کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
نقطه نقطه تا...


زینت نور
 
 
 

با تو جواب هر چه نفس میکشم هواست
تو آخرین دعای منی تا خدا خدا ست

تو آخرین دعای منی تا که زنده ام
در امتداد هر چه رسیدن به ناکجاست

با تو اتاق کوچک من میشود بهشت
ادینه های آبیی دستت پر از رها ست

لبخند زن که سبز شوی، باورت کنم
بی تو تمام جنگل من تشنه ی صداست

بیتو خدا ز قریه ما کوچ کرده بود.
بت گونه های کوچک و ریگی من گواست

تکرار میشوی به لبم بار بار بار . . .
در لابه لای هر چه که باعشق آشناست

تکرار میشوی و مگو! شعرگفته ایی
این واژه های خشکِ لبِ تشنه ی گدا ست

ساده،غریب،بی کُ..له و کفش و دستکش
معصوم و جنگلیی، شکم گشنه، بی غذا ست

بگذار گویمت که چه حس میکنم، ببین
حرفی میان قوس دلم نقطه نقطه تاست

یک نقطه جای نام تو یک نقطه جای دل
یک نقطه جای اشک دو تا نقطه درقفاست
.........

بگذار گویمت به نوشتن نمیشود....
تو آخرین دعای منی تا خدا خدا ست

۲۰۰۹

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل     ۱۸۳،          سال    هشتم،    جدی       ۱۳۹۱ هجری خورشیدی           اول جنوری      ۲۰۱۳ عیسایی