کابل ناتهـ، Kabulnath


 


















 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
 

دکتر لطیف طبیبی

 
 

زبان ستیزی
ملاحظاتی در عقب ماندگی فرهنگی سیاستمداران افغانستان

 
 
 

در جریان ماه فبروری ۲٠٠٨ ، که درتاریخ معاصر افغانستان- به خاطر شکست وخروج ارتش شوروی سابق ازافغانستان - ماه سرفرازی مردم وادی های هندوکش در تاریخ ثبت شده است، ما شاهد دخالت مستقیم وطغیان اسلامیست های افغان، در نظام حقوقی افغانستان بودیم. در پهلوی حکم اعدام غیرقانونی و ضد انسانی آقای پرویز کامبخش ، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان آقای عبدالکریم خرم، یک خبرنگار را بنام آقای بصیر بابی که به خاطر استفاده از واژه "دانشکده" به جای " پوهنحی" و دانشگاه  به جای "پوهنتون" استفاده کرده بود، از ادامه کار در رادیو و تلویزیون ملی افغانستان برکنار کرد. همچنین دو مدیر مسئول خبر دکتر ذبیح الله فطرت، رئیس تلویزیون محلی بلخ وآقای داؤد احمدی، مدیر عمومی اطلاعات تلویزیون ملی افغانستان به جرم استفاده از واژه های " فارسی" در بلخ مجازات نقدی شده اند.

 مقامات این وزارت در نامه ای به تلویزیون محلی بلخ نوشته اند، که بصیر بابی، گزارشگر محلی تلویزیون ملی افغانستان در مزارشریف، به علت "استفاده از کلمات خلاف اصول فرهنگی و اسلامی" مجازات شود و در سابقه کاری اش این " تخلف" تذکر داده شود. آقای بصیر بابی خبرنگار افغان در مزارشریف می گوید که او هیچ جرمی را مرتکب نشده و فقط زبان مادری اش را که فارسی دری است، بکار برده است.

 دراین رابطه رادیو (دویچه ویله) صدای آلمان ، با برخی از قلم بدستان افغان که صاحب نظر در زبان فارسی اند، مصاحبهء انجام داده است. در این گفت و گو آقایون دکتراکرم عثمان ، نصیر مهرین، رهنورد زریاب، لطیف ناظمی شرکت داشتند. همچنان استاد واصف باختری ضمن سخن رانی که اکنون در وئب سایت " گفتمان" نیز چاپ شده است، در زمینه صحبت های نموده است. همه دانشمندان افغان از حقانیت زبان فارسی از نگاه تاریخی که به مثابه زبان مادری برخی از اقوام هندوکش است، به وضع شایستهء با ذکرمنابع پژوهشی دفاع نموده اند.

دکتراکرم عثمان این عمل را یک جهالت دانسته، او فرموده که آقای وزير بايد بدانند که فارسی از دری هيچگونه فرقی ندارد ، و صدها نمونه ی زنده ما در ديوان حافظ ، در تاريخ بيهقی ، در مثنوی مولانا داريم که بطلان نظر آقای وزير را ثابت ميکند . دکتر اکرم عثمان می گوید، برای شخص خود من گريه آور است و يقينآ تعدادی از روشنفکران افغانستان با من همنوا خواهند بود که نبايد تحت تأثير جهل مرکب و تعصبات از اين دست ، ما فرهنگ خود را و افتخارات خود را و گذشته خود را در عرصه ادبيات و فرهنگ تقديم ديگران نماييم. او علاوه نموده که از طرف ديگر بازهم از آقای وزير شکر گزار بود که حکم اعدام اين سه خبر نگار را صادر نکرده اند و آنها را سزاوار مجازات بيشتر ندانسته اند. آقای واصف باختری زبان فارسی را از نگاه ناریخی و از دیدگاه ادبیات و شعرمورد بررسی قرار داده، به باور او در شرایط کنونی افغانستان اشخاصی که انگشت روی برخی از مقولات زبان فارسی می گذارند، صاحب چنین صلاحیت های فرهنگی نیستند. 

