کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   پیوست با گذشته

طرزی و سراج الاخبار

بشیر سخاورز
 

 
 

 اين مقالت بى پيرايه و بدون مقدمه آغاز ميابد. در اين نوشته نقلِ قول هايى از اديبانِ جهان آمده و نظريات آنها در موردِ علم و معرفت با زبانِ ساده انعكاس يافته است. بديهى است كه اين طرز نوشتار كاملاً براى منشيانى كه در مقدمه چينى و زبان رسمى استاد بودند نا مأنوس و ناهنجار مينمود و صاحبِ آن را به هتك حرمت به زبان دستورى محكوم مى كرد.

 

محمودبيگ بر منبرى برآمده بود كه از آن صداى استقلال خواهى و تجدد مى آمد. او مى خواست مردم افغانستان را به تحرك درآورد و از اين باك نداشت كه مشتى از منشيان او را به كم فهمى از زبان فارسى محكوم مى كنند. او يك اديبِ سياستمدار بود و هر چند كه خود ادعای بزرگی نداشت٬ نقشِ ادبيات را در بيدار كردن مردم خوب درك كرده بود.

 

سهم طرزى در دگرگون ساختن نثر فارسى افغانستان نيز ارزشِ خاصى دارد و به يقين ميتوان گفت كه وى معرف ادبيات داستانى مدرن در افغانستان است، زيرا كه پيش از او داستان ها چه به نظم و چه به نثر،  مربوط به ادبيات كلاسيك مى شوند و تفاوت كلى از داستان هايى دارند كه بعد از طرزى به چاپ رسيده اند. طرزى با همان ترجمه هاى نخستينش شيوهٴ نوين داستان نويسى را معرفى كرد و نويسنده گان افغانستان كه بعد ها به نوشتن رمان هم همت گماشتند، ساختار داستان را از ترجمه هاى طرزى آموختند[1].

 

داستان هايى كه طرزى ترجمه كرد، بيشتر به خاطر تنوير افكارِ عامه بود كه تا مردم با تجدد و علم و صنعت آگاهى يابد. به طور نمونه داستانِ"جزيرهٴ اسرارآميز"، "فاجعه هاى پاريس"، " هشتاد روز دور دنيا"  و يا "بيست هزار فرسنگ زير بحر"، تنها براى هدفِ لذت بردن از داستان ترجمه نشده اند، بلكه هدفِ نخست اين است تا مردم افغانستان از اكتشافات و انكشافات جهان غرب كه به عقيدهٴ طرزى جهان پيشرفته است، آگاه شوند. اين مردم افغانستان بود كه بايد چرخ تجدد و ترقى را به پيش ميراند، نه چندى از نخبگان و براى همين منظور او در ترجمه هايش زبانِ ساده را به كار مى برد. كتاب هايى كه نام برديم از منابع فرانسه ترجمه شده اند كه نويسنده اش ژول ورن است، اما طرزى دو كتاب عمدهٴ ديگر را از زبان تركى به فارسى ترجمه كرده است٬ يكى كتاب "حقوق بين الملل" نوشتهٴ حسن فهمى و ديگر داستان پنج جلدى "جنگ روسيه و جاپان" كه اثر يكى از افسران عاليرتبهٴ ارتش تركيه مى باشد. طرزى در انتخابش كه بايد كتاب حقوق ملل را ترجمه كند، مى خواهد تا به مردم افغانستان، آنچه كه حق مسلم شان است بنماياند و در ضمن به طور غير مستقيم نشان دهد كه اين حق مسلم شان چه گونه توسط انگليس ها كه به افغانستان تجاوز كرده اند، پا مال شده است. او در نظر دارد  تا مردم را بر ضد انگليس ها بشوراند تا با اين كارش استقلال افغانستان را تأمين كند. از سويى ديگر توجه طرزى به كشور جاپان به عنوان كشورى كه در آسيا است و توانسته به ترقى نايل آيد، نشان ميدهد كه مردم كشور هاى آسيايى هم ميتوانند چون كشور هاى اروپايى به تعالى دست يابند و ايمانِ رسيدن به ترقى تنها در نهاد مردم اروپايى نيست.

 

تفاوت ماهوى و اساسى ادبيات زمان طرزى- چه در حيطهٴ نثر و چه در حيطٴ شعر- با ادبيات پيشتر از موضوعى است كه بايد مورد بررسى قرار گيرد تا چند و چون آن به خوبى آشكار شود. تحول بنيادى در  نثر، تغييرات جدى در اسلوب نگارش، نزديك شدن زبان نگارش به زبان محاوره، پيدايى شيوهٴ نوين در ارائه مطلب همه و همه ارتباط مستقيم به زمان دارد، زمانى كه ايجاب مى كرده تا زبان را چه از نقطه نظر ساختار و چه از جهت محتوا تغيير داد، و اين زبان با زبان ادبيات كلاسيك كاملاً متفاوت بود، براى آنكه  ساختارش ساده و محتوايش به موضوع اجتماعى و سياسى اختصاص داده شده بود.

