کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
بحث های از تلویزیون های افغانی ما


محقق محمد اکبر امینی
 
 

یکی از موضوعاتی که پیرامون آن جرح و بحثی در یکی از تلوزیون های افغانی ما صورت گرفت همانا مسألۀ نمایش فلم های است از صحنه های مختلف توزیع خیرات و کمک های افغان های مقیم خارج  به هموطنان خیمه نشین ما در داخل کابل، که  همۀ این فلم ها توسط مؤسسات خیریۀ افغانی تهیه و در تلوزیون های جهانی افغانی ما به نشر سپاریده می شود.

در تبصرهای پیرامون این موضوع گفته شد: چیزی که زیادتر در این فلم ها رقت آور می باشد و موجب نگرانی افغان های با درک ما شده است همانا کودکان و نوجوانان افغان ماست که همه در حالت خیرات گرفتن و یا خیرات خوردن نشان داده می شوند و نشر اینگونه فلم ها و چاپ عکس های آن در جراید و روزنامه ها در دراز مدت و در سنین بعدی بالای روان و شخصیت آنها تأثیرات نهایت بدی را به جا می گذارد.

 نشان دادن عکس  های از چهره های کودکانی که متهم به جرمی می باشند در یک تلوزیون و یا چاپ کردن آن گونه عکس ها از اطفال همه، در قانون ژورنالیسم جرم می باشد. اطفالی که در حالت گرفتن پول خیرات و یا غذای خیرات باشند نیزعین حکم را دارد. زیرا در سنین بلند تر، هر باری که این کودکان عکس های نشر شده و یا چاپ شدۀ شانرا می بینند، از اینکه در جمع خیرات خوران و گدایان بوده اند، خجالت می کشند که ضربۀ شدید روحی بر آنها وارد می گردد. همین رقم کسانی که آنها را بشناسند در اینده به آنها طعنه خواهند داد که باز هم ضربۀ روحی بر کودکان مذکور وارد می شود. بناً  تلوزیون ها، روزنامه و جرایدی که به نشر   فلم ها و عکس های از این گونه  می پردازند، خود در پهلوی عاملین اصلی یعنی موسسات خیریۀ مذکور و خیرات دهندگان، همه در نشر و چاپ این فلمها و عکس ها که کار غیر قانونی در ژورنالیسم است دخیل اند.

گفته می شود که آن عده از افغان های خیر خواۀ ما که این پول های خیرات را به افغانستان می برند با انتشار این فلم های مستند از یک طرف می خواهند به خیرات دهندگان اطمیان دهند که پول شان به مستحقین آن رسیده است و از جانب دیگر میل دارند تا هموطنان دیگر ما را از این طریق در سهمگیری به امر خیر مذکور تشویق و ترغیب نمایند.

  باید افزود که خیرات دادن و دست گیری و معاونت  از وطنداران بی بزاعت ما یک امر انسانی و ضروریست. ولی مطابق عرف و عنعنات ملی و اسلامی ما، خیرات باید پت و پنهان داده شود و خود نمایی و سوز دادن در آن وجود نداشته باشد.

 برای اینکه خیرات دهندگان از رسیدن پول شان به مستحقین اطمینان حاصل کنند راه های دیگری غیر از طریقۀ انتشار فلم ها  وجود دارد که باید  مؤسسات خیریۀ افغانی بشمول بنیاد بیاد که همه روزه کودکان نازنین ما را در حال خیرا ت گرفتن و یا خیرات خوردن نشان می دهد در این مورد جداً فکر نمایند و از نشان دادن چهره های کودکان ما در حالت های گدایی و خیرات گرفتن جلو گیری بعمل آورند.

 اصول چنین است که اگر چنین صحنه های را فلم برداری میکنند و لازم می دانند که آنرا در تلوزیون های جهانی به نمایش بگذارند، باید بکوشند تا در اثناء فلمبرداری، روی و چهرۀ کودکان را درهمچو فلمها نیآورند و یا به روی آنها پرده اندازند.

به نمایش گذاشتن فلم از صحنه های خیرات دادن یک توته گوشت و یا شکم نان، در تلوزیون های جهانی که اکثراً نام خیرات دهندگان نیز به کرات در آن فلمها به زبان آورده می شود، خود نشان دهندۀ این حقیقت رنج دهنده است که متأسفانه، امروز خیرات دادن و جمع کردن خیرات و رساندن آن به غریب و غربۀ افغانستان، شیوۀ تازه و مدرنی ازفخر فروشی و کسب شهرت شده است.