بنده که نزدیک به چهل سال است از سر زمین افغانستان و زبان فارسی دور بوده ام، و رشته تحصیلی ام زبان شناسی نیست، به خود حق نمی دهم که برای دفاع از زبان شیرین فارسی از ورای اشعار و ادبیات کهن این سر زمین مانند صاحب نظران زبان فارسی افغان که در پیش از آن ها یاد شده است، دفاع کنم.  گفتار من؛ اشارهء بر ناهمگونی های سیاسی ؛ اجتماعی و تاریخی این سر زمین است؛ که همیشه درلحظات توفان های سیاسی در این کشور؛ فرهنگ دیرینه برخی از اقوام این سرزمین؛ دستخوش سیاست عجولانه می گردد. با اتکا به روند سیاسی این پدیده، نوشته ذیل را به خوانندگان گرامی تقدیم، می نمایم.

این نوشته کوششی است در طرح فرهنگ ستیزی  برخی ازحکمفرمایان کنونی افغانستان که تا هنوز به خاطر عقب ماندگی مزمن در زمینه فرهنگی در گرداب تاریخ چرخ می زنند و قرن ها است که فرهنگ برخی از اقوام دیگر را به مدار بسته سنت منحصر به یک قوم دیگر، می پندارند. متاسفانه که بحث عقب ماندگی  فرهنگی در وادی های هندوکش نیز تحت تاثیر ادب زدگی فرهنگ قبیلوی قرار گرفته است. این پدیده باعث گردیده که اکنون برخی سیاستمداران به واسطه گرایش ذاتی به احساسات و تسامح منطقی ، بجای توسل به استدلال منطقی به بحثی های مستاصل از دید احساسا تی،  شعار های زبان ستیزی را سرمی دهند.

 برخی از سیاستمداران کنونی افغانستان خوب می دانند، که از نگاه علم زبان شناسی هراتفاقی تاریخی که بر سر واژگان زبان یک قوم بیفتد، برسر فرهنگ و اندیشه ‌های آن افتاده است. زیرا، برمبنای فرهنگ هاست که کاربرد واژگان زبان مکان والای خود را اشغال میکنند و مردم مرزوبوم در جریان تطور فرهنگ ها قرار میگیرند. آقای عبدالکریم خرم وزیراطلاعات و فرهنگ و پالیسی سازان فرهنگی او در افغانستان  ازسبک نبشتار و استفاده واژگان فارسی در تاریخ بیهقی و مثنوی مولانا آگاه اند و می دانند که این واژه ها پیشینه کهن دارند ، ولی ازانجا که آنها در ستیز با روند فرهنگی فارسی عمل می کنند ، تصامیم شان  ظاهراً چنان  می نماید که گویا از واقعیت تاریخی بی خبر اند . جریان زبان ستیزی کنونی پدیده یی  نیست که از زبان و اراده ی یک وزیر بیرون آید، برای اینکه او در این عمل سیاسی تنها نیست. این کار یک فرد و یا یک گروه خاص افغان نیست. زبان ستیزی کنونی یک جریان سیاسی قوم گرایانه است که از چندین دهه قبل درافغانستان بوجود آمده است و همیشه در زمان مناسب وارد میدان فرهنگ ستیزی می شود.

برای کنگاش  این پدیده، پرسش های  زیر مطرح می گردد:

١)  چرا هر زمانیکه حکمفرمایان افغانستان به شکست سیاسی و اقتصادی مواجه می شوند، زبان ستیزی در دستور روز برخی ازاعضای حکومت قرار می گیرد.؟

۲) چرا وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان که امروز شاهد عینی جهانی شدن زبان های افغانستان با زبان انگلیسی در شبکه های تلویزیون ها و انترنت است و انگلیسی جایی بزرگ در ساختار فرهنگی زبا ن های افغانستان یافته است، با استفاده از قدرت سیاسی خود دست به زبان ستیزی علیه زبان فارسی، زبان کهن مادری اقوام این سرزمین می زند؟

در پاسخ به این پرسش ها ما به اشکال مختلف مقولات تاریخی، اجتماعی و سیاسی زبان ستیزی در این سر زمین بر می خوریم.

