کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
 

عقیده ودین، دین و عقیده

 

ازخامهء شهید محمد هاشم میوندوال

 
 

  آنچه در ذیل مطالعه خواهید نمود از خامه ای" فرزانه مردی که قدسیت ایمان، وفا به ارمان و صفا بر انسان رابا سیرت پاک ذکاوت تابناک،اندیشه های والا خامهء توانا فصاحت کلام و تقوای مدام پر بار ساخت." که توسط جناب آقای « دهزاد» در اسد 1360 شمسی جمع آوری و زیور طبع یافته بود

 در این نبشتهء نهایت پرمحتوا میوندوال بشدت ارتجاعréaction، تظاهرو عوام فریبی، تشدد، جبر، احتساب، تکفیرو استبداد دینی، کیش شخصیت پرستی را جداً رد و مترود میداند و دین و عقیده Idéologie را علماً تشریح مینمایند  

 

گزینش از : احسان لمر

 

گفته بودیم که یکی از اساسات مفکورهء ما دیانت و اسلامیت است، چرا باید صاحب عقیده و ایمان باشیم؟ بعضها میگویند این سوال نهایت بیخردانه است چگونه میتوان بدون عقیده و ایمان بود؟ اما این سوال است که چرا باید صاحب دیانت و اسلامیت باشیم؟

عدهء هستند که میگویند هیچ حرکت سیاسی در افغانستان پیشرفت نمیکند، تا با دین راه آشتی نپوید و بلکه به پیش میروند ومیگویند اگرمیخواهید، موفق باشید از دین حرف بزنیدو آیت وحدیث بخوانید و بدین تظاهر کنید و ازبیدینی احتراز کنید، تا مردم بدور شما جمع شوند.

ما ازین دسته مردم نیستیم، ما دین را بخاطرعوام فریبی احترام نمی کنیم، ما میخواهیم به مردم بفهمانیم که در امور اجتماعی صاحب عقاید مشخص و معین هستیم و میخواهیم مردم را از روی عقایدی که داریم بخود متوجه بسازیم، چگونه میتوانیم که به عقاید خود مردم را دعوت کنیم، درحالیکه تظاهرکنیم به آنچه که به آن خدا ناخواسته در حقیقت معرف نباشیم ؟ مردمان دیگر خواهند گفت که بدین معتقد نباشید ولی عدم اعتقاد خود را واضح نسازید، و در برابر آن بیطرف باشید.

ما اینرا نیز عوام فریبی میدانیم وخود را از این صنف حساب نمی کنیم، اما به آنچه عقیده داریم میخواهیم آنرا با صراحت، بمردم تبلیغ کنیم، میخواهیم آنرا با تمام کوشش خود طرفداری کنیم، و میخواهیم به آن شناخته شویم ما به اصول دموکراسی مترقی معتقد هستیم، لذا ما بدین و عقیده و عقیده و دین متعرف هستیم چرا ؟ ما میگوئیم که باید برای ملک و ملت خدمت کنیم، ملک و ملت بما خق دارد، باید خق آنرا ادا کنیم، باید سعی نمائیم که کشور بیچارهء ما بجائی برسد، باید کوشش کنیم که مردم بیچارهء ما آسوده ومرفه شوند، این سعی ما باید صادقانه باشد، دراین سعی افراد وطن خود را دعوت کنیم با ما همکار و مددگار شوند،ما آنچه را بمردم خود میخواهیم، باید به آنعمل پیرا باشیم، ازبدی و گناه وخیانت و تقلب و فریبکاری بپرهیزیم،به نیکی و ازخود گذری و فداکاری و ایثار بگیریم، و همه مصالح خود را قربان کنیم. همچنان همه منافع خود را قربان کنیم، و همه هستی خود را قربان کنیم، از هیچ چیز اندیشه نداشته باشیم، هر گونه نا جوانمردیها را، ظلم و جبر و توبیخ و سرزنش و زنجیر و زندان و مرگ را با پیشانی و افتحار قبول کنیم برای چه ؟ برای آنکه یک عقیده داریم، یک مسلک داریم، یک هدف داریم و در راه حصول آن بهر گونه فداکاری و قربانی حاضر هستیم، برای چه؟ برای اینکه وطن بر ما حق دارد، مردم بما حق دارد و ما یک وظیفه تاریخی داریم که برای وطن ومردم خود خدمت کنیم، و اگر این حق را ادا نکنیم قرضدارخواهیم ماند. وشرمنده وسر افگنده خواهیم بود. بایست وظیفه خود را به صداقت انجام دهیم با فداکاری و ایثار انجام دهیم و با یک عقیده راسخ انجام دهیم، اما در مقابل پاداش ما چیست؟ آیا پاداش ما اینست که سر افگنده نمی باشیم ؟ اینست که مردم خواهند گفت که ما بعقیده ای پابند بوده ایم؟ اینست که وطنداران از ما راضی خواهند بود؟ ملت ما از ما خوش خواهد بود؟ ولی آیا چقدر از اشخاص که فکرمیشود، افتخارات دارند و ملتها از آنها راضی میباشند، حقیقتاً وطنخواه، ملت خواه بودند؟ و خود خواه و جاه طلب نبودند؟