 

بررسى ادبيات زمان طرزى اين حسن را دارد كه ما را از پارهٴ پيش داورى ها و كج انديشى ها دور مى سازد و در پرتو تعقل تأريخى در اين بررسى ها به بسيارى از پرسش ها پاسخ داده خواهد شد. پاسخ  هايى كه  عناد عده يى را خواهد كاست كه خواسته اند اين ادبيات را به ضعف محكوم كنند و ناديده گيرند كه ادبيات اين دوره بيشتر به رسالت توجه داشت.

 

ادبيات زبان طرزى ساده و به زبان محاوره نزديك است. اين ساده نويسى بجاى آنكه موجب اعتراض شود، ميتواند كه اكثر نويسندگان آن زمان را به طرف خود بكشد و آنها را حتا وادارد تا به اين تغيير به گونهٴ تحول مثبت  بنگرند و آن را ناشى از تحولات و تغييراتى برشمرند كه كشور تجربه مى كند، يعنى ادبيات ساده ای كه ميتواند تحولات مهم اقتصادى، اوضاع اجتماعى، وضع سياسى را توام با پيشرفت در سيانس و تكنالوجى شرح بدهد و اين گونه ادبيات در هر زمانى ارزش بسزا دارد، زيرا كه موضوعات نوين را ارائه مى دارد و تابع دستور سنت گرايان كه قند مكرر را تبليغ مى كنند، نيست.

 

ديرى نپاييد كه طرزى توانست صف نخبگان را بشكند و آن ها را وادارد تا به ساده نويسى بپردازند- زبان محاوره و يا تخاطب به كار برند و حتا در اين شيوهٴ نوشتن نوآورى ببينند. نوآورى در اين شيوه خودش را در اشتغال نويسندگان به هر مضمونى كه شاعرانه و يا ادبى بود، يا نبود، نشان داد. نويسندگان ديگر تنها دنبالِ مضامين شاعرانه نمى رفتند و به راحتى مى توانستند هر موضوع اجتماعى را در شعر شان بگنجانند و حتا از پديده هاى نوين صنعتى سخن رانند و مضامين كهنه، معضل و مبهم را كنار گذارند. مهم ترين كار طرزی اين بود كه توانست مستغنی معروف ترين شاعر آنزمان را به صفش بياورد

 

طرزى نه تنها ساده مى نويسد، بلكه از آن فراتر مى رود و ساده نويسى را به ديگران درس مى دهد. اين درس ها در سراج الاخبار انعكاس يافته اند. او براى اينكه مردم عوام به معنى هر كلمهٴ كه در نشريه مى آيد پى ببرند، مى كوشد تا عبارات غامض را شرح كند و كلمات نا مأنوس را معنى دهد و اين خود واضح مى سازد كه او برعكس نويسندگانى كه كلام را در هاله ای از تخيل مى پيچند و زبان پيچيده ارائه ميدهند عمل مى كند. اين عملكرد آگاهانه صورت مى گيرد. طرزى آگاه است كه به جز از عدهٴ نخبه، اكثريت مردم به زبان تسلط ندارند و درك مطالب برای شان نا ممكن است. بارى اين عدم درك تنها مشكل زبانى نيست، زيرا ملتى كه براى ساليان متمادى از تماس با ديگر مردمان جهان دور نگهداشته شده و عمداً استعمار خواسته است تا آنها را از تحولات و انكشافات جهان ديگر به دور نگهدارد محتاج اين هم است تا پديده ها را براى شان توضيح دهند و براى همين منظور است كه طرزى از اختراعات و اكتشافات در سراج الاخبار سخن می گويد و انها را شرح مى دهد. او گاه در اين شرح آوردن ها زبان طنز و كنايه به كار مى برد. به طور نمونه وقتى از پُست حرف مى زند و آنرا شرح مى دهد كه چه گونه استفاده مى شود و چه چيزى است، در ضمن ريشخند مى زند كه ديگر ضرور نيست عاشقى پيامش را به بال كبوتر ببندد تا به معشوق برسد، زيرا كه طريقهٴ مدرن و كارا جانشين آن شيوهٴ كهن و نا مطمئن شده است.

 

ادامه دارد.......

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱۳٠        سال شـــشم             میزان/عقــــرب ۱۳۸٩  خورشیدی         اکتوبر ٢٠۱٠