کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
حضور لحظه ها در مجموعه شعری «ستاره ها پایین می آیند»

٢ دلو (بهمن) ١٣٩١ نوشته: یعقوب یسنا
 
 
 

شاعر: عبدالهادی ایوبی: ناشر: کاشانه ی نویسنده گان چاپ نخست: ١٣٩١


شعر فارسی از آغاز تا اکنون در قالب های بلند ارایه شده است. قالب های کوتاه، اگر وجود هم داشته، چندان رونق و اهمیت نداشته است. زیرا ارزش های اجتماعی ای که شعر فارسی را حمایت می کرده، از نظر موضوعی، بیش تر در قالب های بلند امکان پذیر بوده است. مدح پادشاهان و شعر درباری، شعر تعلیمی، شعر عرفانی و حتا شعر عاشقانه ی ما که غزل است، نیازمند قالب های بلند بوده است.
قالبی کوتاه که در شعر فارسی هست؛ رباعی است و دوبیتی. موضوع دوبیتی، عاشقانه است اما عاشقانه ی مردمی یا عامیانه که نخبه گرا نیست. موضوع رباعی هم بیش تر فلسفی است. برای این که موضوع این دو قالب چندان به ارزش های اجتماعی رسمی، ارتباط نداشته در قالب کوتاه ارایه شده است. امروز که شعر دیگر از دیکته های سیاسی و اجتماعی، آزاد است و به عنوان یک عنصر مستقل و تاثیرگذار وارد زندگی و اجتماع می شود؛ این شاعر است تشخیص می دهد که ایده های شعری اش را چگونه ارایه کند.
این نوشتار، در باره ی شعری ارایه می شود که از نظر قالب، در شعر فارسی چندان سابقه نداشته، بیش تر از دو دهه می شود که این قالب شعری بنام شعر کوتاه و چند زیر عنوان دیگر؛ یکی این زیر عنوان ها هایکو است، این نام اصلا نام قالب شعری ژاپانی ست، و با هستی شناسی و نوع نگاه انسان ژاپانی رابطه ی عمیق، تاریخی و هستی شناسانه دارد. درست، که انسان ها دریافت ها و نیازمندهای جسمانی و روانی مشترک باهم دارند؛ با اینهم، جوامع انسانی در ارتباط همیشه گی ای که با جغرافیای خاص چه در دوره های ماقبل تاریخ و چه در دوره ی تاریخی داشته اند، صاحب فرهنگ و هستی شناسی ویژه شده اند.
مردم یا جامعه ی انسانی ژاپان، از جمله ی جامعه های خاص انسانی است. هستی شناسی جامعه ی انسانی ژاپانی، در یک جهان رو به درون، شکل و مایه گرفته است، از جهان بیرون یعنی از دیگر جوامع انسانی در هستی شناسی شان کم تر بهره گرفته است. بنابر این، فرهنگ ژاپانی، فرهنگی ست خاص و ویژه ی انسان ژاپانی که در ارتباط به محیط و روابط باهمی شان، از دوره های ماقبل تاریخ تا دروه ی تاریخی، در یک تجربه ی هستی شناسانه ی هنری آفریده شده است.
این که شعر ژاپانی، هایکو است، یک امر مهم است؛ برای این که در فرهنگ شعری بشر، شعر ژاپانی، خاص شده است. این خاص شدن شعر ژاپانی، تنها بسته به قالب و تعداد انگشت شمار واژگان نیست که شاعر ژاپانی به کار می گیرد، بلکه برخورد شاعر ژاپانی با زمان و ارایه ی فهم و معنای هستی است که این شعر را بیش تر در فرهنگ شعری بشر، ویژه کرده است.
