کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

کریمه شبرنگ

    

 
من در گذره‌گاه یک شام تلخ

 

 

من در گذره‌گاه یک شام تلخ

وحشت شب را به تماشا نشسته ام

حنجره‌ی سنگ‌ها را خموش کردند

من در گذرگاه‌ یک شام تلخ

درد کوچه را فریاد می‌زنم

و دلتنگی پنجره را،

من در گذرگاه یک شام تلخ

سرنوشت سپیداری را گریه می‌کنم

و غنچه‌های را که ترانه را از لب‌های شان دزدیدند

من در گذرگاه یک شام تلخ

زوزه‌ی دردمندی می‌شوم در سکوت«کوکچه»

این جغرافیا را اکل خواهد برد

چشم‌های من چنین می‌بینند

یا حقیقت در مسیر دهان راه گم شده؟

حنجره‌های پوسیده را کی خواهد شست؟

اذیان امروزیان بوی گندیده می‌دهد

این جغرافیا را الکل خواهد برد

کبوتر خسته!

پناهم مده
هر چند دست‌هایم را حادثه با خویش برد
باز استوارم

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۹                     سال  یــــــــــــازدهم                      ثـــــور         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         اول  مَی     ۲۰۱۵