کابل ناتهـ، Kabulnath

 
 
 
 
 
طرزی و سراج الاخبار
 
 
مؤلف: دکتر بشیر سخاورز
 
 

 

 

پیشگفتار

 

7

 

مقدمهء مؤلف

 

11

 

سال شمار زندگی طرزی

 

19

 

آثار طرزی

 

21

 

 

 

 

 

ساختار بیرونی سراج الاخبار

 

25

 

شرایط خریداری

 

28

 

فهرست مندرجات

 

28

 

زینگرافی

 

30

 

واکنش در برابر نشر سراج الاخبار

 

35

 

واکنش امیر حبیب الله خان

 

36

 

واکنش درباریان

 

39

 

واکنش روحانیون

 

44

 

واکنش استعمار

 

45

 

واکنش روشنفکران خواهان تجدد

 

51

 

نمایشنامه اشرافیان

 

57

 

نخبگان طرزی

 

71

 

پان اسلامی، پان آسیایی یا نشنالیزم

 

77

 

افغانستان و کشورهای همسایه

 

87

 

هندوستان

 

89

 

ایران

 

93

 

ترکیه

 

95

 

طرزی و ادبیات

 

97

 

طرزی و ادبیات بومی

 

106

 

برج عاجی از سخن،یا سخن وسیله ای برای تفهیم و تفاهم؟

 

110

 

تاثیر مشروطیت بر شعر ما

 

121

 

شاعران رأس مشروطه

 

129

 

ساعر پیرو

 

131

 

بردن شعر به میان مردم

 

133

 

وطن،  اتحاد و پرخاش بر علیه استعمار

 

151

 

سرنوشت نویسندگان مشروطه خواه

 

160

 

معارف

 

165

 

تاسیس انجمن معارف

 

172

 

امیر حبیب الله و معارف

 

175

 

مکتب حبیبیه

 

177

 

معارف برای زنان

 

182

 

حضور زن در زمان طرزی

 

185

 

 

 

 

 

فهرست مأخذ

 

189

 

ماخذ فارسی

 

189

 

ماخذ انگلیسی

 

192

 

 

 

 

 

تصویرها

 

197

 

 

کوتاه سخنی دربارۀ  اين دفتر

  

از بخت خوش ، فرصت  مروری بر نوشته های محقق روشن نگر و شخصيت ستایش سزاوار  ، جناب سخاورز دست داد . مقالتهای  شان را پيرامون کوششهای محمود طرزی درگستره های روزنامه نگاری ، ادبيات ، سياست ، معارف و مدوجزرجنبش مشروطه ،  تگاپوی فرهنگی _ روشنفکری همسوی آن  و سيمانگاری  طلايه داران آن ، با لذ تيابی  خواندم . شکی نيست که  آن همه مسايل از آبشخور مشروطه خواهی  بهره مند اند .

 

راستی ، پيش از اين  و دراين سالهای پسين ازجنبش مشروطه ( مشروطۀ نخستين و دومين ) و کارگری سياسی و اجتماعی آن درتاريخ افغانستان ، چند نوشته  خوانده بودم  . تا جايی که  متوجه شده ام ،  دربعض مقالتهای ويژۀ اين موضوع کمبودهای چشمگيراينها بوده اند :

_تنها تکيه بر انگيزه های  بيرونی 

_ تنها نگرش به سببهای درونی

_ تنها به تکاپوی سياسی نگريستن و انبوه کوششهای جان گدازفرهنگی را که درپشتيبانی و همسازی  با سياست ، شده است ، به شمار نياوردن .

خوشبختانه پژوهندۀ دانشمند اين گفتارها ، برکنار ازآن کوتاه بينيها ست . درنوشته های ايشان همه جا پی جويی پيوند علت و معلولی  ، تحليل ، تشريح و داوری  آزاد ووارستۀ  رخداد ها نگرش کشنده است  .  محمود طرزی  دراين بحثها جای محوردارد . 