برداشت من این است که نوستالژیای انسان ژاپانی در درک زمان، نوستالژیای جزی نگرانه است، شاعر ژاپانی که نماینده ی این انسان است؛ زمان را در شعر همانگونه ارایه می کند که انسان ژاپانی آن را درک می کند. در حالی که جامعه ی فارسی زبان ما و جوامع دیگر بشری، در درک زمان، نوستالژیای کلی نگر دارند؛ طوری که در شعر هم، زمان را کلی ارایه می کنند. این مناسبتی است بین درک زمان و بازتاب زمان در شعر جوامع بشری شناخته شده ی غربی و شرقی غیر از ژاپانی. اینجاست که شعر ژاپانی در فرهنگ شعری بشر، موقعیت ویژه پیدا می کند.
دریافت هنری شعر فارسی از زمان، درک و دریافت کلی بوده است نه جزیی. درک هنری ما از زمان در شعر درک دوره ها بوده است؛ درک یک عمر، درک یک روزگار. اما درک شاعر ژاپانی از زمان، درک یک لحظه است. زمان در شعر هایکو ژاپانی، به ذره ها تقسیم می شود، و این ذره ها را شاعر هایکو سرای ژاپانی درک و ارایه می کند؛ بنابر این، زمان در شعر هایکو، فاقد هرگونه کلیتی ست که در فهم شعری ما وجود دارد. زمان در شعر هایکو، لحظه هاست؛ لحظه هایی که فقط با درک آنی، می توانند دریافت شوند ورنه برای همیشه غیر قابل درک خواهد ماند.
هستی شناسی شعر هایکو، بیش تر استوار بر اشراق است؛ انگار آدمی در دل تاریکی ایستاده است و هیچی را نمی بیند رعد و برقی می شود و فقط برای لحظه ای، در دل این تاریکی، جهانی نمایان می شود و دو باره این جهان به تاریکی سپرده می شود. اینجا، آدمی تیزبین بایست باشد تا جهانی که در دل این تاریکی نمایان شده بود را، بیان کند. تصور من این است که هستی شناسی شعر هایکو، یک هستی شناسی اشراقی است تا هستی شناسی تاویل، تفسیر، توضیح و توصیف.
اما هستی شناسی شعری ما بر تاویل، توضیح و توصیف استوار بوده است تا بر اشراق. بنابر این، این دو تفاوت عمده در شعر ما و شعر هایکو وجود دارد: زمان در شعر ما امر کلی بوده است که سنجش و درک آن قایم بر روزها، هفته ها، ماه ها، سال ها و سده هاست؛ زمان در شعر هایکو، امری جزی است که سنجش و درک آن استوار بر لحظه هاست. هستی شناسی شعر ما توضیح، تاویل و توصیف زمان کلی است؛ هستی شناسی شعر هایکو ارایه ی اشراقی جهان و اشیا در زمان جزیی، یعنی در یک لحظه است که جهانی، اتفاق می افتد و شاعر هایکو سرا، آن را درک و ثبت می کند.
اکنون مهم این است که با این تفاوت درک ذهنی ای که ما، زبان فارسی و شعر فارسی از انسان ژاپانی، زبان ژاپانی و شعر ژاپانی دارد از زمان و هستی دارد؛ آیا گونه ی از شعر کوتاه ما که در این سال ها بنام هایکو ارایه می شود؛ می تواند هایکو باشد!
این که گونه ی از شعر کوتاه ما نام نهاد شده به هایکو آیا واقعا برخوردار از درک زمان و درک هستی شناسی ای است که در هایکو وجود دارد؛ نمی تواند هرکسی در این باره قضاوت کند، کسی می تواند این قضاوت را بکند که هم زبان ژاپانی را بداند و هم زبان فارسی را، در ضمن شعرشناس هم باشد. آنانی که با خواندن ترجمه های هایکو این قضاوت را می کنند چندان قضاوت دقیق و بجا نیست. زیرا ترجمه، هم درک زمان و هم درک هستی شناسی شعر یا بهتر است بگوییم نوستالژیای شعر را نابود می کند و آنچه که از آن شعر در زبان دوم یعنی زبان ترجمه ارایه می شود؛ اثری ست متفاوت از اثر اصلی و نخستین. ممکن، رابطه ی بینامتنی یا رابطه ی خاستگاهی، شعر ترجمه شده با شعر اصلی داشته باشد نه این که شعر ترجمه همان شعری است که شعر در زبان اول ارایه شده است.