یکی ازعمده ترین روند زبان ستیزیی که باعث این همه تشنجات  درتاریخ معاصرافغانستان شده است، بینش قدرت طلبی قوم گرایانه است ، که در آن مقوله ای مشروعیت قدرت حاکمه در افغانستان در تسلط یک قوم قرار گرفته است. از دوصد سال بدینسو این قدرت قوم گرایانه، ازلی و ابدی پیشفرض  قرار داده شده است. هر آنچه که در این راستاست مقدس و آنچه که نیست ، ملعون انگاشته شده است . از همین روست که ازدیدگاه قوم گرایانه،  ستیزه  ضد فارسی در وضع کنونی افغانستان، به عنوان یک پدیدهء سنتی و مذهبی ترویج میشود . چراکه حدود دیدگاه های سنت و مذهب در جامعه عقب مانده ما محدود به رویت سنت و مذهب است . در حالیکه در جامعه واپسمانده افغانستان نمی توان سنت را با سنت دیگری علاج کرد. تنها راه چاره در این مورد عقل گرائی و نفی سنت است، یعنی راسیونالیسم به جای ناسیونالیسم قوم گرایانه است. پدیدهء که در ساختاراجتماعی و فرهنگی برخی از اقوام هندوکش هنوز شکل نگرفته است. برعکس تعصبات بیجا  توسط تعصب گرایان، سبب این تشتجات شده است .

دومین علت زبان ستیزی در افغانستان را باید در رابطهء مستقیم با عقب ماندگی اندیشه و فرهنگ قدرت های حاکمه جستجو کرد. یکی ازعوامل آن نارسائی و عدم رشد متناسب زبان های مادری مربوطه باشرایط حوزه فرهنگی داخل افغانستان می باشد . لذا عقب ماندگی فرهنگی برخی مناطق افغانستان را در طول تاریخ و خاصه درچند قرن اخیر باید در نابسامانی و نارسائی فرهنگی قبیلوی حکومات این سرزمین دانست.

دردهه بیست قرن پیشین که تاجگذاری، نظام امانی درافغانستان صورت گرفت ، سند اعتباراقتصادی وسیاسی دولت امانی که نوت های بانکی بود به زبان فارسی و فرانسوی چاپ شده بود. بانک ملی افغان برای نخستین بار درپهلوی نوت های بانکی، وثیقه های سهم بانکی برای سرمایه گزاری شخصی به قیمت های مختلف به زبان فارسی چاپ کرده بود. در این دوره نخستین نظام حقوقی نوین افغانستان در محتوای نظامنامه های دولت عالیه افغانستان، به زبان فارسی به چاپ رسیده است. در دوران نادر شاه رفته رفته صحبت دوگانگی زبان درافغانستان مطرح گردید، ولی زبان دومی درمیدان فرهنگی راه نیافت. برای اینکه قدرت های حاکمه به خاطر زبان ستیزی و تعصبات بی جا، در برخی از نواحی سرزمینی که امروز که بنام افغانستان یاد می شود، حتا  نام های باستانی را عوض کردند . مثلا  یکی از نمونه های آن بوستان سرای نیشاپور بوده، که در شرح  زندگینامه ابوالفضل بیهقی آمده است. این حوزه که از محلات کهن خراسان زمین بوده و در سده 400  هجری مهتابی،  شهر بزرگ آن به نام سبزوار یاد می شد، متاسفانه که امروز بخشی از آن به شیندند مسما گردیده است

 قرار اظهارات آقای واصف باختری  که در قانون اساسی 1344 خورشیدی دوران صدارت دکتر محمد یوسف  زبان دری به جای زبان فارسی یاد شده است. 

ازآن تاریخ به بعد زبان ستیزی ضد فارسی آغاز گردید.  در حالیکه ما باید در افغانستان از چند گانگی زبان ها یاد کنیم. افسانهء زبان ستیزی ضد فارسی و تغییر برخی از مقولات فارسی به پشتو و نیز ضرورت عمومی شدن آن در سراسر افغانستان از جعلیات حکومات قبیلوی نظام سلطنت محمد ظاهر شاه بوده است.  این خاندان به نسبت عدم اطلاعی که از منطق ساختار تاریخی کثیرالااقوام جامعه افغانستان داشتند ، و بی اطلاعی آن ها از اهمیت علم و فلسفه این سر زمین بعد از اسلام باعث شده بود که ، به عصر درخشان  فرهنگی" خراسان" ، که بنای فرهنگ باستانی آن دوره بر  ادب و زبان، شعر و ادبیات حماسی فارسی گذاشته شده بود، پایان دهند و آن را تبدیل به سانترالیسمی نمایند تا به استبداد کمک شود . بی آنکه زحمتی غرض کاوش و تحقیق در واقعیات تاریخی این سر زمین بخود داده و دریابند که نه تنها این زبان دقیقا در این سر زمین ، زبان فرهنگ و فرزانگان و باشندگان متنوع آن بوده، بلکه توانسته در میدان علم و فلسفه که اساس فرهنگ محسوب می شوند ، بدرخشد .

