کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

احسان لمر

    

 
بین اندیشه های شهید میوندوال و سردار داود خان فقید فاصله زمین و آسمان است

 

 

 

استاد بزرگوار و نهایت گرامی جناب دکتورصاحب عبدالله کاظم نخست احترامات بی پایان خدمت تان میرسانم. با کمال حرمت در رابطه به سطور ارزشمند مورخ ۲۵ مارچ سال روان شما در سایت وزین ونهایت مردمی افغان جرمن به عرض میرسانم که :

هرگز بین اندیشه و عمل شهید محمد هاشم میوندوال و مرحوم فقید سردار محمد داود خان تشابه موجود نبود که ذیلاً به اجازه شما ارزیابی مینمائیم.

   فقید سردارمحمد داود خان که انسان وطن دوست، با تقوا و ترقی خواه بودند اما هرگز دموکراسی آزادی های دموکراتیک ( مطبوعات آزاد، آزادی اظهارنظرواندیشه، تشکیل احزاب سیاسی، سندیکا یا اتحادیه های  و...) را نمی پذیرفتند، در دهه صدارت سپه سالار شاه محمود خان در پارلمان تعدادی از نمایندگان اپوزیسون حضور داشتند، اتحادیه محصلین، احزاب سیاسی و تشکیل اجتماعات و جراید آزاد ملی مانند انگارـ ندای خلق ـ وطن ـ نیلاب ـ ولس ـ آئینه و اتوم موجود بود، دکتورمحمودی، غلام محمد غبار، محمدرسول پشتون، سید سعدالدین بها..... دربین مردم واجتماعات شرکت و تظاهرات واجتماعات دایر مینودند، مگر برعکس دوره صدارت داود خان آنهمه رهبران بدون کدام تحقیقات ابتدائی و استنطاق و یا محکمه و حکم کدام محکمه قانونی، محض به امر شفائی صدراعظم زندانی شدند و جراید ملی مصادره وهرنوع اجتماع و تظاهرات ممنوع شد." وقتیکه قضیه به مجلس وزرا افغانستان مطرح شد این مجلس تصویب کرد که چون محبوسین «خاطر والاحضرت صدراعظم را رنجانده اند، آنقدر در محبس بمانند تا رضایت والاحضرت» حاصل شود!" ۱ ملا ها؟؟ فتوای قطع دست راست و پای چپ یا دست چپ و پای راست آنها را هم دادند. دستگاه استخباراتی بر همه احوال مردم مانند دور هاشم خان حاکم گشت البته عدهء خاصی!!! ازاین امرمثتثنی بودند؟؟؟

   محمد هاشم میوندوال از اولین روزهای کار درمطبوعات کشورشروع به بیداری و بیدارگری نمود. در مقاله قبلی نوشتم که با تفویض مدیریت روز نامه انیس بوی در( قدم اول در مقابل کلمه« خان» که درذیل نامها حتمی بود مبارزه را آغاز نمود و برای اولین بارنام صدراعظم وقت سپهسالارشاه محمود را بدون این پسوندطبع کرد که سبب بر افروختگی دربار وعمال شان و ریاست مستقل مطبوعات گردید و هکذا برای بلدیه های انتخابی تبلیغ را شروع نمود که درین مسیر مورد توجه قرار گرفته وعملی گردید). و برای اولین بار در تاریخ افغانستان بلدیه ها انتخابی شد که نویسده وشخصیت فرزانه و مبارزبابا عبدالعزیز( مدیرانقلابی و آزادیخواه طلوع افغان)  بعد ازرهائی از زندان هاشم خانی بحیث اولین رئیس شاروالی قندهار انتخاب شد. ولی در دهه صدارت سردار داود خان مرحوم روش انتخاباتی بلدیه ها دوباره از بین رفت.

   به هدایت میوندوال روزنامه انیس بیانات وکلا دور هفت شورا را نشر مینمود بخصوص که درین زمان ۳۰ تن شخصیتهای انقلابی و مردمی (چون دکتورعبدالرحمن محمودی، غلام محمد غبار، خال محمد خسته و....) در پارلمان راه یافته بودند ضمناً آغاز نشرات جراید وطن، ندای خلق، ولس، انگار و غیره را میوندوال بقلم خودبه اطلاع مطبوعات وقت میرسانید، در دورده سال ضدارت سردارداود خان از جراید ملی و غیر دولتی اثری نبود.  

