کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عزیز الله ایما

    

 
زنده می‌بینم که چشمانِ تماشا قاتل است

 

 

 

سوسیالیزم

به گولاگ رسید

ناسیونال سوسیالیزم

به کوره‌های آدم سوزی

این‌ها عُقی اند بر عقلِ انسانِ نو

 

بازی دلخواهِ امپراتورانِ چناق

و دهشت اندازی کاشفانِ کشتن

در خراسان و شام و عراق

تفی اند بر جبین مؤمنانِ پیشرَو

 

حالا

از پشتِ پنجره‌های دهکدۀ دنیای دیجیتال

می‌بینیم

سرخ‌جامه‌گانِ عبادتگاهی در میانمار

زنی را

از مادر بودایی

 از پدر مسلمان

با شعله‌های آتش

برهنه می‌کنند

در برابرِ چشم و چشمکِ واقعه‌نگاران

من

در متنِ دیده‌گانِ زن

فریادی را می‌خوانم:

باورم هرگز نمی‌آید که بودا قاتل است

زنده می‌بینم که چشمانِ تماشا قاتل است

 

جهان

جهنمِ کودکانِ روهینگیا

آنگ سان سوچی

برندۀ جایزۀ صلحِ نوبل

با دیدنِ تنِ بریانِ مردان

از لذتِ سکوت سخن می‌گوید

 

درین تاریکیِ افسرده می‌ترسم ز دَور و بَر

و از ژرفای خاموشیِ مردابِ دهن‌گستر

 

انگار

زمین خواب

زمان خواب

ضمیرِ  تماشاگران خواب

 

کسی از دورهای دور می‌خواند:

خانه‌ ام آتش گرفت نم نم باران کجاست؟*




عزیزالله ایما

 

*مصرعی از یک غزل استاد خلیل‌الله خلیلی که به صدای خوش احمدظاهر خوانده‌شده‌است.

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۱                    سال  یــــــــــــازدهم                      جوزا         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۰۱ جون     ۲۰۱۵