کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
محافظین نامطمین


نصیرمهرین
 
 

آن چه پیرامون سرگذشت وسرنوشت هندو ها وسکهـ های قرِیۀ پریم نگر ولایت خوست، از طرف آژانس خبررسانی پژواک به نشر رسیده بود، با دیداری از دریچۀ دفاع از حقوق بشری، تآثر برانگیز است. زیرا بخشی از مردم یک محل به این دلیل که دین و آیین دیگری را دارند، در معرض فشار های طاقت فرسا قرارگرفته و ناگزیر تن به آوارگی سپرده و همه مصایب آن را متحمل شده اند.

اما شنیدن وخواندن این خبر برای همه تأثر برانگیز نیست. دلیلش هم این است که کسانی روبرو ساختن ٢٤۳ خانواده ازهندوهای آن محل را با دشواری ها ، بخشی از پیروزی های خویش محسوب میدارند.

پیداست که وادار سازی به فرار چه از راه تهدید وتخویف و چه از راه دست زدن به آزار واذیت های ضد بشری و متعصبانه و حاکمیت نظام های استبدادی، نکوهیده است. در بسا موارد در نتیجۀ ترک محل، آن چه از فراریان بر جای میماند ، عاید حال منفعت جویان میشود. اینکه غصب دارایی‌های کم ویا بیش آواره شده گان، با چه توجیهاتی همراه خواهد بود، بستگی به تشخیص مکنوناتی دارد که بر زبان نمیاورند. در زبان دلسوزی های محیلانه میاورند...

اما فرار دهده گان، منفعت جویان و مدافعین محلی – حکومتی آن‌ها، که آن سود و منفعت را غنیمت شمرده اند، هنگام بازتاب مطبوعاتی وروبرو شدن به صدای اعتراض دست به عملی می‌زنند که به نگرانی‌ها و تأثرات بیشتر می افزاید.

پاسخ مقامات حکومتی به واقعیت فرار وسرگردانی های ٢٤۳ خانواده، مبین چنان نگرانی وتأثر افزایی است. آن‌ها نمی‌گویند و در‌واقع نمی خواهند بگویند که به دلیل خطرات جانی ومالی یی که هندوها وسکهـ های منطقه با آن در گیر بودند، خانه و کاشانۀ خویش را ترک گفتند. و در سالهای پس از حکومت جناب کرزی نیز به مشکلات و صدای حق طلبانۀ آن‌ها رسید ه گی صورت نگرفت. در نتیجه آن تعداد از زند ه مانده های آن آوراه گان، که در غربتگاه های پاکستان وهند جان نه داده اند و به امــید بازگشت به وطن آبایی ، و دسترسی به منازل خویش، شب را به صبح میرسانند طرف توجه نیستند. نمایندگان حکومتی در هیچ صورتی تا حال درین سطح از شایستگی نبوده‌اند که بی‌کفایتی ها ونا رسایی های حاکم را به باد انتقاد بگیرند و در پی اصلاح آن ها باشند.


تأثر بالای تأثر هنگامی انباشته می‌شود که «تاریخدانان » را پیش میاورند تا تا دربارۀ پیشینۀ حضوریابی هندو ها در افغانستان صحبت کنند. با این نتیجۀ از پیش آماده شده و ازروی جهل که تاریخ آنهارا از ریشه‌های پیشینه واجدادی شان قطع نمایند. جهلی که بر بسا از بقیه موارد پیشینۀ فرهنگ وادب واجتماع کشور ما نیز سایه انداخته است. جعالانیکه چنین پنداشته اند، هندوها را جز ضمایم غنایم و آورده شده های سپاه مهاجم کشور ما محسوب میدارند، که چندین بار با غایت اصلی چپاول ثروت هند بدانجا خون ریخته بودند. این‌گونه برداشت را می‌گویند جهل و بی‌خبری درد آور از تاریخ سرزمینی که بدان تعلق یافته ایم. درد بی اطلاعی از کابل شاهان و هندوشاهان و یا باشندگان دیرینۀ سرزمین ما.