 آیا چقدر از اشخاصیکه حقیقتاً بخاطر وطن و ملت جان سپرده اند، بخاطر ملت و وطن باقی مانده اند، و یا نامی از ایشان برده شده است؟ اشخاصی زیادی خادم وطن و ملت ویا یک مسلک مقدس بوده اند، و جان خود را فدا کرده اند، ولی گمنام مانده اند یا اینکه ارباب اقتدار ایشان را مانع حرص و آز خود دانسته و آنها را از بین برده اند.میگویند وظایف ملی را باید بخاطر عزت و افتخار اولاد خود انجام دهیم، ولی چگونه میتوان اطمینان کرد که این فرزندان نام پدران خود را حفظ خواهد کرد و قابل آن خواهد بود که بنام پدر یاد شوند؟ میگویند خدمات خود را باید بخاطر رضای یک نفر بزرگ خود یا پیشوای مسلکی خود انجام دهیم اولا چه میدانیم که آنجه این پیشوا انجام بدهد همه درست است؟ و باز آیا میشود که رضایت او را به صداقت و جان نثاری حاصل کرد؟ آیا همه اشخاصی که رضائیت چنین پیشوا را خاصل کرده در نزد او مقرب مانده اند،آیا همهء آنها اشخاص امین و صادق و درستکار و صاخب عقیده بوده اند؟

 و اگر چنین باشد آیا بلآخره هدف تمام این جان نثاری پرستش یک شخص مثل خود نیست؟ آیا او چه حق دارد و یا چه قدرتی درچنین پیشوا نهفته است، که برهمه شعورو ملکات وشرائین و دل و دماغ ما حاکم باشد؟ و ماهمه چیز خود را برای او انجام دهیم و به اشاره او و کسب رضائیت او خود را قربان کنیم؟.

 نه همهء اینها اساسات نا پایدار هستند هر گونه معبودی که برای بشریت بتراشید، خواه آن پیروی از یک پیشوای ژنی باشد، خواه پیروی از یک پیشوای نظامی باشد خواه پیروی از بعضی اصطلاحات سمبولیک باشد و مردم را بنام سر زمین اجداد دیانت و یا مسلک مقدس بیک طرف بکشانید، همه ء آن در حقیقت یک نوع اسارت و بردگی فکری و روحی است که انسان آنرا درلباس افتخار ظاهری قبول میکند،صحیح اینست که همهء این نیکوئی، امانت کاری فدویت بوطن علاقه و محبت و خدمت بهموطن، عشق ومحبت به ملت، نوع دوستی و بشریت دوستی، خدمت خلق ونیکوکاری بمردم نجات مظلوم، دفع ظالم، حفظ کرامت بشری، فداکاری برای حقوق و آزادیهای بشری، تامین عدالت و مساوات و برادری و برابری باید به اساس یک عقیده و ایمان راسخ باشد، که این عقیده و ایمان راسخ منبع و مبداً خیر و نیکوئی و راستکاری باشد، باساس چنین عقیده است که انسان به " کردار گفتار نیک و پندار نیک " می پردازد.

 همین ایمان و همین مبدا نیکوئی است که انسان را به عقیده اینکه یک شخصیت مفید اجتماع و یک شخصیت فداکار باشد، و صاحب عقیده و مرام نیک باشد رهنمائی میکند.

 مفکورهء اجتماعی کمک به همنوع، مجادله برای خیر و بهبود، دفع شر و مفاسد که انسان را به سرحد فداکاری میرساند، به اساس یک ایمان و عقیدهء باطنی رهنمائی میشود این ایمان و عقیده اجتماعی را بوجود میآورد. مثلاً ما یک عقیده اجتماعی داریم که برای جامعه خود و خیر و بهبود آن در سایهء دیانت مطابق به اساس ملیت به دموکراسی و عدالت اقتصادی ویا دموکراسی مترقی معتقد هستیم و همچنان بودند وهستند جمعیتهای که در تاریخ گذشته و موجودهء ملل روی مرام و هدف معین اجتماعی خود ایستادگی داشته و برای آن فداکاری و قربانی را متحمل شده اند چرا آنها چنین کردند؟

 برای اینکه یک عقیده داشته اند.

 

 ادامه دارد.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۵         سال شـــشم               اســـــد ۱۳۸٩  خورشیدی         اگست ٢٠۱٠