 هر زمانی که تعرضات ضد زبان فارسی،  در این سر زمین صورت گرفته است. این عمل به عنوان یک آرمانگرایی قومی نشان داده شده که اشتباه است . زیرا این هرم نه تنها در تعمیم ذهنی و تحکیم فرهنگی عملی  سیاستمداران وقت ،  بازو نداده است، بلکه در توسعه و تشدید افکار قوم گرایانه درافغانستان و واکنش های متقابل آن ، نقش بسیار منفی بازی کرده است .

قدرت های حاکمه پیشین در این سر زمین، برای مدتی با تغییر مرکز ثقل فرهنگ، از زبان فارسی به پشتو برخی از اصطلاحات را تبدیل کردند، لاکن این عمل زبان ستیزانه کار روائی نداشت. برای اینکه بینش دانشمندان افغان که دانش خود را در تاریخ این سر زمین، بیدریغ به زبان فارسی در اختیار همه اقوام دیگر هندوکش قرار می دادند، این پروسه باعث آن شده ، که ازنگاه تاریخ فرهنگ درافغانستان، زبان فارسی در تفاهم با اندیشه های عقلانی ماهیت معتبری یافته است. با اتکا ء به چنین  هویتی  تاریخی که متکی بر یک جهان بینی نسبتا منطقی است ، زبان فارسی را ،  زبان هویتی  بازشناسی می کنند که بدلیل منطق آن به هیچوجه کم ارزش تر از هویت فرهنگی اقوام دیگران هندوکش نیست. چنین هویتی هم معقول است و هم سزاوار روشنفکران افغانستان است. دربستر چنین هویت افغانی، جائی برای زبان ستیزان ، علیه زبان های افغانستان ، فارسی ، ازبکی ، هزاره ای ، بشه ائی، نورستانی و غیره وجود نخواهد داشت.

زبان فارسی براساس پیشینه و غنایی که در تاریخ کهن این سر زمین دارد، بسیاری از نبشتارهای آن بسوی منطق و ارزیابی علمی گرایش دارد. از جانب دیگر اگر ما  ارزیابی کیفیی از همه زبان های  افغانستان بنماییم، از نگاه علم زبان شناسی، فارسی در پهلوی زبان های دیگر افغانستان قابلیت زبان فرهنگی این سر زمین را دارد. برای اینکه فارسی از گنجینه های اشعار، آثار مهم فلسفی و علمی برخوردار است. حکمفرمایان افغانستان در عوض فارسی ستیزی، باید زبان فارسی را در محدودهء ممالک همجوارافغانستان به مثابهء مایه سربلندی  اقوام این سر زمین قرار می دادند و در تلاش آن می بودند تا ازان به مثابه زبان بین الاقوامی منطقه ما ، که پیامد آن رشد و ترقی مادی و معنوی  کشور و اقوام آن بود ، کار می گرفتند .

بدبختانه که درسده حاضردراین کشور به خاطر استبداد قدرت های حاکمه، و گرایش به زبان تک قومی باعث گردید که برخی از روشنفکرا ن معاصر سطحی و مستاصل به بار آمدند و به جای استدلال منطقی متمایل به ذهنیت عاری از کلام ادبی وانتقادی و زبان و قوم زدگی شدند. پروردگان این فرهنگ سطحی عادت کردند که دنیا را نه از دیدگاه فلسفه و علوم  بلکه از روزنه قبیله و ادبیات سنتی و زبان بنگرند ، چرا که درک حماسه و ادبیات سنتی آسانتر و درک روابط منطقی در جامعه و تاریخ بواسطه فلسفه و علوم ، مشکل تر است . در نتیجه همین زبان ستیزی و ساده اندیشی بود، که این سرزمین به ویرانه ء تبدیل شده است.         

