کابل ناتهـ، Kabulnath

 
 
 
 
 
غزلیات در بحر طویل و مخمسات
از
  ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل
 
 
 
 
 
 

شناسنامه

 

نام کــتاب: غزلیات در بحر طویل و مخمسات

به کوشش:  مهندس عبید صافی

ناشـــــر: انجمن دوستداران بیدل (ادب)

ویرایــش: ادریس قطره بقایی

چــــاپ:  مطبعه درالاسلام

چاپ اول:   میزان 1388

تیـــــراژ:  1000 نسخه

 

 

 

غزلیات در بحر طویل و مخمسات، در واقع تحفه ی سال نو هجری خورشیدیست که هفته پیشین ماه مارچ، از سوی انجمن دوستداران بیدل (ادب) نصیب بردم.

 

در آغاز کتاب، یادداشت های از سه فرهنگی سرشناس افغانستان در مورد حضرت بیدل و کارهای فرهنگی این شاعر وارسته  میخوانیم.

 

استاد محمد اسحق نگارگر که بیدل شناس شناخته شده است در یادداشتش می نگارند:" بیدل اگرچه تا همین اواخر در ایران نه تنها شاعری ناشناخته بود که به فرمان قضاوت بی بنیاد لطف علی خان آذربیگدلی ایرانی سبک هندی را در مجموع نماینده ابتذال و انحطاط در شعر دری تلقی میکرد."

ایشان ادامه میدهند: "افغانها به شعر بیدل و شیون بیان او عشق می ورزند."

 

همچنان جناب حمیدالله برلاس، در یادداشتش که در واقع تقریظ کوتاه یست چنین آورده است:

 

"طبع و نشر چنین گنجینه های معانی برای دوستداران و متبعین و محققین خدمت بسزایی است که بدسترس استفاده شان میرسد. "

 

البته انجینر عبید صافی، به گونه مفصل در مورد کارهای بیدل نمونه های آورده است که میشود به خواننده نوپرداخت  بیدل،  آگاهی فراگیرتر ارائه کند. او می نویسد:

« بعد از استقرار دولت مقتدر مغولی هند و تمرکز علما در تمام ساحه های علمی درالسلطنه ها و هجرت علما از تمام ساحهء حکومت آنوقت هند به طرف پایتخت، که مرکز علمی و اقتصادی به حساب می آمد و هجرت تعداد زیادی از علما و عرفای ایران به هند، چرا که حکومت صفوی آن وقت میانهء خوبی با متصوفین و خانقاه نداشت، هند را به یک مرکز علمی جدید افکار تازه تبدیل کرد، ویک فضای علمی جدید متاثر از عرفان موجود هندو و بودایی و افکار مختلفی که با هجرت آمده بود، ایجاد شد.

تا دورهء اورنگزیب مسلمانان با هندو ها یکجا زندگی میکردند. غیر مسلمان ها بنام ترسا و رومی وکافر وغیره طوریکه در اشعار سبک عراقی می یابیم یاد نشده اند. به طور مثال بهترین دوست ابوالمعانی بیدل، بندرا داس خوشگو، بود و صدها شاعر هندی دیوان اشعار دری داشتند که این همزیستی را میتوان در اشعار آنوقت دریافت کرد و در عرفان هم فرهنگ مدارا و تساهل وجود داشت. مثلا بیدل می فرماید:»

 

زفرق و امتیاز و کعبه و بتخانه ام چه میپرسی

اسیر عشـــــــــق بودم هرچه پیش آمد پرستیدم

 

کعــــبه و دیر تسلی کده نیست

درد نایابی مـطلب همه جاست

 

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتـخانه را

هرکه چون بیدل طواف گوشهء دلها کند

 

در فرجام یادداشتها، می یابیم که کتاب غزلیات بحر طویل و مخمسات بیدل در 178، هفتادویک شماره سروده ی حضرت بیدل را در قالب بحرطویل و مخمس در بردارد که از هرنظر نیکوست.

به پنداست این پیرآشفته پندار، روحانیت حضرت بیدل نمیگذارد تا چشم خواننده به نارسایی های تایپی و چاپی کتاب برسد و آنها را درشتتر ببیند.

 

اهالی کابل ناتهـ، چاپ کتاب را که به همت والای جناب انجینرعبید صافی صورت گرفته از صمیم قلب تبریک میگوید و چشم به راه آن است که انجمن دوستداران بیدل، از گنج بینظیر فرهنگی حضرت بیدل نمونه های همزیستی، دوستی و انسانپروری و دوستداشتن دگراندیشها را بیرون آورند. این هم کاریست در خورستایش و نیاز مبرم زمان و به ویژه جامعهء آشفته افغانستان ما. 

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل    116            سال شـشم       حوت  ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       مارچ  2010