کسانی که با استفاده از ترجمه های هایکو به سرایش هایکو می پردازند؛ شاید نتوانند عمق شعر هایکو را درک کرده باشند و بتوانند جهان شناختی مطرح در شعر هایکو را در شعری که بنام هایکو می سرایند؛ ارایه کنند. برای این که مهم درک تجربه ی هنری شعر هایکو در زبان اصلی شعر هایکو یعنی زبان ژاپانی ست. این قضاوت را می گذاریم به کسی که صلاحیت این قضاوت را دارد؛ از آنجایی که من نه زبان ژاپانی می دانم و نه تخصص در شناخت هایکو دارم؛ نمی توانم بیش تر از پرداخت کلی در ارتباط به هایکو و گونه ای از شعر کوتاه فارسی نام نهاد شده بنام هایکو، مستند و جزیی نگرانه سخن بگویم. وَ، می خواهم گونه های شعر کوتاه فارسی را بنام شعر کوتاه یا هر نام دیگر یاد کنم تا بنام هایکو.
از آنجایی که انسان امر ثابت، کامل و مطلق نیست؛ بنابر این، می تواند دریافت و تجربه های انسان پویا و قابل تغییر و دیگرگونی باشد. پس ما می توانیم هستی شناسی متفاوت از هستی شناسی سنتی شعر، در شعر امروزی ارایه کنیم اما ارایه ی این هستی شناسی متفاوت، بسته گی به تجربه ی هنری دارد نه وام گیری و تقلید. درسته، که تجربه-های علمی و هنری جوامع انسانی بر یک دیگر شان تاثیرگذار است که این تاثیرگذاری سبب به میان آمدن تجربه-های علمی و هنری متفاوت و نوینی می شود. پذیرش تجربه ها در ارتباط مستمر و دوامدار جوامع صورت می گیرد نه این که برویم و تجربه و دریافت هستی شناسی جامعه ای را دربست بیاوریم و به جامعه ی خودمان انتقال بدهیم؛ این کار به نظرم ناممکن می نماید. از این رو زیاد مهم نیست که ما شعری را بسراییم که همان هایکو ژاپانی در فارسی باشه. ما می توانیم گونه ای از شعری را با درک و تجربه هنری خود مان از زمان و هستی ارایه کنیم؛ شاید این شعر با مناسبت های دوامدار تجربه ی هنری ما از زمان و هستی با انسان ژاپانی و شعر هایکو بی ارتباط نباشد.
بنابر این، من هایکو خواندن گونه ای از شعر کوتاه فارسی را خیلی بجا نمی دانم. فقط می توانم بگوییم؛ ممکن این گونه ی شعری ما در ارتباط با فرهنگ و هایکو ژاپانی به وجود آمده باشد اما نمی تواند هایکو باشد. زیرا به فهم هایدگری، شعر و کلا هنر، تجربه زیسته ی انسان و گروه های انسانی در تداوم زندگی انسان و گروه های انسانی است در محیط و فرهنگی که در آن می زیند.
عبدالهادی ایوبی تا هنوز دو مجموعه شعر بنام هایکو ارایه کرده است که در دهه ی پسا طالب، بهتر است بگوییم در بین نسل ما، بیانگر استقامت اش است در گونه ای از کوتاه سرایی در شعر فارسی. در نسل ما کسی دیگری به ترویج و سرایش این گونه ی شعری، استقامت ایوبی را نداشته است. این استقامت می تواند به معرفت ما فارسی زبان ها با این گونه ی شعری فارسی کمک کند و زمینه ی جریان این گونه ی شعر در فرهنگ شعری ما رونق بیابد.
