کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

اسماعیل فروغی

    

 
نگاهی شتابنده بر وضعیت کنونی موسیقی افغانستان

 

 

 همه میدانیم که نبود نقد سالم و سازنده در تمام عرصه های زنده گی ما ــ از جمله در عرصه ی هنر و فرهنگ، یکی از کمبودیهای جدی ماست ؛ که هرگاه به رفع آن نپردازیم، هرگز به اعتلا و شگوفایی دست نمی یابیم. زمانیکه میخواستم این یادداشتها را بنویسم، با دریغ و درد بازهم متوجه شدم که در عرصه ی موسیقی هم، ما به کمبود مطلق نقد علمی وسازنده مواجه هستیم. واگر به اصطلاح مرا به کفر نگیرید، ما تاهنوز یک نوشته ی علمی ــ تحقیقی کامل ( درسیمای کتاب یا مقاله ی تحقیقی ) درباره ی وضعیت اسفبار موسیقی افغانستان نداریم.

حقایق نشان میدهد که بزرگان و صاحبنظران موسیقی ما تا حد زیادی نسبت به وضعیت آشفته ی موسیقی کشور بی پروا و بی تفاوت بوده، تقریباً همه ( به استثنای چند تن محدود )، نظاره گر سقوط و ابتذال آشکار موسیقی مملکت خویش اند. کسی نیست تا کم ازکم به تشریح این وضعیت آشفته و عوامل و دلایل ایجاد آن پرداخته، راههای عملی جلوگیری از سقوط بیشتر در پرتگاه ابتذال را، پیشنهاد نما ید.
هرچند هنرمندان انگشت شماری چون داکتر ناصر سرمست، وحید قاسمی، فرهاد دریا، امیرجان صبوری، غلام علی حیدر نیساز و برخی دیگر... گاهگاهی بشکل پراگنده و تصادفی، به تشریح وضعیت رقتبار موسیقی ما پرداخته و راه حل هایی را نشانی داده اند ؛ اما اینها نه بسنده بوده است ونه درمان دردجانکاهی که موسیقی ما را بخود پیچانیده است. اساساً تا جاییکه من پی برده ام، بزرگان و صاحبنظران موسیقی ما، نمیخواهند درباره ی وضعیت موسیقی کشور ابراز نظر نمایند. آنان یا سربه زیر افگنده و خاموش اند و یا با قبول دعوتهای پرزرق و برق برنامه های تلویزیونی که بیشتر بمنظور استفاده ی تجارتی از نام و حضورشان در آن برنامه ها، صورت میگیرد ؛ بجای انتقاد از ترانه های بد، همان ترانه های مبتذل و بازاری را تحسین نموده، به هرکدام نمره ی ۱۰ میدهند وهیچ اشاره ای هم به وضعیت رقتبار موسیقی کشور نمینمایند.
طوریکه معلوم است، اساساً از چند سال به اینسوست که با براه افتادن بیش از چهل دستگاه تلویزیونی در کشور، موسیقی ما از راه ارایه ی رقصهای ناجور زنان و دختران رقاص اجا ره ای، بیشتربرای دیدن تولید میشود تا برای شنیدن. بیشترینه ی این ترانه ها آنقدر با رقصهای نا مناسب تهیه و پخش میشوند که گاهی آدم از تماشای آن با اعضای خانواده اش در زیر یک سقف، پشیمان میشود. از سوی دیگر، بسیاری آوازخوانان امروزین ما به تصنیف، شعر، نوازند ه گی و آهنگسازی، اهمیت چندانی قایل نشده، خود تمام وظایف را به تنهایی به انجام میرسانند. ( هم کوزه میشوند، هم کوزه گر و هم گِل کوزه ). به همین دلیل است که ترانه ها اکثراً بی مزه وتکراری، میلودی ها بیشترینه کاپی وبیگانه و تصنبف ها اغلباً همراه با اشتباهات زبانی و شعریست. در بسیاری ترانه ها جای آلات ساز ــ بخصوص آلات ساز وطنی، خالی شده و ترس آن میرود که تا چند سال دیگر، شکل و شمایل آلات ساز اصلی ما، برای همه ــ حتا برای آوازخوانان ما ــ بیگانه شود. فشرده اینکه بی پروایی و ساده انگاری رسانه های تصویری سبب شده است تا موسیقی غزل، موسیقی فولکلوریک و محلی و موسیقی کلاسیک ؛ به حاشیه رانده شده، بازار ترانه های کاپی، بی مزه و تکراری، هر روز گرمتر از روز پیش گردد. مبالغه و اغراق در فرهنگ زدایی از راه ارایه ی موسیقی بد آنهم همراه با رقصهای جلف، بحدی است که گاهی هرگاه زبان برخی ترانه ها را نشنوی و یا ندانی، باورت نمیآید که آن ترانه و ترانه خوان، افغانستانی باشد و از میان مردمی که چهل سال است کشور و مردمش در آتش جنگ میسوزد ــ آنهم جنگی که بخواهی نخواهی یکی از جوانب قدرتمندش بنیادگرایان و متعصبان مذهبیست. به همین ارتباط، میخواهم به یک خاطره ی شخصی ام اشاره ی کوتاهی داشته باشم : باری با یکی از دوستان خارجی ام، یکی از برنامه های موسیقی افغانی را از یک تلویزیون افغانی تماشا میکردیم. هنوز دقیقه ای از ترانه را ندیده بودیم که دوستم با تعجب از من پرسید : تو که ستلایت داری و میتوانی همواره برنامه های خودتانرا ببینی ؛ چرا امروز تلویزیون غیر افغانی را تماشا میکنی ؟ نکند بخاطر من باشد ؟ گفتم : دوست عزیز، همین هم تلویزیون افغانیست و خانم هنرمند هم آوازخوان خودماست. باز پرسید : در افغانستان زنان اجازه دارند چنین مست و مستانه با لباسهای چسپیده و نازک برقصند ؟ راستش ازینکه پاسخ قانع کننده ای برایش نداشتم، خاموش ماندم. درست است که طی سالهای اخیر موسیقی ما به آزادیهای نسبی دست یافته و از نگاه کمی رشد قابل ملاحظه ای داشته است ؛ اما نباید از یاد ببریم که موسیقی امروزی ما از میان آتش و دود قد بلند کرده و هنوز درحال مبارزه و جنگ با تعصبات و تنگ نظری های مذهبی و سنتی است. هرگاه این نهالِ دوباره سبز شده، با چونین بی پروایی و بی محتوایی پرورش یا بد، نتنها به اعتلا و باروری نخواهد رسید ؛ بلکه قامتش هم دوباره خواهد شکست. و اینبار نه توسط بنیادگرایان مذهبی بلکه توسط دستان خود اهل این هنر شکوهمند و مسوولین بی پروای امور هنری ــ فرهنگی کشور. آنگونه که معلوم است، موسیقی ما طی سالهای اخیر از نظر کمی رشد قابل ملاحظه ای داشته است ؛ اما متأسفانه تا هنوزاز محتوای کارآمد و سازنده ای برخوردار نیست. موسیقی ما ( به استثنای چند ترانه ی محدود از چند هنرمند بسیار محدود )، هنوز پیام روشنی برای مخاطبین خویش نداشته و متن آنرا عمدتاً روزمره گی ها و بیهوده گی های فریبنده تشکیل میدهد.

