کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

بخش اول

 

 

 

بخش دوم

 

 

بخش سوم

 

 

بخش چهارم

 

 

بخش پنجم

 
 
   
زندگی کودکان درافغانستان



گرد آوری  وابرازنظراز: ن .م
بخش پایانی
 
 

 

بیماری های روانی

 

تنها تحمیل مرگ زودرس و رنج جسمی، دامنگیر کودکان افغانستان نشده اند. بلکه گونه های مختلف بیماری روانی، با اوصاف پژمردگی، افسرده گی،وترس حیات عادی را ازدست آنها ربوده است. خبری درزمینه حاکی است که " 80 در صد کودکان افغانستان دچاربیماری های روانی هستند. برآورده می شود که 60 در صد مردم افغانستان از ناراحتی های روحی رنج می برند. درحالی که این رقم برای کودکان به 80 در صد هم میرسد.49

 

تعدادی ازمعیوبین را که امکان انتقال آنها به خارج منزل وجود دارد،همه می بینند، اما دردهای ناشی ازمشکلات روانی برای همه به آسانی شناختنی نیست. براساس صحبت ها وپاسخ یابی به پرسش ها،از برخی خانواده ها، وخود کودکان؛ پس ازانفجار بمب ویا عملیات انتحاری وپس از بمباردمانها ی هوایی، که چه احساسی برای آنهادست داده است، پاسخ این است که همواره می ترسند.

 

 کودکان با شنیدن خبرانفجار وعمل انتحاری وخبرشدن ازمرگ یک تعداد از مردم، با وضع پریشان ، ترسیده و نا آرامی روحی به سوی مکتب  ویا از مکتب به سوی خانه میروند. این ترس ونگرانی به اندازه یی زیاد است،که برخی ازکودکان ونوجوانان وحتی مردمان به سن وسال رسیده،هراس خویش را پنهان نمی کنند. سایۀ ترس همه را تعقیب میکند.چند تن از نوجوانان که به وسیلۀ بس کوچکی از خانه های شان به سوی مکتب انتقال داده می شوند، به شوخی به همدیگرمی گویند که " واسکت ضد انفجار انتحاری برایت تهیه کن." واقعیت این است که درپشت آن شوخی ومطایبه ، نا آرامی وهراسی نهفته است.

عمل دهشت افگنانه سبب شده است که در برخی ازمناطق کشور، مکتب ها به روی کودکان مسدود بمانند.نتایح این اثرات ویرانگر نیز روح وروان کودکان شیفتۀ درس ومکتب را میازارد.

 

 

  کودکان مهاجردرپاکستان  

 

روزگاری را که کودکان مهاجرازکشورما درپاکستان دیده اند، از عوامل جنگ ونابسامانی ها آغازشده و پیامدهای تأثرباربرجای نهاده است.مسیرراه های رسیدن مهاجرین به سوی پاکستان، همواره با تهدید ها و دیدن دشواری های مختلف همراه بوده است. پیرامون رویدادهای ناشی ازآن دشواریها در چارچوب تأمل به مهاجرت ها باید نگریست.اما آن چه امروز در وضعیت زنده گی آنها مشاهده می شود، دشوارترازسالهای پیش از 11 سپتامبر است. گرچه مهاجرین به سوی پاکستان، آن دشواری را نمی بینند که سالها پیش به رهنمایی قاچاقبران ویا غیره رهنمایان ناگزیر بودند، اما امکانات میسرآن وقت در پاکستان ازمیان رفته است. دو امکان میسرآن سالها، نخست ، بهره مندی نسبی مهاجرین ازکلینک های صحی و مکاتب بود. درآن سالها، تعدادی ازکشورهای خارجی ( بیشتر اروپایی وعربی ) موسسات مختلف آموزشی، تربیوی، مسلکی وصحی را ایجاد نمودند. مهاجرینی که درشهر پشاور بودند، ازامکانات آنها تا انداز یی استفاده میکردند. درکمپ های وابسته به تنظیم های جهادی نیزمتناسب به لزوم دید ودرجۀ نفوذ آنها مدارس ومؤسساتی تاسیس شده بود. پس ازبازگشت تعدادی از مهاجرین به سوی افغانستان،کاهش چنان مؤسسات آغاز شد. اما مدارس مذهبی،که بیشتر زیر نفوذ تحریک اسلامی طلبان قرارداشتند،افزایش یافت.