سيمای فرهنگی_سياسی محمود طرزی  هنوز آن چنان که بايد ، شناخته و شناختانده نشده است .  خامه ها بيشتر آيينه دار يکد يگراند  . کاوش ودريافت تازه که دانسته های مارا دربارۀ آن رادمرد آزاديخواه فزونی بخشد ، اندک و خال خال است . کسانی با نگرش شتابناک  و رويه  کی  به گزارشهای سراج الاخبار افغانيه ، وی را چاپلوسانه نويس شمرده اند .  غبار بود که لحن طنز نثر طرزی را دريا فت و نخست او نوشت که  درکنار ستايشهای دلپذيربرای شاه و سران دربار ، حتا گاهی اين نشانۀ  شک وشوخی (!) نيز گذاشته است و نمونه  آورد ( افغانستان درمسيرتاريخ ) .  آن دريافت درگفتارهای اين دفترنيزنه تنها  به تأ ييد می رسد  ، بل که  برای اثبات هوشياری سياسی آن مرد سياست و فرهنگ  گواهان روشن آورده می شود .  خوانندگان به چنين روشنگري خامه وران نيازمند اند . دراين نوشته ها نيز اشاره ها و داوريهايی  هستند که ازبرداشت وشناخت خود نويسنده  آب می خورند  ،  نيامده و ننوشته به شمار می روند و دل چسپ اند . شخصيت چند بعدی محمود طرزی و مبارزۀ قلمی رندانۀ او با استبداد داخلی  و خود سری امير و با دست يازيهای انگليس زير سرنامه های گوناگون روشن شده اند  ، که خواند نش لذت بخش است . فراترازآن  بسا مسايل ديگر ، مانند بخشبندی واکنشها دربرابر سراج الاخبار ، روشنی افگنی بر سرنوشت خونين نويسندگان مشروطه خواه ، نگرش گسترده تر به ادبيات رسالتمند ، رسيدن به برايندهايی ازتلفيق رخدادهای سياسی افغانستان و کشورهای همسايه و تشکل گونه يی  همدلی و همکاری بين خامه وران آن کشورها  و پيوستگيهايی  بين رخدادهای سياسی منطقه ، هرکدام  باريک بينی و تسلط نويسنده را برموضوع نشان می دهد .

به ياد آوردم که روزی ،  درنشست نويسندگان اوزبيک ،  درامه نويس سپيد مويی قصه می کرد که :  اعضای جنبش جديديهای بخارا و روشنفکران  هواخواه آن ، بی صبرانه انتظار چاپاررا می کشيدند که سراج الاخبارمحمود طرزی را بياورد . همين که اخبار می رسيد ، دست به دست می شد و پنهانی چندين نسخه رو نويسش می کردند و ... .

سراج الاخبار افغانيه بربيدارسازی روحيۀ ضداستعماری درمنطقه تأ ثيرزيادی داشت وقطع انتشار آن هم ، چنان که بعض پنداشته اند ،  وابسته به پذيرش آزادی افغانستان توسط انگليسها نبود چه « اخبار» پيش ازآن ازنشرباز ماند .  اگر فشار مالی و زندانی شدن داوی و لودين _ دو همکار نستوه طرزی نبود ، نشرنامه که هنوز آماجهای زياد اجتماعی و سياسی  وابسته به آرمانهای مشروطيت و مودرنيته داشت ، ادامه می يافت .   

 

آرزومندم که  جناب سخاورز دامن اين موضوع پراهميت در تاريخ فرهنگ و سياست کشور را رها نفرمايند تا چشمان  خوانندگان دل بستۀ آن   با  خوانش نوشته های هنوز ننوشتۀ شان ، روشن گردد. به گفتۀ  فردوسی بزرگ : شبان سيه بر تو نوروز باد !

هامبورگ ، مارچ 2006

داکتر اسدالله حبیب

 

پيش سخن

 

 

طرزی در سال 1903 ميلادی به وطن محبوبش برگشت. از آنروز تا اين زمان٬ اندكی بيش از صد سال ميگذرد. او در سال 1911 ميلادی مهم ترين برنامه اش را برای تغيير و تحول افغانستان با نشر سراج الاخبار آغازيد و آثار مهم در اين نشريه به چاپ رساند٬ آثاری كه در زمانش انقلابی بود و نه تنها كشور های مستعمره و يا نيمه مستعمره را به شور می آورد٬ بلكه باعث ناراحتى شكنجه دهنده اى در ميان استعماريون ميگرديد و آنها را متقاعد می ساخت كه ديگر زمان مستعمره ساختن با فريب و نيرنگ گذشته است و ملت ها در حال آگاه شدن از اوضاع جهانی اند. اما طرزی مشكل افغانستان را تنها در استعمار انگليس نمي ديد. او در عين حال متوجه بود كه كشورش تا چه حد از ديگر كشور های جهان عقب مانده. او تجريد و دور نگهداشتن افغانستان را از ديگر كشور های جهان سبب عقب مانی كشور ميدانست و هم برعكس ديگر افغان ها كه به گذشته های تأريخی افتخار ميكردند٬ به زمان حال كشورش متوجه بود و ميدانست كه سفرهٴ مردمان تهيدست را نميشود با افتخارات تأريخی پر كرد و كودكانشان را از گرسنگی رهانيد. او مشكلات درون مرزی را با مشكلات برون مرزی پيوند ميداد و حتم داشت كه سبب رخنه كردن استعمار در افغانستان عدم موجوديت ملتی به نام ملت افغانستان است. طرزی از عدم اتحاد مردم افغانستان سخت رنج ميبرد.

