کابل ناتهـ، Kabulnath



























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
در خط شفاف صدایت
 
 

سید فریدون ابراهیمی

 
 

قطع نکن

روی خط عشق بمان

من از دفتر خاطراتم برایت حکایت میکنم

از مدرسه برایت میگویم

و از یک ظهر تابستان

که گم شد در گیجی کوچه...

 

قطع نکن

من از میدان خالی برایت میگویم

از یک درخت محکوم

و از یک قلب تیرخورده حک شده روی آن

قطع نکن

روی خط عشق بمان با من عزیزم

قصه های دیگری نیز دارم

مثلاً

اینکه تصمیم گرفته بودم به اکاسی ها دشنام ندهم

اینکه به باغ بروم و خوش خوش در بیخبری شنا کنم

اینکه نگویم بد

اینکه عطر صمیمی علفراز را نکنم رد

 

روی خط عشق بمان با من

تا اعتراف کنم که اشتباه کرده ام

بغض هزار سالهء دردم را بشکنم

و فریاد شوم

 

قطع نکن

بگذار در خط شفاف صدایت شناور شوم

اوج بودن را طی کنم

مرا با خودت معرفی کن

ای

من مساوی به هیچ

تو مساوی به خودت

فقط ما...

 

27 آگست 2009

کابل

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 104           سال پنجم         سنبله   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        سپتمبر 2009