کابل ناتهـ، ملک ستیز، یادی از غبار

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: تارنگاری غبار

 

 

ملک ستیز 

یادبود از میر غلام محمد غبار

 "ملت افغانستان بعد از هر غسل خون وآتش همان پیراهن چرکین گذشته را به تن میکنند غبار

 

       بیست و نهم ماه دلو به بهانه بیست و هفتمین سالمرگ میر غلام محمد “غبار” تاریخ نویس و مبارز نامور افغان گردهمایی در شهر کابل بر مزار آن ابرمرد، راه اندازی گردید. ابتکار برگزاری این همایش را قسیم اخگر یکی از روشنفکران پُرکار و تنش عهده مند بود. نام وزین “غبار” هر دعوت شونده را واداشت تا در سردی بی سابقهء کابل با ابتهاج، خودش را به شهدای صالحین بکشاند و در جوار اردتمندانش قرار گرفته، رسمی ادا کند و حرمتی بجا گذارد.  فکر کنم کلمه گردهم آیی برای چنین تجمعی بسیار در خور است چون همه بر مزار”غبار” این فرزند شجاع سرزمین شان گرد آمده بودند تا حرف هایی در ستایش از او بگویند و چیز هایی از دیگران بشنوند. از سوی دیگر قامت برافراشته ومستقل “غبار” میتوانست چتری خوبی باشد بر هر کوچه و گذر شهر ویران شده روشنفکران ما و یکی از فرصت های خوب برای گفتن و شنیدن. از همین جا بود که کمیت قابل ملاحظهء شانرا در آنجا دیدم.  دو جوان که بر دیوارچهء عقب مقبره “غبار” ایستاده بودند و پرده سفیدی را که باخط سیاه و سرخ بالای آن  به نقل از “غبار” نوشته بود: "ملت افغانستان بعد از هر غسل خون و آتش همان پیراهن چرکین گذشته را به تن میکنند" در دست داشتند.  بر روی مزار”غبار” که با سنگ پاره های سفید رنگی پوشیده شده است گل های سوری از لاله ومیخک با برگ های سبز جنگلی ریخته بودند و کتاب گران سنگ " افغانستان در مسیر تاریخ" را بالای گلبرگها خوابانده بودند که باسپیدی برف در محوطهء مزار ش منظرهء احساس برانگیزی از رنگ ها و روایت ها داشت.

 


محترم اسپنتا، استاد رهنورد زریاب و کمی دورتر استاد پرتو نادری

 

        در آغاز، پارچه های از غزلیات حماسی به خوانش گرفته شد که همه را در همان سرما به کف زدن ها واداشت تا دستی گرم کنند و از سرمای برفی به آتش گرم نظریات “غبار” کشانیده شوند.  سپس نویسنده معروف رهنورد زریاب رشته سخن در دست گرفت و بر زندگی پر فراز و نشیب میر غلام محمد “غبار” پرداخت. استاد زریاب شخصیت چندین بعدی “غبار” را در دوران مختلف از زندگی اش به بینش و مطالعه گرفت. وی “غبار” را فرزند فرزانه ملتش خواند و بر نقش تاریخ نگری، ترویج ادبیات انفلابی، رزم جویانه و پرمقاومت وی بیشتر از سایر شاخصه های زندگی اش ارجعیت بخشید. به بیان رهنورد زریاب؛ “غبار” مظهری از اراده ملتش بود که خموش ننشست و ناگفته ها را گفت و شجاعانه گفت، از سلول و زندان نه هراسید و بزرگترین اثر ارجمندش را به نسلهای بعدی اش به یادگار گذاشت که در کتابخانه ها جا گرفت. رهنورد زریاب سخنانش را با نقلی از گفته های شاعر بزرگ واصف باختری در باب “غبار” به انجام رسانید.

  


خالد خسرو محصل پوهنتون کابل در حال سخنرانی

 