 

مؤرخ ارجمند امريكايى٬ لويی دوپری (افغانستان 1980 ميلادی)٬ مينگارد كه افكار طرزی حتا امروز قابل تطبيق و پذيرش در افغانستان است. من هم معتقدم كه تا هنوز افكار طرزی در افغانستان تطبيق نشده و استعمار باز هم به گونه اى از تضاد های داخلی استفاده كرده و كشور را بنام كمونيزم روس و يا اسلاميزم عرب در حيطهٴ تصرف درآورده  است. من هم به اين باورم كه افكار طرزی همين امروز ميتواند ما را برای فردای بهتر رهنمون گردد. ما در اين صد سال اخير سير ترقی قابل توجه نداشته ايم٬ اما مانند گذشتگان ما٬ بيگانگان را عامل اين عقب مانی ميدانيم و معترف نيستيم كه در بسا موارد خود ما عامل عقب مانی كشور هستيم. در كشوری كه هزاره بر سر پشتون ميخ ميكوبد٬ پشتون زنان و مردان هزاره و تاجيك را  زنده ميسوزد و ناموس مردم شمالی را به بيگانه ميفروشد٬ تاجيكانش بر مرده و زندهٴ مردم كشور رحم نميكند٬ ازبكانش وحشت و دهشت ميافريند و..... چه گونه ميتوان درفش آزادی و ترقی افراشت؟ اگر طرزی امروز زنده می بود٬ از مأيوس ترين افراد به شمار مى رفت براى اين كه تمام آرزو هايش را نقش بر آب مى ديد. او می ديد كه كشورش از چنگ استعمار انگليس رهايی يافته اما بعد از مدت كوتاهی نخست استعمار روس بنام كمونيزم و بعد استعمار عرب بنام اسلام بر آن تسلط يافته و چون مردم كشور از اتحادی برخوردار نيست٬ اين زنجير استعمار به شكلی ادامه مى يابد و مردم افغانستان خود در نفوذ استعمار كمك مى كنند. او می ديد كه با وجود تلاش های وی كه می خواست كشورش در شمار كشور های پيشرفته قرار گيرد٬ افغانستان سيری به عقب داشته و در بسا موارد اين كشور در حالت بدتری به تناسب صد سال پيش قرار دارد. حالا اگر استعمار و وضعيت اقتصادی را كنار بگذاريم و به مسايل اجتماعی بپردازيم٬ در ميابيم كه عدالت اجتماعی به مراتب بدتر از صد سال پيش است. به طور نمونه زنان افغانستان از هيچ حقوقی برخوردار نيستند و سرنوشت جامعه در دست تفنگداران٬ جنگ سالاران و فيودالان است. هنوز هم دشمن شماره يك روحانيون٬ معارف به شمار می آيد و روحانيون در دگرگونی سياست كشور چون خدايان قادر اند و نمی گذارند مردم كشور از معارف مدرن مستفيد شود. حالا بگذريم از طرزی٬ من هراسم از اين است كه آيندگان چه گونه نسل زمان مرا بررسی خواهند كرد؟ احتمالأ آنها زمان مرا سياه ترين فصل تأريخ افغانستان خواهند شمرد. من ميدانم كه تأريخ بر نسل زمان من خشمگين است و چه خشمی.

 

عده اى از مردم من برای خدمت به كمونيزم روس حاضر بوده تا در هر نقطهٴ جهان برزمند٬ تا وظيفهٴ "انترناسيوناليم" خود را انجام داده باشند٬ عده يی ديگر حاضر اند برای آقای بن لادن در عراق٬ كشمير و هندوستان بجنگند٬ اما حاضر نيستند هموطن خودشان را كه خارج از قريهٴ شان زندگی می كند بپذيرند. آيا ما واقعأ ملتی هستيم يا اين خيال را بر خود تحميل می كنيم؟ آيا زمان آن فرا نرسيده به اين باور برسيم كه به جز از همزيستی باهمی راهی برای بودن و ماندن نداريم؟ آيا خجالت آور نيست كه به گذشته های تأريخی افتخار كنيم و خود با فريب نوترين كشور جهان (پاكستان) هويت تأريخی خود را از بين ببريم؟ به ما گفته اند كه مردمان شجاع ما اسكندر٬ چنگيز٬ عرب٬ انگيس و روس و هزاران مهاجم ديگر را شكست داده است٬ اما نگفته اند كه در طول تأريخ چندين بار دست به ويرانی كشور خود زده ايم. به ما نگفته اند كه وقتی ايوب خان در مقابل انگليس ميرزميد٬ برادر و پسر عمويش به سود انگليس ها و در مقابل افغان ها ميجنگيدند. برای ما تأريخ را تحريف كرده اند. آيا زمان آن فرانرسيده تا شكيبايی   را ياد بگيريم و از ملامت ديگران و برائت خود  اجتناب ورزيم و بپذيريم كه همهٴ ما به گونه يی در بربادی كشور سهم داشته ايم؟