   چنانچه آن جناب عالی آگاه اند در اوخر قرن نزدهم میلادی مارکسیسم بحیث اندیشه جدید در اروپا ظهور و بعد از کنگره یا انترناسیونال دوم دودسته گی درآن پدیدار گشت و خط اتشین و قهرآمیز آن با لنینیزم آمیخت واتحاد شوروی سابق، چین،اروپا شرقی سابق  کوریا شمالی و... نمونه های آن بودند. خط میانه سوسیال دمکراسی نام گرفت. سوسیال دموکراتهای امریکا و فرانسه و المان و هسپانیه و.... بار بار در سده گذشته به قدرت دولتی رسیدند و فعلاً هم در اهرام قدرت هستند.

   عده ای از علمای دینی اسلام هم طرح های داشتند و سوسیالیسم را با اندیشه های اصلی قرانی در توافق دیده از آن دفاع مینمودند که مولانا مودودی و دکتور علی شریعتی و دیگران  شامل آن بودند.

   شاخه افرطی و نهایت خشن و خطر ناک که در دهه سوم قرن گذشته ایجاد و بقدرت رسید تحت نام «ناسیونال سوسیالیزم» یا حزب نازی در المان است که به سرعت پایش از اروپا تا به اسیا و افریقا هم رسید. در افغانستان بقول از میر محمد صدیق فرهنگ " یک عده از شخصیت های دولتی افغانستان از جمله محمد داود خان و محمد نعیم خان برادرزادگان محمد هاشم خان وعبدالمجید خان زابلی رئیس بانک ملی به نظر مذکور گرویده و تبلیغات هم مانند را در افغانستان رویدست گرفتند..." ۲

   در اوائل نظام جمهوری شاهد بودیم که قانون اساسی دهه اخیرسلطنت ملغی فورم بیرق ملی و نشان دولتی محراب و منبربه یک پرنده شاید هم عقاب بدون کدام ریفراندم ملی یا حد اقل دعوت لویه جرگه تغیر نمود وهم بار بارجمله (سوسیالیسم ملی) در بیانات رهبرتکرارمی شد.

   میوندوال در رساله ملیت خود مینویسد: "ناسیونالیزم اروپا هم از حس قبیله پسندی چیزی بهتر نداشته است. چونکه در آن نیز اطاعت و انقیاد مطلق به پیشوا و تعصب و دشمنی  به ملت های دیگر مضمر بوده و به ملتارزم و تلاش نظامی منجر شده است، ناسیونالیزم کنونی اروپا در عین حالیکه وجهه نظامی دارد در آن یک تلاش استفاده سیاسی و منافع اقتصادی متضمن میباشد و در معنی همان کوشش برتر شدن ازدیگرانرا دارد .... رقابتهای اقتصادی به استعمار Colonisation وامپریالیسم  Impérialisme   منجر گردید  و تصادم منافع  دول امپریالیست و سرمایه داری تصادم را بین آنها نزدیک میساخت حس ملیت نیز در دول امپریالیستی به  اوج میرسید  به طوریکه یا بیک نظام فاشیستی Fasciste منجر میگردید و یا بیک نظام انحصار سرمایه داری و استبداد اقتصادی که درهر دوصورت غرض آن حفظ منافع بزرگ اقتصادی و مستعمراتی بود. گویا امپریالیسم اگراز یک طرف حد اعلای  سرمایه پرستی بود، فاشیسم و امپریالیسم هردو حد اعلای ملیت سرمایه داری و منافع پرستی اروپا حساب میگردید."  ۳

   میوندوال به سوسیال دموکراسی پابند بود و نظام شوروی با سوسیال دمکراتها تضاد شدید داشتند، سوسیال دموکراتها برجستهء  آنزمان جمال عبدالناصر( مصر)، محمد فارق (عراق)، هواری بومدین (الجزائر)، جواهرلعل نهرو(هند)،جوزف بروز تیتو (یوگوسلاویا)، دکتورسوکارنو( اندونیزیا)، دکتورعلی شریعتی متفکر ایران وهزاران دیگر بودند.