سخنران بعدی خالد خسرو دانشجوی جوانی بود که به نمایندگی از نسل خودش  در باب “غبار” سخن می گفت. خسرو از “غبار” به عنوان روشنفکر ملی و مبارز متین با قدردانی یاد نمود واما اینکه او را جلو چشمان دیگر همقطارانش به پرتگاه نیستی بردند به انتقاد و تعرض پرداخت که چرا ما همه خوب ها را پس از نبود و کمبود شان به ستایش میگیریم، تعجبش را ابراز کرده چنین ادامه داد:" مگر چنین نبود که در دوره های مختلف از زندگی ما،  بهترین ها را کشتند و دیگران مهر خموشی بر دهن زدند". خسرو خودش را نمایندهء نسل گیچی خواند و در قسمتی از صحبتش که به آرامی و حرکات جالبی همراه بود، چنین گفت :" من که خودم را به روشنگرایی میکشانم، حیرانم به کجا روم و به حرف کی گوش دهم؟ به پای جلسات و سخنرانی  های قسیم اخگر که نمایندهء روشنفکران درونی و کلاسیک است، بنشینم  یا به رنگین سپنتا که نمادی از روشنفکران مدرن و تکنوکراتهاست" مراجعه کنم؟ خالد خسرو سخنانش را خیلی بجا و به موقع بیان مینمود، مثل اینکه از قبل میدانست که نمایندگان از هر قماش روشنفکری درین همایش گردهم میایند تا به گفت و شنود بپردازند.

 


استاد قسیم اخگر، هنگام سخنرانی

 

در اخیر این همایش قسیم اخگر با صدای پر از احساس، همه را یکبار دیگر به “غبار” و همقطارانش کشانید. وی از ستمگریهای سلطنت در برابر روشنفکرانی چون “غبار” با صراحت انتقاد نمود.  اخگر سخنانش را بنام آزادی آغار نمود و بر زندگی امروز روشنفکر نیز به همین بهانه سیری نموده همه را به هوشیاری و درک درست از منطق زمان دعوت نمود و آنانی را که بر معنونیت به دیده سبک مینگرند به چالش خواند. از سخنان آقای اخگر بر می آمد که دولت با همه وعده های که به حمایت از آزادی بیان و نویسند گان داده،  خبری نیست. روشنفکران که به نوعی راهیان اندیشمندانی چون “غبار” هستند با بی توجهی و بی سرپرستی همیشگی مواجه اند و زبان، قلم و کتاب شان که روال بران انتقادی دارد به محدویت کشانیده میشوند. قسیم اخگر در محور اصلی این همایش قرار داشت. سخنانش با کلمات گرم و در برگیر تطابق زندگی دیروزهء “غبار” بر امروزهء نویسندگان و مبارزین راه اندیشه و قلم خاتمه پیدا نمود و در انجام از همه دعوت نمود تا بر رسم احترام بر مزار شخصیت ارجمند علمی و فرهنگی و مبارز همتبار، “غبار” و  محمودی بروند و ادای ارادت نمایند .

 


استاد رهنورد زریاب و جناب ملک ستیز با دیگر اشتراک کننده گان محفل یاد بود شادروان غبــــار

 

 تعدادی از شرکت کننده گان فاصله اندکی بیشتر از دوصد متر بالا رفته و آنجا مزار محمودی را حلقه زدند. نخست دکتور سید عسکر موسوی پژوهشگر و نویسنده توانمند در باب زندگی این شخصیت مبارز سخنانی چندی ایراد نمود و سپس از همه دعوت نمود تا در بازسازی مزارش سهمی گیرند و کاری انجام دهند. آقای موسوی طرح نشست تحقیقی در باب کارکرد ها و معرفی شخصیت به فراموش رفته  این اندیشمند علمی افغان را با سایرین در میان گذاشت. نصیر عبدالرحمن مسؤول چاپخانهء میوند از همه تقاضا نمود تا دست داشته های شانرا از محمودی  برایش بفرستند تا زمینه چاپ آثارش فراهم گردد. استاد زریاب نیز سخنان کوتاهی از شخصیت مبارز و نستوه محمودی بیان نمود و شوخی کنان رویش را به سوی دکتور سپنتا نموده گفت: "چه خوب که نماینده دولت را نیز با خود داریم". روزنامه نگار با سابقه نجیب روشن پیشنهاد تشکیل نهادی را برای وارسی  از نویسندگان نمود که همه به عنوان تأیید کله جنباندند. با تأسف و درد فراوان از دولتی ها بخصوص آنانیکه مسؤولیت اداره و رهبری امور فرهنگی و امور اکادمیک و علمی را در کشور دارند، کسی را ندیدم. یکی از حاضرین که فکر کنم حضرت وهریز باشد،  گفت:" عکسی از مزار لمیدهء محمودی را باید به وزیر اطلاعات و فرهنگ برد" و دیگری از جمع جوابش را چنین گفت: آقای وزیر از مرگ محمودی خبری  ندارد چه رسد از مزارش.." حوالی ساعت شش عصر برنامه به انجام رسید.