 

قطع کمک ها وناپدید شدن منابع تمویل موسسات درپشاور،برای مهاجرینی که نتوانستند به داخل افغانستان بروند ویا مهاجرینی که بعدتر به سوی پاکستان وبه خصوص پشاور روی آوردند،به وضاحت محسوس است. مهاجردر وضعیت کنونی،با دشواری می تواند کاری بیابد. اگرکاری یافته با نرخ ارزان باید آن رابپذیرد. این مهاجر با دستمزد ناچیز توان آن را ندارد که کودک بیمارخود را نزد داکترببرد. چه رسد به آن که توان خریداری نسخۀ داکتر را پیدا کند. دکتوران پاکستانی، از 500 تا 1000 کلدار پول معاینه دریافت میکنند. داکتران افغانی که به گونۀ رسمی وثبت شده معاینه خانه دارند،300 و 400 صد کلدار میگیرند. در حالی که داکتران ثبت نشده که بیشتر درمنطقۀ مشهور به " بورد" در پشاور معاینه خانه دارند، 200 کلدار پول معاینه دریافت میدارند.

 

 



 نمونه یی از تدریس در کمپ های مهاجرین سال 1982

 

موضوع درس خواندن نیزدشواری دیگری درسرراه کودکان است. در گذشته ها، اشخاص دارای معاش بلند که بیشترکارمندان مؤسسات خارجی در پشاوروی اسلام آباد وکویته بودند، می توانستند حتا کودکان خویش را به مکماتب پاکستاتی بفرستند. زیر در پرداخت پول ماهوار مشکلی نداشتند. ویا آنها رابه کورس های فراگیری زبان انگلیسی میفرستاند. اما یک تعداد دیگرکه درچارچوب مدارس مذهبی قرار داشتند، از آنهاامکاات محروم بودند. تعدادی هم در مکاتبی درس می خواندند که با پشتوانۀ موسسات خارجی از طرف خود افغانها ا داره میشد.

اما حالا که در حدود 270 مکتب برای مهاجرین درقونسلگری افغانستان مقیم پشاورثبت است،هیچ یک ازآنها کرایۀ مکتب،معاش معلمین ومواد درسی را ازطرف کدام موسسه ویا دولت افغانستان دریافت نمیدارند. تعدادی از مهاجرین که در فکرفراگیری سواد ودرس کودکان خویش بوده اند، بارها به تأسیس مکتبی اقدام نموده اند. اما منبع معاش معلم ، کرایۀ مکتب، و بقیه مصارفی که یک مکتب به آن نیاز دارد، باید از پول ماهوار خانواده های کودکان تهیه شود.

پول ماهوارشاگردان صنننف دوازدهم درحدود 800 وازصنف های پایان 500کلدارکلدارپاکستانی است. ومعلمین درماهاه بین 2 تا 3 هزارکلدارمعاش می گیرند.

 

 از آنجایی که ادارۀ مکتب قادر به دادن کرایه نمی شود، مانند خانه به دوشان،جای را عوض نموده  وساختمان ارزانتری را پیدا میکنند ویا اینکه مکتب مسدود می شود. برای آینکه شاگردان به درس ادامه بدهند، در پایان امتحانات این مکاتب اصلا هیچکس ناکام معرفی نمی شود. شاگردان باید سند فراغت صنف دوازده را به دست بیاورند، ومعلمین با داشتن شاگرد، صاحب معاش هستند. ناتوانی خانواده در پرداخت پول مکتب کودکان ویا رفتن آنها به افغانستان،نیرزمینه های مسدود شدن مکاتب را بارمیاورد.

 

همانگونه که ناگزیری کار کودکان رادرداخل کشور دیدیم،هزاران کودک با مزد ناچیزدرپاکستان به کارمشغول هستند.

 

 بخشی ازمهاجرین کشوربه همان فراگیری آموزش های دینی به این دلیل قناعت دارند که کودکان شان را نان میدهند. تعدادی از بین همین کودکان نیز هستند که به منظور انتحارجلب وسرانجام آمادۀ قربانی خود و دیگران می شوند. 50

 

کودکان مهاجر در ایران

 

وضعیت رنج آمیزی که کودکان مهاجرهموطن ما در ایران با آن روبروشده اند، در چارچوب توجه به کلیت زندگی مهاجرین افغانستان درایران و پاکستان قابل درک است. اما مواردی هم وضعیت مهاجرین درایران را از پاکستان متمایزمی نماید. درایران هم که مانند پاکستان تعداد اندکی از مهاجرین، کودکان ونوجوانان،به استفاده از پاره یی امتیازات دسترسی داشتند،اما تعدادعظیمی ازمهاجرین با زیرنظرگیری وتشبثات شدیدتر به سر می بردند. یکی از تصامیم دربرابر مهاجرین افغانی این بود که دارندۀ کارت مجاز و زندگی در ایران باشند. وچنین امکانی برای همه میسر نبود. نداشت چنان وسیله هم سبب ساز دشواری های متعدد بود که هنوزادامه دارد.یکی از مضار چنان محدودیت ها این شد که ده ها هزار از نعمت خواندن ونوشتن محروم بماندند. نگارنده، جوانانی را در داخل کشور ملافات نمودم که دارندۀ پاره یی از اطلاعات و فراگیری های شفاهی بودند اما نمی توانستندبنویسند ویا بخوانند. احساس میشد که با تمام علاقمندی والدین وخودشان بنابر موجودیت چنان محدودیت ها سالهای کودکی را به پایان برده اند.