    " وقتیکه به اندیشه های شهید میوندوال به دقت توجه شود به راحتی او را مبارزی روی خط «چپ» می یابیم یک چپ معتدل و بر خاسته از واقعیت های موجود جامعه اش. بصورت موجزمیتوان گفت که بنای فکری و اندیشوی  شهید میوندوال بر اصول سوسیال دموکراسی استوار بوده است." ۴    

   دررساله ملیت میوندوال میخوانیم که :" چنان تصور میرفت که با پخش علم و تخنیک و نزدیک شدن فواصل و سرعت زمان، ملیت دراثر بوجود امدن ایدئولوژیهای جدید یک خصلت مربوط  دوره قدیم  دانسته خواهد شد ولی دردنیای سوسیالیزمSocialisme که یکنوع بین المللیت Internationalsme  را نیز احتوا میکرد ریشه های ملیت هم به مفهوم کلتوری و هم به مفهوم سیاسی مجدداً تبارز کرده است. چنانچه  مبارزات کشور های اروپای شرقی برای اقتدار ملی و هم کشمکش سوسیالیسم زرد و سفید زاده احساسات ملی است."

میوندوال  در مقالهء ( راه تطبیق قانون اساسی) تعدد احزاب سیاسی را عامل زنده بودن حالت سیاسی یک کشور میدانست و دموکراسی و پارلمانتریزم را در موجودیت احزاب سیاسی موافق و اپوزیسیون را ممد یکدیگر میدانست  و به این نظر بود که راه تطبیق  قانون اساسی آنست که حکومتها  و پارلمان از طرف مردم وبه اراده مردم بوجود آید و این نظر تا زمانی قابل تطبیق نیست که احزاب سیاسی وجود نداشته باشد همچنان گفته بود که : " در کشوری که دعوای دموکراسی میداشته باشند و یا یک کشوری که صاحب سازمان حکومتی و دولتی میباشد از موجود بودن دو قدرت حاکمه چارهء نیست، یکی قدرت حاکمه و عناصر موافق و همکار و یکی قدرت ضد یا مخالف و یا نا موافق به قدرت حاکمه، تا قدرت حاکمه نتواند یک اقتدار مطلق و یک دکتاتور غیر قابل باز خواست و فعال مایشا و یک قدرت غیر قابل زوال باشد. بلکه قابل آن باشد که محدویت های بر اقتدار آن گذاشته شود. از آن باز خواست شده بتواند یعنی یک قدرت مسئول باشد و نتواند که هر چه بخواهد بکند و هم قابل تعویض باشد". ۵  

  با کمال حرمت و احترام بحظور تان عرض می نمایم که هیچ نشانه ای از همسوئی نظرات میوندوال شهید با شهید سردار محمد داود خان نی در دهه صدارت و نه در پنج سال جمهوریت شان بملاحظه میرسد. بلکه ده سال اخیر سلطنت را « دمکراسی قلانی» میدانستند و جریده (ترجمان با مدیریت مسول شادروان دکتور عبدالرحیم نوین وزیر اطلاعات و کلتور دوره جمهوریت) پارلمانتاریسم و وکلا شورارا به باد تمسخر و استهزاء میگرفت و جریده روزگار( جناب محمد یوسف فرند ،معین وزارت معادن و صنایع دور جمهوریت). در مقالات متعدد دهه دموکراسی را بشدت نقد مینمودند. دردور جمهوریت با اینکه تجربه دهه اخیر سلطنت و بیداری مردم را ملاحظه نمودند با اینکه روشنی چراغ آزادی مطبوعات آزاد را حس نمودند چه میشد که شش ماه ویا یکسال و دو سال بعد ازبقدرت رسیدن انتخابات پارلمانی براه می اندختند و قانون توشیح ناشده احزاب دور سلطنت را نافذ نموده از چپ و راست افرطی جلوگیری مینمودند. چه می شد که اگر یک قدرت مطلقه را به قدرت مسئول تبدیل می نمودند و اگر چنین میشد هرگز ما شاهد فاجعه های بعدی نمی بودیم. افتضاحی بنام انتخابات لویه جرگه را کاملاً بیاد دارم و آنزمان محصل بودم بیانات به اصطلاح وکلای ملت در لویه جرگه، کاندیداتوری یک فرد برای ریاست جمهوری، و نحو رای دهی همه بیادم است. ولی چندی بعد از لویه جرگه ما شاهد تاسیس تک حزب دولتی بودیم و جالبتر اینکه این حزب بدون اجتماع  و کنگره رهبری ان از بالا انتصاب و رسماً از طریق رادیو اعلان شد.وقتا از دوستان و همصنفی های که به آنحزب علاقه مند و پیوستند پرسیده می شد مرامنامه حزب چیست؟ بیانیه ( خطاب بمردم) سردار فقید را نشان میدادند.

