کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

۱

 

 
 
 
ملیت
 
از قلم شهید محمد هاشم میوندوال
 
 

 

گزینش از : احسان لمر

 

بخش دوم

 

 همانطوریکه ملیت در اوج سرمایه داری جنبه داخلی و خارجی داشت ملیت جدید نیز دارای هر دو جنبه میباشد.

 ملیت  در داخل عبارت از طرد تفوق و امتیاز داخله طبقهء با امتیاز  و چپاولگر و طرد قشر تسلط جو و استشمار کننده میباشد و با تبارز حس طبقاتی ستون فقرات ملیت، قشر محکوم ستم کش و زنجبر دانسته میشود که تسلط آنها بر منافع ملی علامت تبارز شخصیت ملی حساب میگردد.

 

 ملیت جدید اساس صلح وآشتی و برادری را میپذیرد و به مقابل اجانب حقوق خود را فداکارانه حفظ میکند و با همه ملیتهای محروم و ستم کش حس برادری و همدردی  و وابستگی را قایم می نماید.و در مقابل ملتهای جبار و توسعه جو و استعارچی به مقاومت  و مخالف تمردانه  میپردازد و همه ملیتها  را مساوی دانسته حس بزرگ ملتی  را که  از ملتها بغرض آقائی وتوسعه شعار خود قرارمیدادند ردمیکند. با درنظر گرفتن این مفهوم تاریخی و موجودهء ملیت برای یک کشور تاریخی و رو به انکشاف  نه  تنها یک ضرورت برای قوام  و موجودیت نیز دانسته میشود. کتله های بشری  که بنام خلقها یاد میشوند بعد از آنکه خصوصیات ملی را کسب کنند بنام ملت یاد میشود، ملیت  را باید معرف مشخصات و خصوصیات ملی و رهنمائی پیشرفت و ترقی و پشتوانهء بقاء و دوام خود بداند.

 

 ملیت  افغانی یک ملیت باستانی است و غریزه و احساسات ملی افغانی با طبیعت و محیط جفرافیائی ریشه باستانی دارد،وملیت Nation و وطنیت Patriotisme  دوحس شریفی است که همیشه آن نجابت ملی و وطنی مردم افغانستان را تبارز داده و خواهد داد.

 

 ما ملیت افغانیرا ضامن بقا و سعادت جامعه افغانی، ضامن استقلال و نوامیس ملی، ضامن شرافت و نجابت اصلی و باستانی خویش و محرک  اعتلاء و ترقی کشور خویش میدانیم.

 

 اساس ملیت نزد ما  وحدت ملی است، ما این  وحدت ملی را  در همبستگی همهء  قشر های مردم افغانستان میدانیم وحدت ملی عبارت از آن نیست مه همه مردم کشور را بیک قد و اندام بیاوریم ملیت افغانی به باغچه ای شبیه است که در آن گلهای رنگارنگی وجود دارد ولی همه آن بصورت مشترک  باعث  طراوت و تازگی و یگانگی و تشخیص بهار زیبای افغانیت میگردد.

 

 وحدت ملی در نزد ما اتحاد صمیمی و  فداکارانهء همه قشرها و  وحدت طبقه در افغانستان است ما ملیت خود را زادهء تاریخ و جفرافیای خویش میدانیم و همه افرادیکه در حدود کشور مشترک خویش باهم زندگی میکنند افراد ملت شناخته و مجموع آنها را ملت خویش میشناسیم.

 

 این افراد به قشرهای مختلف و طبقات مختلف جدا میشوند ما وجودقشرها را مانع وحدت وهمبستگی نمیدانیم، بلکه آنرا موجب همبستگی  و اتحاد میشناسیم . چونکه همین  قشر ها هستند که سبب  اتحاد میشوند. ولی ما  وجود طبقات و اختلاف طبقاتی را مانع تبارزحس ملیت میدانیم  وعقیده داریم که با رفع اختلاف طبقاتی و تساوی افراد مملکت وحدت ملی مستحکم می گردد و تکامل مییابد، ما وحدت ملی را درمنافع طبقه ای صاحب امتیاز نمی بینیم بلکه با طرد منافع امتیازاتی و طبقاتی وتبارزارادهء طبقه ای محروم و زحمتکش کشور ملیت افغانی تکامل میابد. و ملت بصورت حقیقی قیافهء نجیب خویش را آشکار میکند.

 

 ما همچنان آزادی و حق تعین سرنوشت را ضامن بقای ملیت خویش میدانیم و هرگونه نفوذ و تسلط اجانب را در هر زمینه که باشد رد میکنیم  و جزوی ترین نفوذ سیاسی و اقتصادی وکلتوری اجانب راکه مغایرملیت افغانی و منافی شئون سیاسی کشور باشد جداً رد مینمائیم. مقصد ما از حس آزادی و ملیت طرد حس اجنبی پرستی است که در عصر حاضر خطر بزرگ برای ملیتها میباشد.