 

در ماه مارچ سال 2005 ميلادی در جلال آباد كار ميكردم. صد سال بعد از انقلاب فرهنگی و اجتماعی شاه امان الله، شاهد موحشترين صحنه ها بودم. جلال آباد شهری كه توسط جلال الدين اكبر آباد شد٬ بجای آنكه نمايانگر پيشرفت اجتماعی باشد٬ نمونهٴ خوبی از عقب گرايی و فقر تمدن بود. در جلال آباد بزرگترين افتخار مرد اين است تا چهار زن داشته باشد و مكرر به زيارت كعبه برود؛ اينكه چه گونه با زن هايش رفتار ميكند و يا چه گونه پول بدست می آورد تا چند بار حج برود مهم نيست. مردم شينوار برای اينكه خواسته باشند تا به ريش امان الله بخندند٬ قصر سراج العماره را كه پدرش بنا كرده بود، تقريبأ بيش از 80 سال پيش در ضديت با امان الله سوخته اند٬ اجازهٴ بازسازی نميدهند و حتا تخريب آنرا از جملهٴ افتخارات ملی به حساب می آورند.  برای اينكه روح امان الله را شكنجه داده باشند٬ به عوض اينكه كنار گور اين مرد بزرگ٬ ادبا ودانشمندان را دفن كنند٬ جنگ سالاری مدفون است. مگر در تمام جلال آباد مرد دانشمندی نيست كه جنازه اش سزاوار دفن كنار مرد بزرگی چون امان الله باشد؟ تمام شهر جلال آباد در دست چند فرد است كه از جنگ 23 سال پول اندوخته اند. ملكيت دولت٬ ملكيت مردم٬ همه ملكيت جنگجويان حرفوی است.  باز جلال آباد تنها نمونهٴ عينی است٬ جا های ديگر وضعيت بدتر از جلال آباد دارند.

 

وقتی در سال 1984 ميلادی به موزيم لندن رفتم قلبم شكست و گريه به من دست داد٬ زيرا ديدم آثار مهم تأريخی ما در اين موزيم است٬ نه در افغانستان. بار ها در اين مورد با دوستان سخن می گفتم و آرزوی اين را می بردم كه مردم  كشور ما روزی بتواند اين افتخارات تأريخی را از چنگ انگليس بدست آورد٬ تا اينكه شاهد بربريت روس٬ مجاهدين و طالبان شدم و آنگاه به ياد شعر دوران كودكی افتادم كه: "دشمن دانا كه غم جان بود     بهتر از آن دوست كه نادان بود." حالا با دريغ و درد خوشحالم كه آثار تأريخی ما در بريتانيا است و محفوظ.

 

پژوهش من در مورد طرزی بر اساس سراج الاخبار است كه خوشبختانه آنرا در كتابخانهٴ بريتانيا يافته ام و من اين نشريه را مدت بيست سال است كه گاه گاهی برميدارم و می خوانم. می خواستم كه اين نوشتار فقط نقل قول از سراج الاخبار باشد٬ اما متوجه شدم كه ممكن است خودم نيز محكوم به يكسو نگری و قهرمان سازی شوم٬ به همين سبب از منابع معتبر ديگر و از آثار مؤرخين نام آور استفاده كردم تا ببينم كه آنها در مورد طرزی چه می گويند. از آثار نويسندگان انگليس و روس كمتر استفاده كردم و آن به دليلی كه آنها تصوير واقعی از مردم افغانستان و بزرگ مردی چون طرزی نميدهند و آثار آنها جنبهٴ سياسی دارد. به همين علت از آثار مؤرخين خود ما كمتر استفاده كردم زيرا آنها هم تصويری از مردم ما پيشكش می كنند كه خواننده گمان می برد با اين همه شگرد و اين همه كارنامه اين ملت بايد امروز از پرقدرت ترين مردمان جهان باشد. پس آثار نويسندگانی را مرجع تحقيقم قرار دادم كه آنها صادقانه تحقيق ميكنند و سود جويی سياسی يا فردی از پژوهش خود ندارند.