   استاد بزرگوار در رابطه به بیانیه ( خطاب بمردم) عرض مینمایم که، دستگیر پنجشیری عضو دفتر سیاسی و کمیته مرکزی جناح خلق ح.د.خ. ودرعین مقام قبلاً در جناح پرچم از راز های فراوانی مطلع هست که بخشی از آنرا نوشته، ولی هنوز هم گفتنی های فروانی است که به قلم نیاورده است ، همانگونه که او نوشته بود که خطاب بمردم را جناح پرچم ح. د. خ. به دولت جمهوری داده بودند، عضو دیگر دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب سلطان علی کشتمند در بخش سوم جلد اول یادشتهای خود مینویسد که: " محمد داود در تحت تاثیر گرایشهای ترقی خواهانه همکاران جوان کودتائی خویش و بخاطر ایفای سیاست مترقی در جهت جلب همکاری نیرو های چپ و دموکراتیک، برنامه خطاب بمردم افغانستان را که بوسیله پرچمیها تهیه شده بود ، پذیرفت و آنرا با اندک تغیرات و دستکاری ها در طی بیانیه رادیوئی اعلام داشت. شاید ضرورت به تذکر باشد که متن اولی برنامه متذکره بنا به دستور رهبری حزب، با ملاحظه ء شرایط مسلط آن دوران نگاشته شده بود متن نوشته را ببرک کارمل ازمجرای ارتباطی ازطریق دوستان میراکبر خیبر برای رهبری رژیم ارسال نمود...." ۶  

   محمد اکرم اندیشمند درمقاله ء پژوهشی خود ازسند سری آرشیف حزب کمونیست اتحاد شوروی و کی.جی.بی. نقل مینماید که :

"سند شماره....

   کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی پیرامون مشوره ها برای حزب دموکراتیک خلق افغانستان.

   ببرک کارمل رهبر شاخه پرچم ح.د.خ.ا.از طریق نماینده کمیته امنیت دولتی شورای وزیران اتحاد شوروی(کی.جی.بی.) در کابل که با روابط معتمدانه دارد در پایان جولای کمیته مرکزی ح.ک.ا.ش.را مطلع ساخت که محمد داود رئیس دولت و نخست وزیر جمهوری افغانستان از وی خواهش کرده است تزهائی در زمینه ِ مسائل سیاست خارجی و داخلی برای گنجانیدن ممکنه آن در برنامه حکومت جمهوری اماده سازد.

   ( تلگرام های رمزی از کابل ویژه ک.گ.ب.تاریخ ۲۷/۷/۱۹۷۳ و شماره ۴۴۴ ۳۱/۷/۱۹۷۳)

   در رابطه با اینکه ببرک کارمل از کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی خواهش نموده است توصیه ها ارائه نماید که برای پیشکش نمودن برای محمد داود سود مند باشد. مطابق با مصوبه کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ( شماره ۱۰۲/۱۶ تاریخ ۲۷/۸/۱۹۷۳ برای ببرک کارمل توصیه های ما در زمینه مسایل سیاسی رسانیده شد.سودمند پنداشته می شود خواهش رهبر حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بر آورده ساخته و مشوره های به او در زمینه مسایل سیاسی داخلی داده شود"  ۷