  

 مختصر نظری به زندگی میرغلام محمد "غبار"

 

      میر غلام محمد “غبار” شخصیت برجسته ملی ، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ، ادبی، محقق و پژوهشگر افغان  حدوداً شصت سال از عمر گرانبارش را به عنوان نویسنده و روزنامه نگار در تحقیق و مطالعه سپری نمود. وی در میدان مبارزه و سیاست شهرت با عظمت و واقعی از استقلال طلبی، مشروطه خواهی و تسلیم ناپذیری در برابر زور و تذویر بدست آورد.  حضور برجسته و فعال وی درین مدت، فلسفه زندگی سیاسی این اندیشمند سترگ راپرورید که جوهر آنرا عدالت خواهی،  تأمین حاکمیت قانون، دموکراسی و احترام به ارزش های انسانی میساخت. آنانیکه از نزدیک با این شخصیت برازنده افغان مراودت و آشنایی داشتند وی را انسان با کمال، متواضع ودارنده اخلاق شریف و والای انسانی میخوانند.

 

      م غ  م “غبار” در سال 1898 در شهر کابل چشم به روشنایی بازنمود. ایام شباب و نوجوانی “غبار” همراه بود با آغاز نهضت مشروطیت اول و نشر سراج الاخبار و سالهای پر آشوب اوجگیری جنبش استقلال خواهی و مشروطیت، احراز استقلال و آغاز نهضت امانی. “غبار” که از همان آوان نوباوگی،  شیفتگی فراوان به آموزش علوم داشت از تحولات و انکشافات ماحول خویش فراوان می آموخت و اندیشه های آزادی خواهی، مشروطیت ومبارزه برعلیه استبداد را سر مشق زندگی خویش قرارمی داد، چنانکه میگفت:

 

همت عالی من میل به پستی نکند

گـــرد گردیدم و طرفِ ثــــریا رفتم

 

        جوانی ونخستین گامهای پختگی “غبار” با تفتیش عقاید، تعقیب، تهدید و پیگرد او از زندگی اجتماعی و سیاسی اش توسط کرسی نشینان قدرت و حاکمیت آغاز گردید. ولی هیچگاهی قامت استوار این ابر مرد خم نشد. قلم و کلام “غبار” نستوه، پرخاشگر و تسلیم نا پذیر بود چنانکه با نشر جریده "ستاره افغان" وضاحت کلامش  بدون ترس وهراس از خواستها و اراده مردم بی بدیل بود.  وی در برابر هیچ فشاری سرش را خم نکرد وبه ستاره درخشان نهضت امانی، مشروطیت اول و دوم مبدل گشت.  م غ  م “غبار” که از نام و شهرت ارزنده مبارزه و پیکار در برابر بی عدالتی و تظلم مبدل گشته بود، زبانش را از طریق لویه جرگه ها و قلمش را از طریق رسانه به تربیون خواست ها و پیغام های مردمش مبدل ساخت.

 

       یکی از شاخصه های برجسته زندگی علمی م غ  م “غبار” را تاریخ نویسی و دید واقع بینانه به ماحول  اجتماعی، اقتصادی  و سیاسی کشورش میساخت. از مقاله ها و نوشته های این دانشمند گران ارج میتوان چشم انداز صادقانه از تاریخ جدید افغانستان را دریافت. در آثار تاریخی وی زبان فهما، تسلسل حوادث و ذهنیت ها و دریافت های برجسته سرگذشت سیاسی و اجتماعی را میتوان باملایمت و زیبایی به مطالعه گرفت. از جمله کار های تدوین شده و برازنده  این دانشمند بزرگ کشور میتوان از تاریخ مختصر افغانستان، تاریخ احمد شاه ابدالی، افغانستان بیک نظر، تاریخ قرون اولی، افغانستان در هندوستان، تاریخ ادبیات افغانستان و اثر ماندگار افغانستان در مسیر تاریخ را نام برد. از این مؤرخ توانا ده ها مقاله و نبشته که در جراید کشور در دوران مختلف زیور چاپ یافته اند به میراث مانده که امیدوارم در فرصت لازم به گونه تدوین شده و مرتب به دسترس علاقمندان تاریخ و سیاست قرار گیرد.

 

       م غ  م “غبار” در ماه فبروری سال 1978 چشم از جهان فروبست  و در شهدای صالحین رخ بر نقاب خاک کشید. بر لوح مزارش با خط درشت و زیبایی میخوانم :

 

مکن زبان من بسته ای اجل که هنوز

هـــزار نکتهء ناگفته در دهن باقیست

 

روحش شاد و نامش جاودانه باد !

 

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ٦٣    دسمبر    2007