پیرامون این وضعیت کودکان در ایران بسیار نوشته شده است. ازجمله درپایان نمونه یی را میاوریم که می تواند آیینه یی باشد تا چهرۀ تمام دوران رندگی اکثریت  کودکان مهاجر میهن خویش را در ان بیابیم :

 

 400 هزار کودک افغانی  همچنان از تحصیل و درس محروم هستند. . . سرنوشت خیلی هایشان  شبیه هم است. . . کودکان افغانی مهاجر همۀ شان تنهایند. همهۀ شان سختی کشیده اند.همۀ شان صورت هیشان پیر است. همۀ شان با لظهای گلی – حتی اگر در آب وهوای معمولی ایران زندگی کرده باشند- پر از محرومیت اند. وقتی پای حرف هایشان بنشینی،خیلی چیز ها هست که دلشان می خواهد وندارند. حالا دیگر چند سال میشود که تحصسل رایگان کودکان افغان در ایران تبدیل به یکی  از همی آرزوها ی دست نیافتنی آنها شده است.

همین منبع به نقل از اکرم خاتم ، فعال حقوق کودک ازسرگردانی ها و دشواریی گزارش میدهد که بخش عظیمی از کودکان با آن روبرو هستند.

 

دشواری هایی اقتصادی ونیازهای معیشتی اعضای بیشترخانواده را به سوی کار وامیدارد. موجودیت دشواری درین زمینه که ازشروع دهۀ هشتاد همچنان زندگی  مهاجرین را تلخترنموده است، کودکان را هم به سوی دریافت کار که (معمولا بانرخ ارزان است) می کشاند. کارآنها به ویژه که کارت اجازۀ زندگی یا به اصطلاح مجوز قانونی ندارند، با ترس وهراس وگریزهمراه است. بازداشت کودکان از طرف نیروهای پاسدار و یافرستادن آنها به سوی سرحد افغانسان که به رد مرزکردن شهرت دارد، همواره در کمین آنها نشسته است. 51

 

کودکان در ایران هم به کاردرخیابان ها،به دستفروشی ویا به مؤسسات کوچک وفروشگاه ها ، در آجر پزی ( خشت مالی ) .  . . اشتغال دارند.

کودکانی که اجازه بیابند به مکاتب ابتدایی ویا  متوسط وعالی( دبستان ها ودبیرستانها)  شامل شوند، باید 50 هزار تومان و 70 هزارتومان( معلومات سال 1389) بپردازند.  خانواده های مهاجرکه چنین  توانی را ندارند، کودکان کار ونان آور را به بیرون منزل فرستاده و شاهد محرومیت آنها از درس وتحصیل می باشند.

چنین است که گفته شده است، 70 در صد کود کان کار خیابان ، ایرانی نیستند.52

بدون تردید می توان گفت که اکثریت آنها کودکان افغان هستند.

 

 

 

***

 

 

 

  منابع وتوضیحات

-------------------------

 

49 -  گزارش قلمی  از : ی.سفید. پاکستان

50 - فلمی به نام کودکان کار که از طریق صفحۀ انترنیتی نیز دیده می شود، می تواند ازرنجی که دامنگیر کودکان خانواده های مهاجرافغانی در ایران است، سخن بگوید.

51-  منبع بالا

 

 

چند قطعه عکسی را که درمتن نبشته آورده ایم، از طرف آقای لطیف پاچا از کابل فرستاده شده اند. وچند قطعۀ دیگرازتارنمای استرداد http://home.versatel.nl/fariwar/afghan_children.html ، خبرگزاری بخدی ،گرفته شده است. در صورت اشتباه ویا فراموشی  بقیه منابع، در زودترین فرصت ممکنه به یادآوری و تصحیح آن می پردازیم.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل   ۱۶۳       سال       هشـــــــــتم          حـــوت    ۱۳٩٠     هجری خورشیدی         اول مارچ ٢٠۱٢ عیسوی