  میرمحمد صدیق فرهنگ هم درجلد دوم اثرش ( افغانستان در پنج قرن اخیر) مینویسد: "درین بیانیه که ازنگاه اسلوب  نگارش و محتوا با برنامه حزب دموکراتیک خلق شباهت بهم میرساند...." ۸

   عبدالقدوس غوربندی عضو دیگری کمیته مرکزی آنزمان جناح پرچم ح.د.خ. مینویسد: " کمک غیر مستقیم و سهم حزب ما چه در پیروزی کودتا و چه در حفظ و حمایه بعدی آن شعوری و آگاهانه بود .... این همه مختصات مثبت کافی است تا حزب آگاهانه از وی جانبداری نموده و شاخه نظامی خود را بصورت غیر مستقیم توسط حسن شرق و فیض محمد دستور همکاری دهد.

   حسن شرق بعد از پیروزی کودتا از سلیمان لایق که در همسایه گی نزدیک وی بود خواست تا رهبری پرچمیها« بیانیه خطاب بمردم» را میباید محمد داود به عنوان خط مشی خود ارایه نماید بنویسید تا حسن شرق از نام خود آنرا به کمیته مرکزی محمد داود بدهد. این بیانیه بوسیله اعضای بیروی سیاسی پرچمیها بصورت اشد محرم تهیه و توسط سلیمان لایق به حسن شرق که معاون صدراعظم بود تسلیم داده شد" ۹                

    اندیشمند بنقل از رساله عبدالحمید محتاط افسر قوای هوائی و یکی از فعالین کودتا ۲۶ سرطان مینویسد که محتاط با مرحوم فیض محمد افسردیگرقبل ازکودتا بر روی اهداف خود بحث میکنند و فیض محمد بجوابش میگوید: " هدف نهای من در افغانستان ایجاد یک سیستم سوسیالیستی است. من معتقدم که با سردار داود میتوانیم به هدف خود نائل شویم ...." ۱۰      

مطلب دیگری را میخواهم بحضور مبارک بعرض برسانم اینکه شهید داود خان دردوره ماموریتهای نظامی شان تا نهایت تلاش نمودند که افسران ( اردو و پلیس) با دانش و تحصیلات عالی به جامعه تقدیم شود ودرین رستا خدمات قابل قدری آنجام دادند و در دهه صدارت به اهمیت کدر عالی دولتی با دانش و تحصیلات عالی آگاه بودند پس چرا از آنهمه افسران عالی مقام و ارکانحرب اردو و پلیس، آنهمه دپلوم انجنیر ها، آنهمه دپلوماتها تا سطح دکتورای حقوق، آنهمه استادان و دکتوران رشته های تعلیم و تربیه و ... و... روی چه اصل کدر دولت جمهوری را از نا اهل ترین و بی تجربه و بی دانش ترین ها برگزیدند( به استثنا چند وزیر نستوه و بزرگوارو دانشورمحدود). از بی کفایتی وزیر دفاع بگویم، یا از روابط پنهانی وزیر داخله با حفیظ الله امین (بقول از آقای فرهنگ ) بنویسم، محترم خان آقا سعید دو جلد کتاب در کارروائیهای وزیرشان نوشته است نوشته است. ولی  درباره سرداروحید عبدالله معاون وزارت خارجه ومنشی مجلس وزرا جمهوری یا اختیاردار پالیسی داخلی وبین المللی افغانستان که قبلاً یکی از مامورین پائین رتبه وزارت خارجه بود باید گفت چون سردارمحمد نعیم خان از وی شناخت کاملی داشت روزی در سفرهنگری به استاد دکتور علی احمد پوپل سفیر افغانی در مسکو و سفیرغیر مقیم درچند کشور اروپای شرقی گفته بود: " به والله من که سالیان زیاد وزیر خارجه بودم اگر این بچه بیسواد (وحید عبدالله) را بحیث سکرتر چهارم کدام سفارت مقررمیکردم ." ۱۱ این منشی مجلس وزرا دولت جمهوری، بعد ازدو سال دوام دادن بصنف هفتم مکتب استقلال به امرمسیو مومل ( Mr. MOMAl ) مدیربا صلاحیت فرانسوی آن مکتب ( که قبلاً در فرانسه معلم مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهرشاه بود) اخراج و برایش  گفته بود « برو در سرکها  لبلبو فروشی کن.») Va Vander Lablabo Sour la rue. ( به نقل ازیکی از شاگردان ممتاز آن زمان لیسه استقلال و بعداً استاد فاکولته حقوق پوهنتون کابل) وزیربا صلاحیت دو وزارت معارف و معادن و صنایع و عضوهیت رهبری انتصابی حزب انقلاب ملی  در پای عرایض مینوشت که: « که وردکه به وی مقرر شی که نه اصولناً اجرات شی» آیا امکان داشت با چنین رهبری بتوانند کشوررا اداره کنند؟؟