 

 البته از طرف دیگرما ملیت را یک حلقه وصل  در  بین فامیل ملل  میدانیم و از حس خارج دشمنی و  انزواپسندی وعتیقه پرستی  Réaction استنکاف داریم . درحالیکه نفوذ سیاسی اقتصادی وکلتوری بیگانگان را رد میکنیم. بهبودی علایق سیاسی اقتصادی و پیشرفت علایق کلتوری با دیگران را لازمه حیات بین المللی میدانیم. درمقابل ملتهای  دیگر حس احترام و حمیت داریم و احساسات ملی آنها را به نظر قدر میبینیم . ولی اگر آنها برملیت ما نظری نا مساعد داشته باشند  در برابر آن بیدار و آگاه میباشیم . مخصوصاً در منطقهء  خویش این ضرورت را احساس میکنیم. که با ملیتهای مجاور با روابط همکارانه  کلتوری  و اقتصادی به توسعهء علایق بپردازیم  و در راه تکامل  و پیشرفت ملیت آسیای و ملیت کشور های رو به  انکشاف همکاری نمائیم.

 

   آزادی درداخل نیز استحکام ملیت را بار میآورد. آزادی در داخل تساوی حقوق همهء افراد ملت را ضمانت کند و ازتسلط یک قشر یا طبقه انحصاری جلو گیری نماید و زمینه  را برای حاکمیت ملی توسط مردم کشور فراهم کند همان مردمی  که  با عرق جبین  و آبله دست در کشور کار کنند  و زحمت میکشند  و تهداب  ملیت ما  را تشکیل  میدهند در حقیقت ملت همان ها میباشند.

 

 شخصیت ملی و تبارز آن در برابر ملیتهای بیگانه  معرف یک ملت میباشد باید به تبارز شخصیت ملی متوجه بود شخصیت ملی افغانی با مشخصات تاریخی که در عقب خود دارد عبارت از ملیت آزادی دوست و آزادی منش میباشد. شخصیت ملی افغانی یک سابقهمبارزه و جهاد طولانی را حایز است که آنرا یک استقلال طلب و استقلال دوست جدی، فداکارو قربانی دهنده ثابت مینماید. درشخصیت ملی  علاوه از تبارز خصوصیات کلتور ملی ایدئولوژی ملی نیز تاثیر دارد، ما باید به کلتور خود  دقیقاً متوجه باشیم  کلتور ملی ما متابق شرایط عینی زمان قابل تجدید است که آنرا با کسب معارف جدید وعلوم و فرهنگ بین المللی حفظ میکنیم ولی این حقیقت را ملتفت هستیم که ما محتاج یک انقلاب کلتوری میباشیم این انقلاب کلتوری مراد ازآن است که درسایه معارف وعلوم جدید فرهنگ خودرا و ادبیات خودرا نو بشناسیم و آنرا  با  ایدئولوژی Idéologie خود وفق  دهیم. یک ملیت با ایدئولوژی خویش معرفی میشود. ایدئولوژی ما  اسلام، ملیت و دموکراسی  و عدالت اجتماعی است به  قسمیکه اسلام مبنای عقیده ما را  برای جامعه  تشکیل  میدهد  و ملیت شخصیت  حقوقی و تاریخی ما را تبارز میدهد و دموکراسی راه ما را برای تکامل تعین میکند و عدالت اجتماعی هدف اخری ما برای یک زندگی مطمئن،مرفه و نجیبانه میباشد که درآن عقیده و دموکراسی وملیت تکامل یافته میباشد.

 

 علاوه بر شخصیت ملی روح زنده و جاوید غرور ملی است این غرور عبارت از یک تکبر ابلهانه نیست بلکه یک غرور حقیقی و آزادمنشانه است که ما ایمان عقیده و عزت نفس و حس اتکا به نفس ایجاد میکند.

 

 حس ملیت در نزدما مرادف با ملیت است عشق به هموطنان و جهاد آشتی ناپذیر برای حفظ منافع وطن وهموطنان حمایت وطن وهموطنان از تجاوز و دسایس خارجی حفظ و حمایت زبانهای ملی،فرهنگ ملی، وحدت ملی وهمبستگی ملی، تابع قرار دادن منافع خصوصی به منافع عمومی و منافع ملی از اساسات ملیت است ما از ملیت در نزد خود این مفهوم را قایم میسازیم که ملیت افغانی را یک ملیت افتخار ومهذب وخالص میدانیم و یک نفر افغان را در قول و عمل یک انسان شریف با اعتماد، راستکار و نیک نیت وخیر اندیش ومجاهد و فداکاروطن دوست وبشر دوست و خداپرست می شناسیم.