 

اين كتاب مدعی جستار ها و پندار های نوينی در عالم ادبيات نيست٬ بلكه كوششی است عاری از تجمل زبانی و حاشيه روی، تا به اصل موضوع پرداخته شود. من برای نوشتن اين كتاب شيوهٴ طرزی را سرمشق قرار داده ام و او را به عنوان مربی خود پذيرفته ام و به اين باور گراييده ام كه وظيفه زبان نخست تفهيم مطلب است. كار مهمی كه طرزی انجام داد بيرون آوردن زبان از مقصورهٴ منشيان بود. او زبان را در خدمت اجتماع به كار برد و خواست تا حرفش را مردم عادی بفهمد نه فقط درباريان فاضل.

 

اين كتاب از جهت ديگر حاصل چند سال بررسی و پژوهش است كه به طور غير مستقيم با اوضاع افغانستان در ارتباط بوده٬ نخست تحصيلات خودم در رابطه به كشور های رو به رشد بهانه يی بوده تا پيرامون اوضاع اجتماعی٬ اقتصادی و سياسی كشور های رو به رشد اندوخته هايی داشته باشم و بعد اين اندوخته ها را با شرايط افغانستان مقايسه كنم و بديهی است كه آموزه هايی از تجارب كاری ام در اين كشور ها ميتواند سودمند برای افغانستان باشد٬ منتها با هزاران حرمان و افسوس كه در اين مدت بيش از بيست سال كه در خارج از افغانستان هستم و در كشور های افريقايی چون يوگندا٬ لوسوتو، زيمبابوى و يا كشور های آسيايی چون هندوستان٬ پاكستان٬ ويتنام٬ كمبوديا٬ لاوس و تايلند كار كرده ام٬ شاهد بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی اين كشور ها هستم٬ در حاليكه كشورم در اين مدت با سرعت سير نزولی داشته و در آن نمونه های اندكی از ترقی ديده ميشود.

 
 

زندگينامهٴ طرزى

 

 1866 طرزى در غزنی بدنيا آمد.

18 جنوری سال  1882 با پدرش بر اثر فرمان امير عبد الرحمان خان مجبور به ترك كشور شد و درهندوستان اقامت اختيار كرد.

جون 1884 ميلادی با پدرش سفر دورادور هندوستان.

1885 ميلادی٬ ديدارغلام محمد طرزی از دربار سلطان عبد الحميد دوم٬ پادشاه تركيه.

جون 1886 ميلادی٬ اين بار محمود طرزی با پدرش غلام محمد به دربار عبد الحميد ثانی معرفی ميشود.

1890 ميلادی٬ ختم كتاب "سفر در سه قطعه زمين٬ در بيست و نُه روز." اين كتاب بعد ها در سال 1914 ميلادی در كابل نشر ميشود.

1891 ميلادی٬ ازدواج با اسما رئيسه دختر صالح المصديه خطيب مسجد امويه.

 1896 ميلادی٬ سفر از دمشق به استانبول به غرض ملاقات با سيد جمال الدين افغانی

1897 ميلادی٬ آخرين سفر غلام محمد طرزی به مكه.

1900 ميلادی وفات غلام محمد طرزی.

1910 ميلادی سفر استانبول.

1902 ميلادی٬ ختم "سفرنامهٴ منظوم"

1903 ميلادی٬ برگشت به افغانستان به دعوت امير حبيب الله خان و كسب مقام رياست دارلترجمهٴ حبيب الله خان.

 مارچ 1903 ميلادی٬ سفر به بامبی٬ پشاور٬ لاهور و دهلی.

1904 ميلادی٬ گشايش مكتب حبيبيه.

1904 ميلادی٬ گشايش مكتب حربيه.

1904 ميلادی برگشت مؤقت به دمشق.

1904-1911 ميلادی نهضت مشروطه در ايران و تركيه. اثرات آن به افغانستان.

1907 ميلادی معاهدهٴ روس و انگليس.

1911 ميلادی نشر اولين شمارهٴ سراج الاخبار.

1913 ميلادی٬ تأسيس انجمن معارف.

1919-1922 ميلادی وزير خارجهٴ افغانستان.

می 1919 ميلادی جنگ سوم افغان و انگليس.

19 اگست 1919 ميلادی٬ اعلام استقلال افغانستان.

2 اپريل 1920 ميلادی٬ سفر به ميسوری ٬ و رياست گروه افغان براى معاهدهٴ آزادی افغانستان.

جنوری-فبروری 1921 ميلادی، رئيس گروه افغان براى معاهده با انگليس در كابل.

1922- 1924 ميلادی، سفير افغانستان در پاريس.

1924- 1927ميلادى سفر به اروپا به غرض تداوی.

 1928 ميلادی، در مقام وزير خارجه  به مصر، برای ملاقات رسمی سفر مى كند.

