یک خط اوستا را به زبانِ اصلی‌اش بخواند. نسبت این همان میان زبان که تا این حد تحول پیدا کرده است، خطاست و نمی‌توان اصالت را استنباط کرد. به‌ بیان‌ روشن‌تر پیوند زبان فارسی معاصر با زبان عربی و پشتو عمیق‌تر از پیوند این زبان با اوستا و کتیبه‌های باستانی است. قراردادی بودن زبان و اینکه نسبت دال و مدلول طبیعی نیست، اصالتِ زبان را از ریشه بی‌معنا می‌کند.


۵) قدمت تاریخی دلیل بر ظرفیت و کارایی نیست. اگر نفس قدمت را ظرفیت و امتیاز تصور کنیم، در این صورت باید پذیرفت که حیات مبتنی بر شکار و گردآوی، اصیل‌تر و بهتر از حیاتِ شهری است، در حالیکه ناکارایی حیاتِ مبتنی بر گردآوری و شکار را همه تصدیق می‌کنیم.


۶) موضوع اصلی گفت‌وگو باید ظرفیت باشد. پرسش اصلی این است که آیا در اسلامیت و افغانیتْ می‌تواند بنیاد هم‌بستگی جمعی قرار گیرد یا خیر؟ کارکرد اسلامیت را آشکارا می‌بنییم که به جز کشتار و آوارگی نتیجه‌ی دیگری ندارد. هرچه دولت‌های ملی ضعیف‌تر و اسلامیت پررنگ‌تر می‌گردد، شمار کشته‌شدگان و آوارگان نیز افزایش می‌یابد.


۷) اگر مشخصه‌ی بارز افغانیت را زبان پشتو بدانیم، ظرفیتِ آن تقریبن صفر است. هیچ متن مکتوب مهم و علمی به این زبان وجود ندارد. مدعیان افغانیت نیز حاضر نیستند که به جای سفرهای تفریحی به دبی و فحشاخانه‌های جهان، کتاب‌هایی را به این زبان ترجمه و تالیف کند. تا یک قرن پیش هیچ کتابی به این زبان منتشر نشده است. با مبنا قرار دادن این زبان، حد اکثر می‌توان یک دولت‌ملت گنگ، اصم و مبتنی بر سکوت بنا کرد. همه می‌دانیم که چنین چیزی ناممکن و بنیاد دولت‌شهر زبان است.


۸) وضع زبان فارسی بهتر از زبان پشتوست ولی ظرفیتِ سیاسی فارسی‌وان‌ها اگر کمتر از پشتو زبان‌هانباشد، زیادتر نیست.
۹) اسطوره‌ی اصالت را باید کنار گذاشت و به جای آن روی ظرفیت‌ها بحث کرد. پشتو زبان‌ها باید بپذیرند که به رغم بیش از یک قرن تسلط انحصاری بر سیاست و قدرت، هیچ کاری برای زبان پشتو انجام ندادند. همین اکنون نیز جوانان پشتو زبان نه آن قدر دانش دارند که کتاب‌های فلسفی و علمی را به زبان پشتو ترجمه کنند و نه صبر و حوصله. تمامی مردم افغانستان قبول کنند که اسلامیتْ در دنیای امروز جز کشتار و جنگ‌های فرقه‌ی کارایی دیگری ندارد. در نتیجه، باید دست از کچل خدا برداشت .


۱۰) یگانه راه متصور برای بیرون‌‌‌رفت از این وضعیتْ آن است که به جای اسلامیت و افغانیت، قانونِ سکولار و کار را مبنا قرار دهیم. قانون‌گرایی جایگزین دین شود و تقسیمِ کار اجتماعی به عنوان بعد عقلانی اخلاق جدید جایگزینِ افغانیت. تنها در پناه کار و قانون سکولار است که می‌توان دولت‌ملت تشکیل داد. اخلاقِ کاری باید جای اخلاق طایفه‌یی را بگیرد. چنین چیزی نه در چارچوب اسلامیتْ تحقق‌پذیر است، نه در چارچوب افغانیت. زنان به عنوان نیمی از جامعه در هردو کسر و نفی می‌شوند.

پس از زنان نوبت به فرقه‌ها و اقوام می‌رسد و این کسر و تفریق تا مرز استثنای اکثر ادامه می‌یابد. به‌هرحال، پرسش‌های معطوف به اصالت نه به آسان قابل تایید و انکار است، نه ضروری. فقط در پرسش از کارایی است که ضرورت و عدم ضرورت اسلامیت و افغانیت را می‌توان طرح، نقد و ارزیابی کرد.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۴۸               سال  یــــــــــــازدهم                    سنبله/میزان        ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی      شانزدهم سپتمبر     ۲۰۱۵