خوانش من از شعرهای کوتاه مجموعه ی «ستاره ها پایین می آیند»، خوانشی است محتواگرا، که به درک زمان در این شعرها و به درک هستی مرتبط با درک زمان در شعر، می پردازد. شعر کوتاه، با کوتاهی که دارد بایستی درک زمان، درک هستی، ارایه تصویر و توصیف در آن با شعرهای بلند فرق کند؛ چون در شعر کوتاه با استفاده از واژه های اندک و ساختار محدود، تجربه ی ممکن هنری را ارایه کرد. این، کاری ست دشوار، که دقت، ظرافت، تیزبینی و توانایی می خواهد. همین دشواری است که شاعران کوتاه سرای ما گاهی، شعر کوتاه را با ارایه ی یک گزاره ی معمولی زبان فرق نمی توانند؛ آنچه را که بنام شعر کوتاه ارایه می کنند، فقط یک گزاره ی خبری است و بس، که در آن نه کشفی است، نه اشراق، نه تصویر و نه حتا توصیفی. آنچه شعرهای ایوبی را هم در این مجموعه و هم در مجموعه ی شگوفه های بامدادی ویژه گی می بخشد، ارایه تصویرها و درک هستی شناسی شعرهای کوتاه است.
دست های کودک تهی ماند
پوقانه ها
پرواز کردند
ستاره ها پایین می آیند (۲)
ارایه ی زمان در این شعر، ارایه ی زمان در لحظه است. لحظه ی که با تهی ماندن دست کودک و پرواز پوقانه، اتفاق می افتد، و شاعر آن را درک می کند. در این تهی ماندن دست و پرواز کردن پوقانه است که در جهان اتفاقی می افتد و این اتفاق، لحظه را می آفریند. زمان، امری جدا و فراتر از اشیا نیست؛ زمان امری است که در به هم-رسیدن چیزها، به وجود می آید که این به هم رسیدن چیزها، اتفاقاتی ست که لحظه ها را می آفریند، کسی باید باشد تا این لحظه ها را درک کند؛ لحظه، نیازمند درک است، ورنه نابود می شود. درک لحظه ها، در شعرهای کوتاه ایوبی، اهمیت خاص یافته، دیدی زیبایی شناسانه ی لحظه ای که از زندگی ارایه کرده، نوستالژیای را می آفریند براین که ما داریم در لحظه ها اتفاق می افتیم؛ بایستی لحظه ها را دریابیم:
زیبایی سیب
در دستانت
دوچند می شوند
ستاره ها پایین می آیند (۲۱)
شگوفه های عاشق
دوتا دوتا
می افتند
ستاره ها پایین می آیند (۳۴)
در این شعر کوتاه، شاید تصور کنیم که این یک گزاره ی ساده ی خبری است از افتادن شگوفه. اما درک شعر، نیاز به داشتن ظرافت است تا درک شود؛ داشتن ظرافت از درک لحظه، که شگوفه ها دارند می افتند، و نیاز به ظرافت هستی شناسی در واژه ی عشق و دوتایی.
اگرچه در شعرهای کوتاه ایوبی، هستی شناسی اشراقانه، کم تر دیده می شود، آنچه که در هستی شناسی هایکو ژاپانی بسیار اهمیت دارد. اما شعرها با ساختار منسجمی تصویری ارایه شده که بیانگر کشفی ست که شاعر از رویدادهای طبیعی اشیا ارایه می کند:
دست هایت
شاخه های خورشید
هنگام برف
مرا گرم می کنند
ستاره ها پایین می آیند (۱۶)
شگوفه های گیلاس
قلب های پرخون
ستاره ها پایین می آیند (۲۵)
به آغوش می گیرم
ستاره ها را
از تپه ی چشم های تو
ستاره ها پایین می آیند (۵۹)
در این چند نمونه، با گزینش واژه ها و تقابل چیزها و رویدادها، تصاویری خوب آفریده شده است.
این خوانش، یک خوانش محدود از شعرهای کوتاه این مجموعه بود؛ در حالی که در هر شعر و هر مجموعه شعر، خوانش های بالقوه ای هست که ارایه ی آن خوانش ها بسته گی به رابطه ی ذهنی خواننده گان و منتقدان با شعر و مجموعه شعر، دارد.

 

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل     ۱۸۶،          سال    هشتم،      دلو /حوب     ۱۳۹۱ هجری خورشیدی           ۱۶ فبوری      ۲۰۱۳ عیسایی