نکتۀ دومی که می خواستم روی آن گپ بزنم، موضوع برطرفی وزیر دفاع و ربط دادن آن به نشان نه دادن عکس العمل متقابل در برابر فیر توپ های پاکستانی است که این موضوع نیز به طور گستردۀ در مطبوعات افغانی ما مورد بحث و مداقه قرار گرفت.

در تلوزیون های ما اکثراً گفته می شود که این شخص رئیس جمهور افغانستان است که باید اعلان جنگ را بدهد و شخص وزیر دفاع در این که به فیر توپ های پاکستان جواب بالمثل داده نشده است، مقصر نیست.

 به نظر من، فیر توپ از جانب قوای پاکستانی به معنی اعلان جنگ از طرف دولت پاکستان نیست که رئیس جمهور افغانستان در برابر آن اعلان جنگ بدهد. همچو فیر کردن ها  درسرحدات اکثری از کشورها وقتاً فوقتاً رخ داده و می دهد که در همان وقت به متجاوز جواب بالمثل داده میشود. بدون آنکه از حکومت و یا رئیس جمهور اجازه گرفته شود. این قوای عسکری ما، در کنر و نورستان است که مسؤل پاسخ دادن به فیر توپ های قوای سرحدی پاکستان می باشد که باید در برابر هر فیر، جواب متقابل بدهد تا اینکه  دولت های پاکستان و افغانستان از موضوع خود را خبر بسازند و در خلاص کردن جنگ و در جلو گیری از ادامۀ آن و دریافت علل آتش باری کوشش کنند.

این که قوای سرحدی ما در کنر و نورستان به فیر توپ های پاکستان جواب بالمثل نه می دهد دو علت دارد: یا قوای نظامی سرحدی ما در کنر و نورستان سلاح لازم را در اختیار ندارد که متقابلاً به ارودی پاکستان فیر کند یا سلاح دارد ولی فیر نه می کند.

 این یک امر طبیعی است که هر کس را مشتی بزنی در مقابل آن فوراً مشت  می خوری و امریست که ضرورت به اجازه گرفتن ندارد و انسان آنرا بطور طبیعی بالفعل انجام می دهد. از این که قوای سرحدی ما به نشان دادن عکس العمل طبیعی ( فیر متقابل ) که از هر لحاظ جایز دانسته می شود، نمی پردازد، حتماً سازشی در میان است.

این باور کردنی نیست که در یک منطقۀ سرحدی جنجال برانگیزی چون کنر و نورستان، قطعاتی از اردوی ما قرار داشته باشد. ولی سلاح لازم برای دفاع از سرحد ما را با خود نداشته باشد. اگر قطعات ما سلاح ندارند پس منظور از بودن این قطعات در آن مناطق چیست؟

 به نظر من اگر قطعات ما همین طور خاموش و سیل بین باقی بمانند و به جواب متقابل نه پردازند، این فیر توپ ها از طرف هیچ مرجعی جدی گرفته نمی شود و قطعات ما در آن جا مانند آدم های لت خور، دایم خود را خاموش می گیرند و به این امر و این وضعیت عادت می کنند و قوای پاکستانی جرأت بیشتر می یابد.

برای خوش طبعی می خواهم فکاهی را که به این موضوع ربط می گیرد قصه کنم:

مردی به خواب عمیق فرورفته بود. رفیق اش که در همان نزدیکی ها مصروف کار بود متوجه می شود که مار بسیار بزرگی به آرامی از روی سینۀ شخصی که خواب است می گذرد بدون آن که به مرد مذکور ضرری برساند. وقتی مرد از خواب بیدار شد، رفیق اش گفت : خیرات کلانی سرات روا شده است. وقتی تو خواب بودی ماری بزرگی بدون این که ترا غرض بگیرد،از روی سینه ات گذشت. مرد از شنیدن این گپ به گیریه و فغان افتاد. رفیق اش گفت: مرد! این قدر گریه و فغان برای چیست؟ مار از سر سینه ات رد شد و رفت و ترا هم غرضی نه گرفت. مرد گفت گریه و ترس من از این است که یک بار، مار عادت  کند و سینۀ من راۀ دایمی مار شود. ترس ملت ما از این است که اگر وضعیت به همین رقم ادامه یابد و فیری از جانب قطعات افغانی متقابلاً انجام داده نه شود. پاکستان جرأت گرفته، همیشه این کار را ادامه دهد و قطعات اردوی ما مثل آدم های لت خور، خود را خاموش و سیل بین و بی غرض بگیرند.