به باورمن برخورد هنرمندان و هنرپذیران ما نسبت به موسیقی، تاهنوز برخوردی ابتدایی و بسیار تاریخ تیرشده است. تاکنون حتا هنرمندان ما با اتکا به همان مقوله ی آشنای " موسیقی غذای روح است "، موسیقی را تنها وسیله ی خوشگذرانی و تفریح می پندارند و بس. متأسفانه هنرمندان و هنر پذیران ما اکثراً تا هنوز به این باور نرسیده اند که حالا موسیقی نه تنها غذای روح بلکه وسیله ی موثری برای درمان دردهای گونه گون و وسیله ی ارزشمندی برای رسیدن به اهداف بزرگ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتا اقتصادی بحساب میآید. ازجانب دیگر، باوجود امکانات و فرصتها یی که طی سالهای اخیر برای رشد دوباره ی موسیقی ما پدید آمده است، کار بنیادی بخاطر رشد و اعتلای موسیقی افغانستان از سوی مسوولین ــ بخصوص مسوولین وزارت اطلاعات و فرهنگ صورت نگرفته است. و درست از اثر همین بی توجهی بوده است که این هنر گرانبار رشد متوازن و متناسب با نیازهای زمان در جامعه ی ما نداشته است. چنانچه هنوزهم از موسیقی بیشتر برای بیان احساسات ساده ی عاشقانه استفاده صورت گرفته، نقش سازنده و کارآمد موسیقی در توضیح و تشریح حالات واوضاع جامعه و موثریت آن در پدیدآوردن دگرگونی ها و تحولات جدی، برای اکثریت هنرمندان ما بیگانه و ناآشنا مانده است. قابل یاد آوریست که تنها کاراساسی و بنیادی بخاطر حفاظت واعتلای موسیقی کشور، از سوی شخصیت ارجمند مملکت ما داکتر احمد ناصر سرمست صورت گرفته است که تاریخ هنر کشور، خدمات ارزشمند ایشانرا همیشه بخاطر خواهد سپرد. ایجاد و تأسیس انستیتوت ملی موسیقی افغانستان، به ابتکار و همت والای داکتر سرمست، اساسی ترین و با ارزش ترین کاریست که در تاریخ موسیقی کشوراتفاق افتاده است. تنها از راه اینگونه تأسیسات علمی و اکادیمیک است که ما قادر به حفظ و اعتلای موسیقی ــ بخصوص موسیقی محلی ـ سنتی و فولکلوریک خویش خواهیم شد. واما چه باید کرد تا موسیقی کشور را ازین آشفته گی و وضعیت بحرانی نجات ببخشیم ؟ چطور میتوان جلو پخش و گسترش موسیقی مبتذل، کاپی و تکراری را گرفت ؟ چه راهها یی وجود دارد تا موسیقی امروزی را در مسیر درست و علمی سوق داده شده، زمینه های مساعد رشد واعتلای موسیقی خوب در کشور را فراهم نماییم ؟ با طرح این پرسشگونه ها، دامن این بحث را گسترده، از هنرمندان و هموطنان صاحبدل و صاحب نظرم که علاقمند رشد و اعتلای موسیقی خوب در کشورهستند، صمیمانه طلب میکنم تا نظریات و راهنمود هایشانرا برای اهل موسیقی و ادارات مسوول بنویسند و با استفاده از راهها و شیوه های مختلف، آنرا در اختیارعموم نیز قرار بدهند.

