کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

مریم محبوب

    

 
(( آب زنید راه را اینکه نگار میرسد ))*

 

 

 

بهار در راهست با آغوشی پر از شگوفه و لبخند، با طراوتی دل انگیز و روح افزا، آمیزه یی از ابر و خورشید و ماه، با جامه یی از هزارنقش  ورنگین کمانی گسترانیده درهفت خوان فلک.

 دست و تن بشویید، جامه ی پاکیزه بر اندام کنید، خود را با عطر و عود خوشبوی کنید وبا گیسوان شانه زده، به پیشواز آینه بندان سبزه و باران خود را آراسته بدارید.

بهار می آید و طبیعت در رستاخیز شگفت، در آغازین شبنم صبحگاهی، رستن آغاز می کند. زمین در بخار و عرق خود جوانه می زند، چشمه ها جاری می شوند، آبشار ها با هیاهو و غلغله از بلندای صخره ها و کوهپایه ها، در جویبار ها سرازیر می شوند.، جویبار ها و رود ها با آب زلال، چرکی و کسالت زمستانه را می شوید.

در دست ها مهربانی می شگوفد و در نگاه ها، برق شادمانی می درخشد، در سینه ها آرزو های انسانی به امید روز های بهتر و خوبتر به تپش می آید و قلب ها بسوی بهار و روشنایی به پرواز می آید و جان ها و نفس های مان از بوی بهار و شگفتن ها و رستن ها مست می شود.

در چنین سرآغازیست که گاه ابر بر خورشید جامه می دوزد و گاه خورشید بر ابر می تابد و در این میانه،  ابر و مه و خورشید در رقص عشوه گرانه و جادویی بر تن دلداده خود بهار، لباس طراوت و تازگی می پوشاند.

هر رفتنی را آمدنی و هر آمدنی را رفتنی ست که این رمز طبیعت و آفرینش است. برج ها عوض می شوند، فصل ها می روند و سر از نو می آیند، شب می شود و روز می شود، ماه می خرامد، تاریکی چیره می شود و روشنایی پرده می دراند و رمزیست در پی این آمدن و رفتن تا به ما بفماند که غفلت و ایستایی، رکود و خوابزدگی شیوه مرداب است.

اکنون ما بر کنار جویبار زمان نشسته ایم و شاهد گذر عمر ها و فرصت هاییم و گاه بی آنکه از این فرصت ها درست استفاده کرده باشیم وگاه هم که بهره برده ایم زهی سعادت!

در حالیکه نوروز پرتو دلربا ازچهره زیبای جهان است که انبوه انسانها را به کوشش و تلاش و همدلی فرا می خواند و با خود شادی و شادمانی و سرخوشی، صفا و صلح ارمغان می آورد، بیایید ما هم چهره زیبای خود را بیابیم و بدان ببالیم.

بیایید که در بهار دلانگیز، جان ها را تازه کنیم. سبز شویم، روح مان را با طبیعت گره بزنیم که بیدار و سر زنده شویم، که بهار بوی زندگی ست، بوی بودن و ایستادن و زیستن است و بوی عشق و مهر و عطوفت و یگانگی هاست.                                                              

قدمت نوروز و وجود این جشن، به زمان‌های پیش از هخامنشیان و مادها برمی‌گردد. زمانی که آریائی‌ها فصل های ‌شان را به دو قسمت تقسیم می‌کردند و فصل های گرما و سرما داشتند. فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود. چنانچه در اوستا آمده‌است، بعدها در این دو فصل تغییری پدید آمد و به موجب وندیداد تابستان دارای ۷ ماه و زمستان ۵ ماه گردید. در هر یک از این دو فصل جشنی بر پا می‌داشتند که هر دو آغاز سال نو به شمار می‌رفته‌است. وجود پایه و اساس جشن‌های نوروز و مهرگان در آغاز فصول دوگانهٔ آریائی‌ها گویای آن است که زمینهٔ اصلی پیدایش هر یک از آنها، بزرگداشت سرآغاز سال، توجه به پایان یک فصل و آغاز فصلی دیگر بوده‌است. با مرور زمان و تحول تدریجی اوضاع، جشن نوروز از آن صورت بسیط نجومی و گاه‌شناسی بیرون آمد و بعدها جنبه های متعدد دینی و رسمی و سیاسی پیدا کرد. سرانجام این یادگار ارزنده با سنن گرانقدر و دیرین خود از مدتی متجاوز از نه قرن پیش در آغاز برج حمل ( فروردین ماه )جای ثابتی یافت و تا امروز برهمین ٍپایگاه زمانی باقیست.

نوروز، پیشینهء پرنشیب و فرازی پشت سر نهاده، گاه با تغییر نجومی و گاه با فصل ها و زمانه ها درافتاده است. زمانی با ملاحظات دینی و آیینی پس زده شده و باری هم بوده که سرآمد آیین ها و جشن ها شده و در صدر روزگارنشسته است.

 اما آنچه از سرنوشت نوروز در پیشانه ی زمانه می خوانیم، در جریده روزگار، قلم بر بقای نوروز زده شده است و برات نوروز ممهور با طغرای سلطان معظم تاریخ به اکناف و اطراف جهان، به دست برید باد ها و فریاد ها وشادمانه ها گسیل گشته است.دیگر نوروز از هجوم تکفیر گویان باستانی رهیده و در منظربلند جهان نشسته است.                   

 نوروز دیگر در تنگنای جغرافیا و زادگاه و داستانگاه نیست. فراتر از همه ی اینهاست. تنها جشن بزرگ جهانی است که می‌توان گفت تمامی جنبه‌های فرهنگی، آیینی، رسمی، سیاسی و طبیعی و اجتماعی را در خود جای داده‌است و درعین حال فراتر از همه ی اینهاست.

از نوروز بیاموزیم که جهانی ازآن آموخته است و هنوز می آموزند !

 بالا بلند، خوش آمدی !

.[

_ * بند شعری از مولانای رومی

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۶                      سال  یــــــــــــازدهم                        حوت/حمل         ۱۳۹۳/۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۱۶ مارچ     ۲۰۱۵