  عبدالحمید محتاط بعداً عضوکمیته مرکزی جمهوری قبل از کودتا سرطان بجواب مرحوم فیض محمد (اولین وزیر داخله جمهوری) گفته بود: " به منظور ایجاد یک جامعه ی مرفه و فاقد از بی عدالتی های ژرف اجتماعی و طبقاتی ما دو حرکت میکنیم، حرکت اول ما شامل سردارداود و آنعده اشخاصیکه با اندیشه های گوناگون مجهز میباشند و حرکت دوم ما بعد از بسیج ساختن نیرو های خودی و تشخیص درست زمان، براه می افتد که در نتیجه ی آن تصفیه و اخراج عناصر نا مطلوب از درون دستگاه حاکمه است...." ۱۲

اگر پروسه انکشافات و تحولات سیاسی و رشد فرهنگی جامعه با آزادیهای نسبی مطبوعات و بلند رفتن سطح اگاهی مردم، میلان شدید بسوی مکتب و مکتب سازی دهه دموکراسی سلطنت با کوتای ۲۶ سرطان متوقف و تخریب نمیگردید، بدون تردید در جریان تداوم دموکراسی طی چهار دهه اخیر بسیاری ازآن الزامات بر آورده میشد و بسیاری از آن کمبود ها مرفع میگردید.

 با تجدید احترامات فایقه .

***********

     مآخذ

۱.     غلام محمد غبار ــ افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم ــ ص ۲۵۳ جون ۱۹۹۹ ویرجینیا امریکا.

۲.     میر محمد صدیق فرهنگ ــ افغانستان درپنج قرن اخیرــ ص ۴۳۰ امریکن سپیدی ،هرندن، ویرجینیا ایلات متحده ۱۹۸۸.

۳.     شهید میوندوال ــ ملیت ــ.

۴.     سیاوش ــ  نظریات و عقاید شهید هاشم میوندوال ــ سایت زندگی.

۵.     محمد نجیم آریا ــ محمد هاشم میوندوال ــ ص ۵۰ طبع چهارم دلو ۱۳۷۸ مرکز نشراتی میوند سبا کتابخانه پشاور.

۶.     سلطان علی کشتمند ــ یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی ــ ص ۲۵۴ چاپ Jacket  Print – UK.

۷.     محمد اکرم اندیشمند ــ نقش سردار محمد داود در شکل گیری کودتا ثور ۱۳۵۷ ــ کابل پرس ص ۱۶ و ۱۷مورخ ۶ جولای  ۲۰۰۹ ــ  www.kabulpress.org/ my/spip.php?article ۳۵۹۶ .

۸.     کشتنمد ، ص ۲۵۵.

۹.     عبدالقوس غوربندی ــ نگائی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان ــ طبع ۱۳۷۹ محل نشر سوید ص ۳۵ ـ ۳۶.

۱۰.                        محمد اکرم اندیشمند ص ۱۵.

۱۱.                        ویس ناصری ـ وداعیه با تلویزیون و شبکه جهانی آریانا افغانستان ـ سایت انترنتی خاوران  ۱۴ دسمبر ۲۰۰۷.

۱۲.                        اندیشمند ص ۱۵.

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۸                      سال  یــــــــــــازدهم                       حمل/ثـــــور         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۱۶ اپریل     ۲۰۱۵