 این وظیفۀ وزیر دفاع افغانستان بود تا با  درک واقعیت  از وضعیت ساحه،  مورال و جوی روحی حاکم برقطعات افتادۀ افغانی ما در سرحد کنر و نورستان، هرچه زود تر قطعات سرحدی کنر و نورستان را تبدیل  و بجای آن قطعات جنگ دیده یی را از سمت شمال کشور در ساحه جابجا می کرد و نه می گذاشت فیر توپ های قوای پاکستانی  تا این مدت  طولانی یک جانبه ادامه پیدا کند. از این نگاه غفلت در وظیفه از جانب  شخص وزیر دفاع ما، صورت گرفته است  که بایست سلب اعتماد و سبک دوش میگردیدند.

موضوع دیگر این که: یکی از برنامه سازان ما در تلوزیون آریانا افغانستان به روز شنبۀ گذشته گفتند :« ما همیشه خود را قهرمان می گوییم. درحالیکه ما هیچ قهرمانی نکرده ایم. آیا این بم پرانی ها و این انتحاری های را که ما امروز انجام می دهیم، فهرمانیست؟ ما حق نداریم که خود را قهرمان بگوییم. زیرا هیچ چیزی برای ترقی و پیشرفت وطن خود نه کرده ایم.».

در جواب این برنامه سازعزیز باید گفت که  نباید تاریخ سی سال اخیر کشور ما را محک و معیار قضاوت خود قرار دهد. ما سی سال قبل چنین حالتی نداشتیم. ما در طول تاریخ، یک ملت قهرمان بوده ایم و بعد از ختم این توفان و بحران جاری در کشور ما، که ظلمت و تاریکی  های آن، بر همه روشنایی ها و حقایق تاریخی ما افگنده شده است، باز هم قهرمان خواهیم ماند. زیرا خصلت عناصر نهفته در خاک و ِگل و کوه های شامخ و پر غروراین کشور است که پروردگان اش را آزاده، سرکش، مغرور و تسلیم نا پذیر بار آورده و بار می آورد. تاریخ بر همه چیز گواهست. ما در همین تازگی ها دو ابرقدرت جهان ( انگلیس و اتحاد شوروی ) را شکست داده ایم. این توده های میلیونی ما بوده که قربانی داده و خود را قربان حفظ ناموس مادر وطن کرده است. در این جریان شاهان و سلطنت نشینان با همبستگان شان که همه از کشور فراری بودند، امروز بعد از همۀ این فربانی دادن های ملت آمده اند  ومی خواهند به  همۀ این قهرمانی ها کم بها دهند و این خون های مقدس ریخته شده را بشویند. هرکس می داند که تروریست ها، انتحاری ها و معتادین از کجا آمده اند و از کجا می آیند. ما نباید تأثیرات هلاکتبار جنگ با ابرقدرتی چون شوروی را بالای یک کشورکوچک و یک ملت کم نفوس ولی سر به کف، نادیده  بگیریم. حالت سی سال اخیر، بار ها در تاریخ،  بر سر مردم ما آمده است ولی این ملت آزاده همیشه، بعد از مدت زمانی، توانسته است دوباره قد راست کند؛ هویت اش و غرورملی اش را اعاده کند.

  برنامه ساز مذکور که در برنامۀ اش از تأثیرات منفی انتشارفلم ها وعکس های کودکان غریب ما در حالت خیرات گرفتن و خیرات خوردن بخوبی یاد کرد، آیا از تأثیرات سخنان اش در باب اینکه ما قهرمان نیستیم و ما به اصطلاح لافوک هستیم، بالای جوانان ما، چیزی نمی دانند؟!  سخنان وی : ( ما قهرمان نیستیم و ما به ناحق خود را قهرمان می گوییم )  غرور آزادگی و ملی تمام مردم ما را که برنامه اش را شنیدند جریحه دار ساخت. این برنامه ساز ما باید بداند که تذکر همچو مطالب بی مورد و توهین آمیز، به جز اینکه بحران اعتماد ملی را در بین مردم ما دامن بزند و آب در اسیاب دشمن ریزد، هیچ سودی به بار نه می آورد.