1929 ميلادی، مهاجرت به استانبول بعد از سقوط امان الله خان.

1933 ميلادی، وفات.

 
 

 آثار طرزی

بعضی از آثار طرزى، سال ها پيش از چاپ شان در كابل٬ در كشور های ديگر٬ هنگامی كه طرزی در غربت ميزيست  نوشته شده كه به شكل خطی در دسترس علاقمندان قرار ميگرفت.

 

 

  1. مجموعهٴ صنايع٬ گزيدهٴ شعر شاعران كلاسيك٬ كراچی٬ سال 1883 ميلادی

  2. گزيدهٴ شعر غلام محمد طرزی٬ دمشق٬ سال 1886 ميلادی

  3. مجموعهٴ اخلاق٬ دمشق٬ سال 1888 ميلادی

  4. سياست نامهٴ دار السعادت٬ دمشق٬ سال 1888 ميلادی

  5.  سياحت سه قطعهٴ روی زمين در بيست و نُه روز٬ كابل سال 1915 ميلادی. اين كتاب كه سفرنامه است٬ در سال 1891 ميلادی٬ هنگامی كه محمود با پدرش غلام محمد طرزی برای زيارت حج رفت٬ نوشته شده است.

  6.  از هر دهان سخنی و از هر چمن سمنی٬ كابل٬ سال 1913 ميلادی.

  7.  روضهٴ حكم٬ كابل٬ 1913 ميلادی

  8. تلخيص حقوق بين الدول٬ ترجمه از تركی٬ سال 1897 ميلادی. اين كتاب از تركی به فارسی ترجمه و به دربار امير عبد الرحمان خان فرستاده شد. اين كتاب تا هنوز چاپ نشده است و بعد از عبد الرحمان خان كسی آن را نديده.

  9. مطالعهٴ صحيه٬ ترجمه از زبان تركی. اين كتاب نخست به زبان يونانی نوشته شده و بعد به تركی توسط يك ترك ترجمه شد. طرزی آنرا به فارسی برگردانده. نسخهٴ خطی چاپ نشده.

  10.  سوانح٬ به زبان تركی٬ ترجمه به فارسی توسط وهاب طرزی٬ كابل 1967 ميلادی.

  11.  رسالهٴ اغذيه٬ نسخهٴ خطی٬ سال 1907 ميلادی.

  12.  سراج الاخبار٬ دوهفته نامه به سردبيری طرزی٬ كابل٬ 1911-1918 ميلادی. طرزی تقريبأ 500 مقاله در سراج الاخبار چاپ كرده است.

  13.  علم و اسلاميات٬ كابل٬ سال  1912ميلادی، ضميمهٴ سراج الاخبار.

  14.  آيا چه بايد كرد٬ كابل٬ سال 1912ميلادی،  ضميمهٴ سراج الاخبار.

  15.  توحيد خالق يگانه به زبان مواليد ثالثه٬ كابل 1913 ميلادی، ضميمهٴ سراج الاخبار.

  16.  مختصر جغرافيهٴ عمومی٬ كتاب درسی برای مكتم حبيبيه٬ تحت نظر عبدالهادی داوی و عبدالرحمان لودين٬ سال 1915 ميلادی.

  17.  رسالهٴ نقطه گذاری٬ ضميمهٴ سراج الاخبار.

  18.  معلم حكمت٬ كابل٬ 1916 ميلادی، ضميمهٴ سراج الاخبار.

  19.  وطن و معنای متنوع حكميه٬ كابل٬ 1917 ميلادی، ضميمهٴ سراج الاخبار

  20.  سياحت دورادور كرهٴ زمين در هشتاد روز٬ ترجمهٴ ناول٬ اثر ژول ورن٬ كابل٬ 1912 ميلادی.

  21.  سياحت در جو هوا٬ ترجمهٴ ناول٬ اثر ژول ورن٬ كابل٬ 1913 ميلادی.

  22.  بيست هزار فرسخ سياحت زير بحر٬ ٬ ترجمهٴ ناول اثر ژول ورن٬ كابل٬ 1914 ميلادی.

  23.  جزيرهٴ پنهان٬ ٬ ترجمهٴ ناول اثر ژول ورن٬ كابل٬ 1914 ميلادی.

  24.  تأريخ محاربات روس و جاپان٬ ترجمه از تركی ٬ اثر حسن فهمی٬ كابل سال 1918 ميلادی.

  25.  سراج الاطفال، ضميمهٴ سراج الاخبار.

  26. نامهٴ محمود طرزی به شاه امان الله٬ پاريس٬ سال 1922 ميلادی.

  27.  ياد داشت ها٬ كابل 1919-1928.