 

 ملیت در نزد ما عبارت از عشق به ملت و علاقه مندی آتشین به منافع آن و محبت سوزناک به مادر وطن است.

 

 ما ملیت را عبارت از وطن  و وطن خواهی را عبارت از  ملیت  میدانیم  و افتخار داریم  که افغان هستیم، و افغان وطنخواه می باشیم.ما مبارزه و جهاد خود را برای تکامل وساختمان حقیقی، ملیت و نجات دادن طبقه مظلوم و ستمکش و تبارز حاکمیت آنها در داخل حدود هر کشور وظیفه مردم آن دانسته و آنرا شرط  پیشرفت حس ملیت  میدانیم. تکامل  ملیت و شخصیت ملی را  در آن میدانیم که  در ملت تساوی بر قرار گردد و امتیاز  و اختلاف طبقاتی برداشته شود ما زبانهای خود را از غنای ملی خویش میشماریم  و حفظ ادبیات  و تعمیم آثار و تکامل  پیشرفت زبان ملی پشتو  و دری، حفظ سایر زبانها  فولکولور و ادبیات شان را وظیفه ملی میشناسیم  ولی ملت خود را شدیداً محتاج علوم  جدید و سیانس و تخنیک میدانیم  و لهذا برای فرزندان کشور خود کسب علوم جدید  را مهم  و اساسی میدانیم، پشتوانهء  ملیت  جوانان ملت را میشناسیم. ما  به این اساس عقیده اسلامی ملیت را یک وسیله  تعارف و شناسائی و شخصیت ملی میدانیم که در این دنیای کوچک کشورها و جوامع بشری را از هم تفریق میکند  ولی همه ملتها را مساوی دانسته برتری هیچ یک را بر دیگری قابل نیستیم مگر ملتی که بیشتر با تقوی و وارستگی و بیغرضی و عدالت آراسته باشد.

 

 ما حقوق ملل محروم وحقوق طبقات محروم ملتهای مستقل را پشتیبانی میکنیم و تعین حق سرنوشت را در استقلال خواهی ملتها به مقابل تسلط احنبی و در مطالبه آنها برای حاکمیت ملی در مقابل تسلط داخلی حمایت میکنیم.

 

 ما مبارزات خود را در داخل برای مساوات و برادری و طرد تسلط امتیازات و انحصارات و اثبات حاکمیت ملی و رفع اختلاف طبقاتی برای تکامل ملیت ادامه میدهیم ما  از نژاد های و  زبانهای مختلف متشکل هستیم  یک  دین خدائی داریم و پیروان ادیان دیگر را که در ملیت ما شریک هستند  برادر خود میدانیم، این  حس برادری اساس ملیت  ماست، اسلام را دین خود میدانیم  و ملتهای مسلمان را ملتهای های برادر میشناسیم. ولی اتکای ما به  دین موجب آن نیست  که در مقابل ملتهای هم دین ما ملیت خود را فراموش کنیم ما می بینیم  ملتهائی که حتی دارای دین مشترک، زبان مشترک و حتی فلسفه سیاسی میباشد مثلاً  بعضی  از  ملل عربی با آنهم ملیتهای جداگانه  خود را حفظ کرده اند.

 

 ما علاقه خود را از نظر زبان و نژاد با برادران همزبان و هم نژاد خارج سرحدات کشور خود مطابق آرزومندی آنها بصورت برادرانه حفظ. و این علایق ازنظر نژاد یا زبان موجب بیموازنگی درعلایق داخلی خویش بین برادران ملی و وطنی خویش نمیسازیم  بلکه آنرا بقسمی حفظ میکنیم  که موجب  وحدت و همبستگی ملی ما باشد.

 

 ما روابط بین المللی وپیشرفت دنیا را بطرف یک حیات بین المللی پیش بین هستیم وموسسات بین المللی مخصوصاً موسسه ملل متحد وسازمانهای امثال آنرا که ضامن صلح بین المللی وهمکاری اقتصادی ومانع جنگ و تجاوزو مشوق بشریت دوستی و تکامل جهان بشری میباشد تائید میکنیم.

 

 ما این کره خاکی را درنظام شمسی یک تاج مرصعی میدانیم که به گوهرهای گرانبها آراسته شده است و افغانستان عزیز را در آن تاج مرصع یک گوهر درخشان میابیم که ملیت افغانی در آن فروزان است.

 

 ختم

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢٤          سال شـــشم               سرطـــــــــان/اســـــد ۱۳۸٩  خورشیدی           جولای ٢٠۱٠