 ما باید درک این را داشته باشیم که برای بیرون رفتن از بحرانات و نابسامانی های جاری در کشور مان، نیاز به احیای مجدد هویت ملی، فرهنگ ملی، غرور ملی افغانی و تاریخی خود داریم که همه را جنگ سی ساله با ابر قدرت شوروی و دو کشور همسایه پاکستان و ایران، خدشه دار ساخته است. ما باید بدانیم، تا زمانیکه یک ملت، فرهنگ، تاریخ، هویت و از همه مهم تر غرور ملی  نداشته باشد نمی تواند به هستی اش ادامه دهد.

علت اینکه ما چرا تا این حد  از کاروان تمدن جهانی عقب مانده ایم و نه توانسته ایم به ترقی و تعالی مادی و پیشرفت های علمی و تکنالوژی مدرن دست یابیم، این است که مردم ما در طول تاریخ نظر به قرار داشتن کشور شان در سر راۀ جهان کشایان، فاتحان و غارت گران که همه با آتش و شمشیر از این خاک گذشته اند، در جنگ و مدافعه قرار داشته اند و هرباری که خود را جمع و جور کرده و تازه در مسیر پیشرفت و ترقی مادی گام نهاده اند، مورد تجاوز جدیدی قرار گرفته اند و همه دار و ندار مادی خود را در دفاع عادلانه و شرافتمندانه از آزادی، حیثیت، آبرو، ناموس، دین و هستی مادی و معنوی، شان از دست داده اند و این پروسۀ تجاوز و دفاع به حیث یک فرمول بارها و بارها در تاریخ این سرزمین تکرار و در سرنوشت ساکنین  آزادۀ آن عجین شده است.

طوریکه در بالا اشاره کردیم، در همین تازگی ها که هنوز بوی باروت و اجساد از تجاوز انگلیس ها در کشور ما به مشام می رسید، تجاوز دیگری از جانب اتحاد شوروی بر ما صورت گرفت و هنوز خون از کشتار شوروی ها در افغانستان نه خشکیده بود که تجاوزات پاکستان و ایران به نام طالب بر سرزمین ما اغاز شد که تا به امروز ادامه دارد. در بحبوحۀ این تجاوزات دو قرنه، امروزعدۀ از ما در وهم از تبلیغات دشمنان فروفته بر همه علل و عوامل  اصلی عقب ماندگی ها و افتخارات  ملت  نامور شان، مشکوک گردیده اند.

 خواهش من از همه برنامه سازان و قلم بدستان محترم ما، این است تا از اظهار مطالب توهین آمیز و منفی نگری های که بر غرور و حیثیت مردم آزادۀ ما بر می خورد، جدا بپرهیزند و با ذکر همچو مطالب بی مورد، روح شهیدان وطن ما را که به خاطر اعتلا، سربلندی، آزادی و حفظ حیثیت و آبروی تاریخی و نام پر غرور افغانستان خود را قربان کرده اند، نیآزارند. ما قهرمان بودیم، هستیم و خواهیم بود. این همه نا انسانی های که در وطن ما  امروز جاریست، همه بعلت  جنگ با اتحاد شوروی و نتیجۀ مداخلات بی شرمانۀ  جاری پاکستان و ایران در امور کشور ماست. بگذارید که جوانان ما بدانند تا فرزندان قهرمانانی بوده اند که هخامنشیان، اسکندر، ساسانیان، اعراب مسلمان ، انگلیس ها  و شوروی ها را از وطن شان رانده اند و با داشتن غرور ملی افغانی به خاطر وطن فکر کنند و بعد از بیرون رفتن قوای بین المللی از وطن ما،  اگر روزی ضرورت شد مانند پدران شان در راۀ آزادی و سربلندی وطن، خود را قربان کنند.

 به اثر خود کم بینی ها و خود کم زدن های همین نویسندگان و برنامه سازان ماست که  امروز راه از پیش نسل جوان افغان ما گم شده است و نه می داند که به افغان بودن خود افتخار کند یا خیر؟ پایان

مضمونی تحت عنوان ( اصالت فرهنگ افغانی و ضرورت انتقال آن به نسل های بعدی مان) را در شمارۀ ۱۴۷ سال ۲۰۱۱م. سات کابل نات در این مورد اخیر، نیز می توانید مطالعه کنید.

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۴،          سال    هشتم،        اسد/سنبله   ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                    ۱۶ اگست      ۲۰۱۲ عیسوی