از آن جایی که حالا بحث گسترده یی مطمح نظر ما نیست ، بگونۀ فشرده شایان یادآوری است که همواره سپاه مهاجم به شمول مهاجمین سپاه اسکندر مقدونی، حین بازگشت اشخاصی را از هند با خود همراه بر ده اند . نشان دادن چنین موردی در افغانستان، معنای آن را ندارد که تاریخچۀ هندوهایی را که ریشه دیرینه درین بیشۀ آزار رسان داشته اند، از بیخ وبن گسست وبه آمده گی های پسین پیوند داد.

ویا وقتی که به درخواست فلان امیر افغان چند تن خواننده و نوازنده از هند به افغانستان میایند، نمیشود که تاریخچۀ موسیقی کشور را از بن مایه‌های پیشین و شناخته شده اش گسست.

 

اهداف غلط وشومی هم میتواند در پشت چنین جعل کاری های تأثر آمیز پنهان باشند و به دلهره ها بیفزاید. با این تاریخنگاری های من در آوردی ، تحقق آن نیاتی در نظردارند که برخی مردم را از خانه وکاشانه های ایشان بیرون میکنند زیرا درین کشور پیشینه ندارند!!

صورت تعمیم یافتۀ آن دست درازی تواند بود بر سر بخش‌های دیگری از مردم افغانستان. پیامد آن میتواند ادعای گوش آزار دیگری باشد که گویا فلانی ها جز سپاه نادر افشار بودند . بعد شروع شود داعیه پاکسازی وخونریزی. آن هم در جامعه یی که هم دارنده گان چنان نیتی را در دل خویش پرورش داد ه است وهم زمینه‌های مساعد در اختیار عاملان و جفاورزان همچو تعصبات نهاده است.
 

واقعیت این است که در سالهای جنگهای گوناگون، مردم افغانستان با چهره‌های گوناگون عاملان و مصیبت ها آشنا شدند. پدیدۀ آوارگی ومهاجرت های تحمیلی یکی از پیامد های آن ناهنجاری‌ها است. ازینرو بحث وابراز نظر پیرامون روزگار اسفبار هندوهای کشور ما، باید نشانی از کلیت عوامل مهاجر ساز داشته باشد . و راه حل خردمندانه ودرست آن این بود که برنامه‌های دقیق ومسؤولانه یی ترتیب میشد. در حالی که نه طرح درستی وجود داشت ونه انگیزش های واقعا ً انسانی برای اندیشیدن مشکلات مردم . در نتیجه تداوم بی امنیتی به وضع اسفبار آواره گی وغصب خانه و زمین های ایشان در داخل کشور زمینۀ بیشتر بخشید. ودرین میان آن چه از زبان اولیای امور دولتی بسیار به چشم وگوش میخورد ، دروغ است. مقامات حکومتی رونق دهی بی امنیتی را انکار میکنند. حضور سرطانی رشوت را انکار میکنند. غصب خانه وزمین های مردم را انکار میکنند.

ودر بارۀ هندوهای خوست نیز می‌بینیم که یک تن از ٢٤۳ خانوادۀ پریم نگر خوست، از دردهای موجود واز بی بازخواستگری فریادی دارد، اما حکومتگران از همه آن حقایق آشکار انکار ورزیده ودنیا را گل وگلزار نشان میدهند.

به منظور حل مشکلات عدیده یی که هندوها وسکهـ های کشور ما بدان روبرو بوده اند، بهتر آن است که با تأسیس کمیسیون ویژه یی شکایات آن‌ها شنیده شده، محدودیت‌های بیشماری که بر آن‌ها اعمال شده، لغو شود. تا تهدابی برای حق طلبی باشد. در غیر آن، منزلی که بر روی تهداب چور وچپاول و زراندوزی، دروغ و فریبکاری نهاده شده است، پرورشگاه اختناق و مظالم بیشتری در حق بقیه مردم خواهد بود.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱۳۱        سال شـــشم            عقــــرب ۱۳۸٩  خورشیدی         نومبر ٢٠۱٠