  28. سياحت نامهٴ استانبول٬ استانبول 1932 ميلادی.

  29.  سياحت نامهٴ منظوم٬ تركيه٬ سال 1901 ميلادی.

  30.  جغرافيای افغانستان٬ اثر منظوم٬ كابل٬ سال 1905 ميلادی.

  31.   توحيد٬ معلومات كافی در مورد اين اثروجود ندارد.

  32. محمودنامه٬ كابل٬ سال 1913 ميلادی.

  33.  مجموعهٴ غزليات٬ 1896- 1915 ميلادی، نسخهٴ خطی.

  34.  شعر های بدون عنوان٬ نسخهٴ خطی.

  35. شعر های غربت٬ نسخهٴ خطی.

  36. ژوليده٬ مجموعهٴ شعر 1928-1932 ميلادی٬ نسخهٴ خطی.

  37. پژمرده٬ آخرين مجموعهٴ شعر 1932-1933 ميلادی٬ نسخهٴ خطی.

  38. ديدنی ها و شنيدنی ها (يادداشت ها)٬ آخرين اثر٬ 1933 ميلادی٬ نسخهٴ خطی.


 

 

ساختار بيرونی سراج الاخبار

 

مراد من از ساختار سراج الاخبار، کيفيت چاپی، تشکل اداری و ذکر مندرجات آن است، بی آنکه به تحليل و بررسی مضامين آن بپردازم.

در شماره دهم، سال دوم، برابر با 1292 خورشيدی، کارکنان سراج الاخبار معرفی شده اند:

 

  1. عبدالهادی خان ترجمان اردو

  2. مير غلام نقشبند خان تحويلدار

  3. عبدالرحمان خان ترجمان اردو

  4. ملا عبدالولی خان سرنامه نويس

  5. ميرزا عبدالله خان مأمور مکتوب نويسی

  6. ميرزا محمد عزيز خان مأمور محاسبات

 

در اين معرفی، اسم محمود بيگ طرزی به سمت سر دبير و يا سرمحرر نيامده است. عبدالهادی خان همان عبدالهادی داوی (پريشان)، شاعرپرجوش و خروشی است که با اسم پريشان شعر های حساسيت برانگيزی در سراج الاخبار چاپ می کند که مقبول طبع دستگاه حاکمه نيست:

 

در وطن گر معرفت بسيار ميشد بد نبود
چارۀ اين ملت بيمار ميشد بد نبود
اين شب غفلت که تار و مار ميشد بد نبود
چشم پر خوابت اگر بيدار ميشد بد نبود
کلۀ مستت اگر هشيار ميشد بد نبود

 

روزوشب چون لنگ وشل در آشيان بنشسته يی
يا دماغ و فکر را بيهوده بيجا خسته يی
دور از احباب رفته با عدو پيوسته يی
بر اميد کار های ديگران دل بسته يی
گر ترا همت ممد کار ميشد بد نبود

 

مانده در دشتيم جمله شل و لنگ و کر و کور
کيسه بی قوت است٬ تن بی قوت و دل نا صبور
رهزنان نزديک٬ شب تاريک٬ رهرو بی شعور
راه دور و پای عور و خار ها اندر عبور
گر که پاک اين راه ها از خار ميشد بد نبود

 

وقت تنگ و فکر لنگ و عرصۀ جولان فراخ
نخل اميد است در دل ريشه ريشه٬ شاخ شاخ
جز خدا اميد گاهی نيست يارب آخ آخ
مانده تا منزل بسی فرسنگ های سنگلاخ
ای خدا گر راه ما هموار می شد بد نبود

 

غير ما دشت و در و ديوار دارد برگ و بار
تا به کی بر حال ما خندد گل و باغ و بهار
باری بر ما هم ببار ای ابر رحمت بار بار
بار ما اندر گِل افتاد و دل ما زير بار
بارالها بار ما گر بار می شد بد نبود

 

اين غزل در صفحهٴ حبل المتين مکتوب بود
گر چه نام شاعرش از چشم ها محجوب بود
اين خطاب او به خود بسيار تر مرغوب بود
چند گويی شاعرا اين کار می شد خوب بود
چند گويی ماهرا کاين کار می شد بد نبود

 

پند گفتن با رفقيان است گر چه کار نغز
انتباه مسلمان است ار چه از اطوار نغز
هست ايقاظ برادر گر چه خو کردار نغز
از سخن خاموش شو کاين جملگی پندار نغز
گر گرايان جانب کردار می شد بد نبود

 

عبدالرحمان خان همان عبدالرحمان خان لودين، مرد جسوری است که  قصد کشتن امير را کرد و هنگامی كه موتر حامل امير از جاده اى عبور ميكرد بر امير با تپانچه اش آتش گشود. او امير و انگليس را دو عنصر مهم بر ضد تجدد و استقلال کشور ميداند.