کسانی که امروز در افغانستان با استفاده از شرایط کنونی، تکیه بر قدرت های مذهبی و محلی و قدرت های بیگانه که حامی نظام جمهوری اسلامی افغانستان است  می نمایند، باید بدانند قدرت جهانی که امروزه این نظام را به خاطر منافع خود سر پا استوار داشته و این نظام را به خاطر منافع اقتصادی خود از طریق ابزار و ارتباطات و شبکه های الکترونیک انترنت، جهانی ساخته اند ، همین ابزار خوشبختانه وسیله یی شده که تحقیق و جستجوهای علمی ،  جایگاه پسندیده‌ای در میان اهل قلم و یاران و رهروان راه دانش افغان ها پیدا کند و بدینسان که میتوان با آسوده ‌گی خاطر بیشتری در این زمینه به سیر پرداخت.  امروزه دیگر جایی برای تکصدایی و استبداد ایده قومگرایانه در این گیتی نیست و این به این معنی نیست که وجود ندارد، بلکه بدین معنی است که ایده‌های مستبدانه و خودخواهی های انحصارگر که تنها به خود میاندیشند و اساس وجود خود را نفی دیگری قرار داده و قایل به قبول وجود دیگری نیستند، دیگر مجالی برای پایندگی در این عرصه ندارند.

 از این مطلوبتر اینکه دوره‌ی انسان تک ‌ساحتی و اندیشه‌های قوم گرایانه و یکجانبه ‌نگر در جهان امروز به ‌سر آمده‌است. هر قدر که اسلامیست های سنتی فضای اجتماعی و آزادی را به وسیله مذهب تنگ نمایند، باز هم امروزه جهان اندیشه و تفکر انسانی قاطعانه  به سوی  پلورالیسم فکری روانه ‌است. هرچند کشور فقیری  مانند افغانستان که  توسعه فرهنگی و اقتصادی آن خیلی ‌ عقب‌ مانده است ، ولی اکنون دراین سرزمین نیز به ‌غیراز گروه های تمامیت‌خواه که دارای ایدئولوژی اسلام سیاسی هستند، بقیه‌ی اهل قلم روشنفکران افغان به حداقل پلورالیسم فکری و سیاسی اعتراف دارند.

امروز باید  زبان ستیزان بدانند، که مقبولیت نام  افغانستان به خاطر مجموعه‌ای از زبان ها ، ادیان ، آداب و رسوم اقوام هندوکش در حوزه  جغرافیائی آنهاست که از دید جامعه ‌شناختی ، بدان  " فرهنگ  ترکیبی و متکثر"  بشری گفته می شود. این کشور که از اجزای گوناگونی تشکیل شده است ، دارای تاریخ  کهنی است ، که همه اقوام آن در ساختار میناتور فرهنگی آن سهم داشته و دارند.

 یعنی افغانستان را آنگونه که هست و وجود دارد ببینیم و بنگرییم و این بسیار مهم و اساسی است. مادام که نگاه و تعریف ما از افغانستان بر پایه قومگرائی، فرهنگ قبیلوی، زورگویی ، جهل و نادانی است، از دست یافتن به تعریف واقعی افغانستان کنونی که دنیای غرب  و ملل متحد با مصارف هنگفت و حمایت جهانی  به آن صلحی را آورده  و شکل امروزینی  داده و نام دموکراسی بدان بخشیده اند ، ناکام خواهیم ماند.

البته باید گفت که علت نبود تعریفی جامع و کامل ازساختار افغانستان، و در نهایت، نبود سیستمی بر آمده از عمق  وجودی این کتله کثیرالوجوه ، بحث های زیاد می‌طلبد که در این مقاله نمی‌گنجد. حال هرچه باشد و هرچه در گذشته بوده، به‌ جای خود ، اما برای رهایی از چنین وضع  و حال ناهنجار،  بایست گذشته را چراغ راه آینده کرد و به آینده فکر کرد. هرچند  قدم اول در خصوص چاره‌ چنین مشکلی، آسیب‌شناسی گذشته‌ ناگزیری  است و دوم  هم عدم تکرار خطاهای گذشته ما است.

اکنون که در کاروان جهانی داخل شده ایم، بایست بکوشیم که با استفاده به‌ جا، از تجارب و دستیافته‌های خوب برخی از کشورهایی که گام هایی در اجرای پروسه‌ء دموکراسی و آزادی برداشته ‌اند، ما هم با آموزش عقلانی از دیگران، سیستمی برای واقعیت وجودی افغانستان بسازیم.
                                    باعرض حرمت تورنتو فبروری 2008

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٦۷                          سال سوم                          فیبروری 2008