ــ به باورمن، بخاطر رشد و توسعه ی موسیقی خوب در کشور، قبل ازهمه باید یک استراتژی مشخص و یک برنامه و پلان علمی مطابق نیازهای جامعه ی ما وجود داشته باشد. وزارت اطلاعات و فرهنگ و سازمانها و ادارات مسوول هنری ما مکلفیت دارند تا با پدیده ی موسیقی، مسوولانه تر برخورد نموده، در تهیه و تدوین این استراتژی و برنامه، عملاً سهم جدی بگیرند.

ــ بخاطرتوسعه ی تحصیلات اکادیمیک موسیقی درکشور، از ابتکارات و دستآوردهای ارزشمند انستیتوت ملی موسیقی افغانستان، استفاده ی عملی صورت گرفته، دولت در ایجاد و گسترش موسسات اکادیمیک همانند، کوشش بیشتر بخرج دهد.

 ــ بمنظورحفاظت و رشد موسیقی سنتی

ــ فولکلوریک و محلی افغانستان، هم ادارات مسوول هنری ــ فرهنگی و هم رسانه های گروهی، برنامه ها و پلانهای مشخص وعلمی طرح نموده، معرفی و ترویج موسیقی اصیل فولکلوریک و محلی را در صدر وظایف خویش قرار بدهند. ــ رسانه های گروهی کشور، از تعداد نشستهای سیاسی شان کم کرده، با تدویر میزگرد های هنری

ــ فرهنگی، به یاری صاحبنظران موسیقی، راه های برون رفت از وضعیت آشفته ی کنونی را جستجو نمایند.

ــ رسانه های تصویری باید با پدیده ی موسیقی برخورد مسوولانه تر نمایند. آنان باید در پخش و نشر موسیقی از اصول سختگیرانه تر استفاده نموده، مانع پخش ترانه های مبتذل، کاپی وتکراری شوند.

از نگاه من دایرکردن جشنواره های شکوهمند موسیقی، تهیه و نشر برنامه های جالب " ستاره ی افغان "، " صدای افغانستان " و مانند اینها... یک پیشرفت و یک دستآورد است ؛ اما من هرگز با شیوه ی برخورد این برنامه ها با موسیقی و نوآموزان موسیقی، که همیشه با همدردی و دلسوزی با کاندیدان و گاهگاهی علایق شخصی همراه است، موافق نبوده ام. به باورمن ضروراست این برنامه ها، تنها با شرکت داوران با صلاحیت، تهیه شده و فقط موسیقی و هنرمند شایسته را بدون حب و بغض و عاری از دلسوزی و همدردی، تشویق و تحسین نمایند.

به آرزوی شگوفایی و اعتلای موسیقی خوب در افغانستان. پایان ــ مارچ ۲۰۱۵
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۸                      سال  یــــــــــــازدهم                       حمل/ثـــــور         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۱۶ اپریل     ۲۰۱۵