سراج الاخبار در مطبعۀ عنايت که از شهزاده عنايت الله خان است، به چاپ می رسيد و اين مطبعه در ده افغانان کابل بود. در صفحۀ اول سراج الاخبار شرايط خريداری و اشتراک آن آمده است:

 

"شرايط خريداری ـ

            قيمت سالانه هشت روپيه کابلی

            شش ماهه پنج روپيه کابلی

            ولايات، سالانه چهارده روپيۀ کابلی

            در خارج ده روپيه انگريزی (پوند)

            سه ماهه قبول نمی شود

            يک طلای پوند، پانزده روپيه کلدار است. از همين قرار حساب کنند."

 

در اين كه چه گونه آثار را برای چاپ بفرستند٬ پيشنهاد ميكند: "همۀ امورات تحرير به اداره (دفتر سراج الاخبار) بنام مدير فرستاده شود."

فهرست مطالب تقريباً در تمام نشريه از آغاز تا آخر مشابه اند:

 

فهرست مندرجات:

  1. سرمقاله

  2. حوادث داخليه

  3. حوادث خارجيه

  4. مقالات فنيه

  5. عبرت نامه

  6. ادبيات

  7. ناموران زنان جهان

  8. علم ثروت، مسايل ثروت جهان (اقتصاد)

  9. فاجعه های پاريس

 

اگر فهرست مندرجات سراج الاخبار را با ديگر نشريات بعد از سقوط امان الله خان مقايسه کنيم، در می يابيم که کمتر نشريه اى توانسته است نمايانگر تنوع مطالب باشد. سراج الاخبار با داشتنِ فهرست قراردادی که شامل 9 تا 21 مطلب مختلف می شود، به موضوعات گوناگونی می پردازد که هيچگاه يک شماره با شمارۀ ديگر از نقطه نظر محتوا مشابه نيست و به طور جدی از تکرار مطالب پرهيز شده است. اگر سراج الاخبار را با يکی از نشريات امروز اروپايی مقايسه کنيم، بيشتر مشابه به Economist چاپ لندن است که فهرست مطالب آن از اين قرار اند:

 

(سرمقاله)The World this week-  

 (سراج الاخبار ندارد) Leaders -

 (نامه های رسيده) Letters-  

 (گزارش ويژه) Special Report-  

 (اخبار داخليه) Britain-  

(اخبار خارجيه) Europe, USA, The America, Asia -

 (علم ثروت) Finance and Economics-

 (مقالات فنيه) Science and Technology -

 (هنر و ادبيات)Books and Arts-  

 

قابل توجه است که تقريباً صد سال پيش، افغانستان نشريه اى داشته که شکل مطالب آن مشابه به Economist چاپ لندن، سال 2005 ميلادی است.

سراج الاخبار وظيفۀ خود دانسته است تا مردم افغانستان را که سده ها از جريانات خارج از کشور غافل بودند، آگاه سازد و حتا اوضاع اقتصادی جهان را بررسی و آن را با وضع اقتصادی افغانستان مقايسه کند.

اخبار داخل کشور٬ "اخبار داخليه" بيشتر به دربار و به ويژه "اعليحضرت همايونی" افسران ارتش، مراسم مهم، افتتاج جاده، حفر انهار، ساختن بند ها، تأسيس دستگاه های برق و موضوعاتی از اين دست اختصاص يافته.

داستان هايی كه طرزی ترجمه كرده است٬ در سراج الاخبار نشر شده و در پاورقی اين داستان ها، آگهی آنها آمده است:

 "ابلاغيه (آگهی)٬ سياحت بر دورادور کرۀ زمين در هشتاد روز، نوشتۀ ژول ورن فرانسوی در مطبعۀ عنايت (معين السطنه عنايت الله خان) موجود است."

کيفيت چاپ سراج الاخبار در آغاز بد است و آن به دليلی نيست که طرزی و همکارانش سليقۀ خوبی در بهتر شدن شکل ظاهری سراج الاخبار نداشته اند. اين کيفيت بد ارتباط دارد با نبود دستگاه های خوب چاپ٬ که البته با وارد کردنِ دستگاه های نو، سراج الاخبار از کيفيت عالی برخوردار مى شود، چنانکه می توان گفت بهتر از بسا نشريات امروز بوده است.

سراج الاخبار با مقايسه به نشرياتِ بعدی و امروزی، اشتباهات تايپی کمتر دارد.

 

ادامه دارد..... 

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل    117            سال شـشم       حمل  ۱۳۸۸  هجری خورشیدی      اپریل  2010